آماری که به وضوح نشان میدهد سیاستها و اقدامات بهکار گرفته، برای کاهش اختلالات روان موفق نبوده و در همه این سالها شکست خورده است؛ سیاستهایی مثل آنچه در سال 1391 و در خلال اجرای برنامه ملی ارتقای سلامت روان که دولت را مکلف کرد تا اقداماتی را انجام دهد، تا سال 1394، 5 درصد از میزان شیوع افسردگی کاهش یابد.
سلامت روان، قربانی گرانی
آنطور که رسانهها گزارش دادهاند، همچنین طبق نتایج پیمایش ملی سلامت روان که در سال 1389 انجام شد، از جمعیت 15 تا 64 ساله کشور که تعدادشان در آن سال حدود 53میلیون نفر بود، 23.6 درصد (بیش از 12میلیون نفر) دچار انواعی از اختلال روان و در واقع، مبتلای بیماری روانپزشکی بودند که بنا به شدت ابتلا، همگی نیاز به درمان کوتاهمدت یا مستمر داشتند؛ اما نتایج این پیمایش در همان سال نشان میداد که به دلیل گرانی هزینه درمانهای روانپزشکی، 65 درصد مبتلایان (بیش از 7 میلیون و 800 هزار نفر) از هیچ خدمت درمانی برای مداوای درد خود بهره نبردهاند؛ در حالی که شدت بیماری 34.3 درصد از مبتلایان (بیش از 4 میلیون و 100 هزار نفر) در حد شدید ارزیابی شده بود و 40 درصد از مبتلایان (بیش از 4 میلیون و 800 هزار نفر) هم به دلیل شدت بیماری، کارایی و توان حضور در محل کار و نقشآفرینی مفید در محیط پیرامونی را از دست داده و دچار ناتوانی زودرس شده بودند؛ موضوعی که به وضوح نشاندهنده اهمیت سلامت روان و فرایند درمان اختلالات روانی است؛ به ویژه حالا و در شرایطی که بیش از دو سال و نیم از شیوع همهگیری کرونا زمان میگذرد و بنا به گفته سازمان جهانی بهداشت٬ در این دوران تعداد افرادی که در جهان از اختلالات ناشی از سلامت روان رنج میبرند افزایش یافته که قطعا بروز پاندمی کرونا در این مهم یک اصل بسیار تأثیرگذار بوده است. در این میان، اما به دلیل عدم توجه افراد به بیماریهای اعصاب و روان و همچنین برچسب نامناسب به مبتلایان، بسیاری از افراد دارای اختلالات روان حاضر به پذیرفتن و طیکردن فرایند درمان نیستند. از سوی دیگر، اما در سالهای اخیر، هزینههای چشمگیر درمان و عدم پوشش این هزینهها توسط سازمانهای بیمهگر هم باعث شده است تا خیلیها قید رفتن نزد روانپزشک و روانشناس و مشاور را بزنند و سعی کنند با بیماری خود هر طور که شده است کنار بیایند؛ موضوعی که پیامدهای مختلف دیگر همچون افزایش آمار خودکشی را به همراه دارد. براساس تازهترین آمارهایی که چندی پیش در نشست «خودکشی در ایران، دلایل و راهکارهای مقابله» ارائه شد، ایران در میان کشورهای اسلامی در جایگاه سوم است و در جهان جایگاه پنجاه و هشتم را دارد. ۱۲۵ نفر در هر صدهزار نفر اقدام به خودکشی میکنند که از این بین شش نفر موفق میشوند. همچنین روزانه ۱۳ نفر اقدام به خودکشی میکنند و از سال ۹۹ این ۱۳ نفر تبدیل به ۱۵ نفر شده است. میانگین خودکشی در کشور ۶ است و میانگین جهانی ۵,۲ است، طبق آمار پزشکی قانونی، جوانان قربانیان اصلی خودکشیاند و بیشتر خودکشیها بین افراد ۱۵ تا ۳۵ ساله رخ میدهد. به اعتقاد محمدعلی محمدی، جامعهشناس و عضو کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی و توسعه خودکشی تجلی فیزیکی مرگ روانی است: «یعنی انسان ابتدا به لحاظ روانی میمیرد و سپس مرگ جسمی پدیدار میشود. طبق نظریهها قبل از مرگ جسمی نیز مرگ در جامعه و مرگ فرهنگ و اخلاق رخ داده که انسانی دست به خودکشی میزند.»
افزایش تعرفهها، کاهش مراجعات
تعرفههای روانشناسی هر سال با افزایش چشمگیر روبهروست؛ برای مثال، تعرفه دریافت خدمات روانشناسی از سوی دانش آموخته کارشناسی ارشد 176 و دکتری 207هزارتومان به مدت 45 دقیقه است. از آنجا که فرایند درمان بیماریها و اختلالات روان بسیار زمانبر و طولانی است، مجموعه هزینه درمان نیز چشمگیر است؛ ضمن اینکه هزینه ارائه خدمات بنا به تجربه و سوابق کاری و همچنین مراکز مختلف ارائهدهنده متغیر است. همین موضوع هم باعث شده است که میزان مراجعات در سالهای اخیر کاهش یابد. به گفته محسن لعلی، مدرس دانشگاه و عضو سازمان روانشناسی اصفهان، مسئله روان، موضوعی ثانویه است؛ یعنی مردم در رابطه با بیماریهای جسمی نگرانی بیشتری دارند تا بیماریهای روان که این موضوع به دلیل گرانی درمان و ناتوانی افراد از پرداخت آن است. اگرچه آمار دقیقی نمیتوان در این باره ارائه داد، ولی مشاهدات نشان میدهد افزایش تعرفههای روانشناسی منجر به کاهش مراجعهکنندهها شده است. او در گفتوگو با «اصفهانزیبا»، این درحالی است که عدم درمان بیماریهای روان، سلامت جسمی فرد را هم به خطر میاندازد؛ چرا که این دو ارتباط مؤثری با همدیگر دارند. اما از آنجا که آموزش و آگاهیهای لازم به مردم ارائه نشده است، آنها هم سلامت روان را جدی نمیگیرند. او با اشاره به تفاوت تعرفههای روانشناختی در مراکز ارائهدهنده خدمات میگوید: «این تعرفهها با توجه به میزان تحصیلات مشاوران و روانشناسان متفاوت است.»














