به گزارش اصفهان زیبا؛ این جنگ، بههرحال جنگ است و باید مردم برای شرایط جنگی آماده باشند. رهبر حکیم انقلاب تصریح کردند بر موضوع جنگ. این مسئله جنگ باید مورد توجه جدی قرار گیرد تا مردم دستکم از لحاظ ذهنی آماده شوند و در صورت لزوم، کمک کنند.
جنگ شده! دیگر مذاکرات معنایی ندارد
نکته دوم این است که جنگ باید پایانی بر مذاکرات باشد. متأسفانه در دولت فعلی، این خط مذاکره همچنان وجود دارد و دیدیم که یکی دو اظهار نظر هم در این زمینه وجود داشت.
این خطِ مذاکره را خیلی جدی مطرح میکنند، یعنی واقعاً در ذهنشان هست.در عین حال، این خط باید متوقف شود. واقعاً مذاکره برای چه میخواستیم انجام دهیم؟ برای رفع تحریمها؟ برای حفظ دستاوردهای هستهای؟دیگر این معنی ندارد.
این را باید جریان دانشجویی در گفتمانسازی جدی بگیرد که دیگر مذاکره بیمحتوا شده است، نه صرفا مذاکره در زمان جنگ.
این موضوع باید مورد کار قرار گیرد. گفتمان مذاکره باید بعد از این اتفاقات از روی میز برداشته شود؛ اگر برداشته نشود، بیهنری ما و بهویژه نهادهای گفتمانساز است.
در خصوص نسبتگیری با نقاط مبنای جمهوری اسلامی نیز، بالاخره باید دید تفسیر ما از این جنگ چیست.
من دو نکته را عرض میکنم و امیدوارم که این تفسیر، تفسیر درستی باشد: یک نکته درباره اسرائیل است و یک نکته درباره آمریکا.
محاسبه غلط اسرائیل؛ دلیل تجاوز آشکار به ایران
نکتهی مربوط به اسرائیل این است که واقعاً یک محاسبهی غلط برایش شکل گرفت، مبنی بر اینکه میتواند به ایران حمله کند و ضربه بزند، بدون هزینهی جدی.
رهبر انقلاب هشدار دادند که باید کاری کنیم این محاسبه تغییر کند. بههرحال این اتفاق نیفتاد و بر اساس همان محاسبه، ضربات سختی به ما زد.
ما باید در این جنگ، محاسبه را عوض کنیم.نکتهی مربوط به رژیم صهیونیستی این است که دشمنیاش از ابتدا وجود داشته و این دشمنی صرفاً هستهای نیست. میبینید که فراتر از موضوع هستهای، به لحاظ نظامی ما را هدف قرار میدهد. پدافند را میزند، زرهی زنجان را میزند، دانشمندان را هدف قرار میدهد. اینها مسائلی فراتر است.
مسئلهی اصلی برای اسرائیل، تضعیف راهبردی ایران است. چه بسا بهزودی در داخل ایران یا از خارج، کشوری را تحریک کند یا ما را تحریک کند تا به کشوری حمله کنیم.
مسئله رژیم صهیونیستی؛ نه فقط هستهای بلکه تضعیف راهبردی ایران!
حالا اینکه تحریک کنند، خب، بعضی وقتها چارهای نیست؛ ولی بالاخره آنها برنامه دارند که ما را وارد جنگ کنند. نمیگویم هر وقت بخواهند ما وارد جنگ شویم، باید مخالفت کنیم. فرض بفرمایید، اگر آذربایجان بهصورت جدی مداخله میکند، نمیگویم هیچ اقدامی نباید کرد. انجام چنین کارهایی محل تأمل و جای بحث دارد.
اما عرضم این است که رژیم برنامه دارد و مسئلهاش تضعیف راهبردی ایران است؛ در سطحی که دیگر ایران نتواند بلند شود، و تا جایی که بتواند، خسارت وارد کند. این مسئلهی رژیم صهیونیستی است.
مسئلهی آمریکا؛ عدم پیشرفت ایران و هویت اسلامی
مسئلهی آمریکا واقعاً این است که ایران کشوری نباشد که بخواهد در سطح جهانی عرضاندام کند. و خب این همان بحث حق غنیسازی و… است. متن جدیدی هم از آقای وحیدجلیلی منتشر شده بود که آقا، جدال ما بر سر پیشرفت است؛ بر سر اینکه هویتی به نام هویت اسلامی بتواند در این تمدن جدید، در این فضای جدید، سر برآورد. این، یک نقطهی کلیدی راهبردی میان غرب و ایران است. مسئلهی آمریکا بیشتر این است.
راهبرد آمریکا
آمریکا به لحاظ راهبردی، خیلی طالب جنگ نیست اما در سطح کلان، خواهان تضعیف ایران و حذف آن از صحنهی بینالملل است؛ چه از طریق تحریمها و چه از طریق روشهای دیگر. یعنی هدف آمریکا، حذف ایدهی «ایرانِ پیشرفته» است؛ ایدهای که یک جریان اسلامی بتواند در برابر نظام سلطه عرضاندام کند. و طبیعتاً میخواهد در این منطقه، اسرائیل حرف اول را بزند. تا جایی که بتواند، با اسرائیل همراهی میکند.
اختلاف آمریکا و اسرائیل؟
اختلاف آمریکا و اسرائیل، اختلاف تاکتیکی است و نه لزوماً راهبردی. باید توجه کنیم که به لحاظ راهبردی، منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه بسیار به هم نزدیک است. بله، ممکن است مثلاً حرکتی از سوی اسرائیل به لحاظ تاکتیکی برای آمریکا بد باشد؛ مثلاً قیمت نفت افزایش یابد یا موضوع یمن برای آمریکا مضر باشد ولی برای اسرائیل خوب باشد. اما اینها مسائل راهبردی نیستند. در افق راهبردی و تصمیمات کلان، مثل همین قضیهی حملهی اسرائیل به ایران، اینها کاملاً همجهتاند. این نکتهای است که باید در نظر گرفته شود.
لذا باید خط اسرائیل و خط آمریکا را بهصورت جداگانه تحلیل کنیم. عرض کردم، اسرائیل به دنبال تضعیف راهبردی در سطح کلان و حذف ایران است؛ یعنی میخواهد ایران را شبیه سوریه کند، تا جایی که میتواند. مسئلهی آمریکا لزوماً این نیست.
مسئلهی آمریکا، حذف است. مسئلهی این دو طرف (آمریکا و اسرائیل) در نهایت با یکدیگر تلاقی دارند.
جنگ را به رسمیت بشناسیم
در خصوص وضعیت موجود و شناخت صحنه فقط تأکید میکنم که هنر ما بعد از این جنگ باید این باشد که ظرفیت ایجاد کنیم و در حین جنگ، جنگ را به رسمیت بشناسانیم، ایدهی مذاکره را برای همیشه از روی میز برداریم، و این جنگ و شهادت بسیاری از پاسداران و… را وسیلهای قرار دهیم برای تقویت انسجام ملی، برای تقویت روحیهی انقلابیگری و مسائلی از این دست، تا مردم بفهمند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
روایت درست از این جنگ باید منتقل شود: اینکه بر سر چه چیزی جنگ شروع شد، چرا ادامه دارد، و چرا ما کوتاه نمیآییم.
چون بالاخره این ابتدای کار است. اگر حدسها درست باشد، این جنگ ادامه پیدا میکند؛ لااقل برای مدتی، مثلاً دو هفته تا یک ماه، این زد و خوردها ادامه دارد.
احتمالاً حتی به زیرساختها نیز برسد. این جنگ هزینه دارد.
در این شرایط، نداهایی بلند خواهد شد که میگویند برویم پای مذاکره؛ ما به اسرائیل ضربه زدیم، آنها هم زدند، حالا بنشینیم با آمریکا گفتگو کنیم و بحث را تمام کنیم.
اما مهم این است که در آن نقطه، گفتمان، گفتمان انقلابیگری باشد؛ گفتمانی که میگوید ما دیگر مذاکرهای دربارهی موضوع هستهای نمیکنیم. چرا؟
چون آمریکا تحریمها را برنخواهد داشت، و اصولاً این بحثهایی که دربارهی مذاکره بهصورت منطقی مطرح میشود، دیگر اعتبار ندارد.
باید این ایده حذف شده باشد.




