چرا مخاطب در برابر تصویر بی‌کیفیت صبور نمی‌ماند؟

از «سرخ‌پوست» تا «وحشی»

فیلم «سرخ‌پوست» ساخته تحسین‌شده‌ی نیما جاویدی با بازی بسیار عالی نوید محمدزاده، یکی از نخستین فیلم‌هایی بود که باعث شد بعد از مدت‌ها به سینمای ایران امیدوار شوم.

تاریخ انتشار: ۱۳:۴۸ - سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
از «سرخ‌پوست» تا «وحشی»

رابطه مخاطب عام با صنعت فیلم‌سازی

تا امروز بارها فیلم‌ها و سریال‌هایی دیده‌ام که بودجه‌های هنگفتی صرف ساخت‌شان شده، بازیگران مطرحی در آن‌ها بازی کرده‌اند، نمرات بالایی از سایت‌هایی مثل IMDb گرفته‌اند؛ اما در نهایت نتوانسته‌اند رضایت منِ تماشاگر را جلب کنند. همیشه این تضاد برایم عجیب بود: چطور اثری با این‌همه سرمایه، هنوز از نظر محتوایی، فنی یا روایی ضعف‌های اساسی دارد؟

  • سلیقه شخصی، تجربه تماشای بیشتر و بلوغ مخاطب

در سال‌هایی که با اشتیاق، سینما را دنبال می‌کردم، رفته‌رفته به شناختی دقیق‌تر از سلیقه‌ام رسیدم. فهمیدم کدام ژانرها را دوست دارم، دنبال چه نوع روایت و چه کیفیتی از ساختار هستم. اتفاق جالب‌تر زمانی بود که متوجه شدم حضور بازیگرهای مطرح، حتی اگر دلیل اصلی تماشای یک فیلم باشد، نمی‌تواند کیفیت آن را تضمین کند. به‌خصوص وقتی کارگردانی و فیلمنامه ضعف داشته باشند، هیچ ستاره‌ای نمی‌تواند فیلم را نجات دهد. اما در مقابل، بارها فیلم‌هایی دیدم که تا مدت‌ها بعد از تماشا ذهنم را مشغول نگه داشتند؛ چون ساختار درستی داشتند، چون به من بیننده احترام گذاشته بودند.

تصویری از فیلم سرخ پوست

  • وقتی یک فیلم ایرانی می‌درخشد: سرخ‌پوست

فیلم «سرخ‌پوست» ساخته تحسین‌شده‌ی نیما جاویدی با بازی بسیار عالی نوید محمدزاده، یکی از نخستین فیلم‌هایی بود که باعث شد بعد از مدت‌ها به سینمای ایران امیدوار شوم. این فیلم فقط بازیگران خوب درخشان نداشت؛ بلکه روایت دقیق، فضاسازی منسجم و پایان‌بندی تأثیرگذار، آن را به فیلمی ماندگار تبدیل کرد. نکته مهم‌تر آنجاست که جاویدی روند فیلم را طوری هدایت کرد که مخاطب در جستجوی پاسخ یک سوال همراه فیلم شود: زندانی گمشده کجاست؟ و همین خط تعلیق روان و مؤثر، مخاطب را تا انتها درگیر نگه داشت.مخاطب امروز، آگاه‌تر از همیشه است.

عکسی از سریال آبان

  • دو مسیر متفاوت: آبان و وحشی

اما تجربه‌ای کاملاً متضاد با سریال آبان داشتم. در نقطه مقابل، سریال «آبان» با بازی شهاب حسینی، نمونه‌ای از اثری است که با وجود چهره‌های مشهور، به‌دلیل ضعف فیلمنامه، روایت پراکنده و ناتوانی در پاسخ دادن به سوالات ایجادشده در ذهن مخاطب، عملاً بیننده را دل‌زده می‌کند. و در نهایت در قسمت آخر، داستان با بدترین شکل و در طولانی‌ترین زمان ممکن به پایان می‌رسد؛ پایانی که مهر تأییدی بود بر بی‌ساختاری و بی‌کیفیتی سریال.

پوستر سریال وحشی

در نقطه مقابل، سریال «وحشی» به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی محمدرضا صابری، با ساختاری منسجم و روایتی تیز و هوشمندانه، نه تنها مخاطب را خسته نمی‌کند، بلکه او را درگیر می‌کند. نکته جالب اینجاست که در این سریال، سوالاتی که در هر قسمت برای مخاطب شکل می‌گیرد، به‌صورت ظریف و تدریجی پاسخ داده می‌شوند. مثلاً اینکه چرا اصلاً نام سریال «وحشی» است، پاسخش دقیقاً در قسمت آخر فصل اول به مخاطب داده می‌شود؛ نه با شعار، بلکه با روایت.

روایت‌ها موجز و دقیق، موضوعات سرراست و بدون کش‌دادن بیهوده. درست مثل قصه هزار و یک شب، جایی که قصه به‌درستی قطع می‌شود و تو منتظری بدانی در قسمت بعد چه می‌شود.

  • بازیگر مشترک، نتیجه متفاوت

از طرف دیگر، بازی جواد عزتی در سریال‌های «زخم کاری» و «وحشی» فرصتی فراهم می‌کند برای مقایسه دقیق‌تری از اثر کارگردانی و ساختار. در سریال «زخم کاری» ساخته محمدحسین مهدویان و تهیه‌کنندگی محمدرضا تخت‌کشیان، طبق آماری که همشهری آنلاین منتشر کرده، میزان استقبال مخاطبان در فصل دوم حدود ۲۰٪ بود، اما این عدد در فصل سوم به زیر ۱۶٪ سقوط کرد. این کاهش استقبال نشان می‌دهد که حتی اگر بازیگر محبوبی در اثری حضور داشته باشد، مخاطب برای کیفیت وقت صرف می‌کند، نه صرفاً برای شهرت.

دوست کارگردانم مهران مطیعی‌فرد که خودش منتقد سینما نیز هست، جمله‌ای به یادماندنی به من گفت:

«اگر در پرده اول نمایش، تفنگی روی دیوار آویخته شده باشد، در پرده سوم باید شلیک کند. در غیر این صورت، نباید در صحنه باشد. این اصل معروف به تفنگ چخوف از آنتون چخوف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس برجسته روس، گرفته شده است.

وقتی این جمله را کنار سریال‌هایی مثل «آبان» می‌گذاریم، پر از صحنه‌های اضافه و بی‌دلیل می‌شود. اما در سریالی مثل «وحشی»، نه‌تنها صحنه‌پردازی دقیق است، بلکه ریتم روایت به خوبی مدیریت شده است؛ درست مثل داستان هزار و یک شب که در نقطه‌ای کلیدی متوقف می‌شود و مخاطب را منتظر قسمت بعد نگه می‌دارد.

  • سریالی جهانی؛ درس‌هایی از «Money Heist»

امروز، بیننده دیگر مثل گذشته نیست. الگوریتم اینستاگرام به او یاد داده روی محتوای خسته‌کننده نمی‌ماند و آن را رد می‌کند. اگر سریال‌سازان به جای توجه به ویو، به کیفیت فکر کنند، می‌توان امیدوار بود که بار دیگر سریال‌هایی در اندازه «La Casa de Papel» یا همان «Money Heist» ببینیم؛ اثری اسپانیایی که با بودجه‌ای نه‌چندان بالا، به دلیل روایت جذاب، شخصیت‌پردازی قوی و پیچیدگی‌های داستانی، به یکی از پرتماشاگرترین سریال‌های نتفلیکس تبدیل شد.

پیشنهاد من به سازندگان این است: به جای آنکه صرفاً برای دیده شدن تولید کنید، کاری بسازید که ماندگار شود. نه فقط در ذهن مخاطب ایرانی، بلکه در حافظه جهانی.