به گزارش اصفهان زیبا؛ استاد محمود فرشچیان را باید هنرمندی دانست که در آسمان نگارگری ایران، ستارهای یگانه و ماندگار است. او نه تنها میراثدار هنر کهن ایرانی است، بلکه در پرتو ذوق، خلاقیت و بینش توحیدی خود، به این هنر جانی تازه بخشید. هنر فرشچیان هنر صرف برای لذت بصری نیست، بلکه هنری است که روح را به پرواز میبرد، اندیشه را به تفکر فرا میخواند و دل را به سوی حقیقت و معبود میکشاند. او با نگاهی متعالی به هستی، نگارگری را از قالبی صرفاً تزئینی بیرون کشید و آن را به زبانی توحیدی و قدسی بدل کرد، زبانی که در برابر آن مخاطب احساس میکند نه با تصویر، که با جلوهای از حقیقت ناب روبهرو است.
ویژگی آثار استاد فرشچیان در همین تعالی و حقیقتجویی نهفته است. بسیاری از آثار هنری معاصر جهان، در مرز نمایشگاهها محصور میشوند و پس از مدتی در حافظه عمومی کمرنگ میگردند. اما آثار فرشچیان از چنین محدودیتی رهاست، چرا که او هنر را صرفاً برای نمایش نخواست، بلکه آن را ابزاری برای روایت روح بشر و پیوند انسان با امر قدسی دانست.
به همین دلیل است که تابلوهای او چون «ضامن آهو»، «عصر عاشورا»، «پنجمین روز آفرینش» و دهها اثر دیگر نه تنها در میان ایرانیان بلکه در میان علاقهمندان هنر در سراسر جهان جاودانه شدند. این ماندگاری ناشی از حقیقتی است که در عمق آثار او جریان دارد، حقیقتی که با گذر زمان رنگ نمیبازد و در هر نسل و هر جغرافیایی میتواند مخاطب خود را بیابد.
فرشچیان با نوآوریهای شگرف خود، نگارگری ایرانی را از تکرار و تقلید رهانید. او در عین وفاداری به سنت، از جسارت تجربه دست نکشید. ترکیببندیهای بدیع، حرکتهای نرم و سیال خطوط، رنگهایی زنده و درخشان و روایتهایی که برآمده از حکمت و عرفان اسلامیاند، همه نشانههای سبکی نو است که او بنا نهاد.
او توانست هنر اصیل ایرانی را با نگاه جهانی پیوند زند، بیآنکه اصالت آن را خدشهدار کند. در آثارش میتوان هم لطافت و ظرافت مینیاتور ایرانی را دید و هم قدرت و بیانگری هنر مدرن را. این تلفیق هنرمندانه، هنر او را به پلی میان شرق و غرب، سنت و مدرنیته، معنویت و زیباییشناسی بدل ساخته است.
نگاه استاد فرشچیان تنها در قلممو و رنگ خلاصه نمیشود. زندگی او سرشار از پشتکار، ایمان و عشق به هنر است. او نشان داد که یک هنرمند برای ماندگار شدن، بیش از مهارت به اندیشه و بینش نیاز دارد. سبک زندگی و فلسفه هنری فرشچیان میتواند الگویی روشن برای هنرمندان جوان باشد. او با سختکوشی، با مطالعه ژرف در متون دینی و عرفانی و با پرورش روح خود توانست هنری بیافریند که جهانی شد. این الگو میتواند به جوانان بیاموزد که راه ماندگاری در هنر، نه تقلید کورکورانه و نه شهرت زودگذر، بلکه پیوند با حقیقت و تعهد به ارزشهای انسانی است.
ضرورت دارد که هنر و اندیشه استاد فرشچیان به درستی معرفی و گسترش یابد. برگزاری جشنوارههای هنری در حوزه نگارگری و مینیاتور میتواند فرصتی باشد برای نمایش آثار او و شاگردانی که راه او را ادامه میدهند. چنین جشنوارههایی نه تنها میتواند هنرمندان جوان را با میراث ارزشمند این استاد آشنا کند، بلکه انگیزهای برای آفرینش آثار تازه بر پایه همان روح متعالی خواهد بود. کارگاههای آموزشی نگارگری نیز ضرورتی انکارناپذیرند.
حضور اساتید و هنرمندان برجسته در این کارگاهها میتواند زمینه انتقال تجربه، آموزش فنون و گسترش زبان بصری فرشچیان به نسل جدید را فراهم آورد. جوانانی که با قلممو و رنگ آشنا میشوند باید از همان آغاز، با نگاه توحیدی و حقیقتجویانه هنر فرشچیان آشنا شوند تا بتوانند آثاری بیافرینند که از سطح زیباییشناسی صرف فراتر رود.
نشستهای هنری و جلسات تحلیل آثار فرشچیان نیز میتواند به غنای هنر معاصر ایران کمک کند. این نشستها باید به بررسی ابعاد مختلف آثار او بپردازند، از ساختار بصری و ترکیببندی گرفته تا مضامین عرفانی و دینی که در دل تابلوهایش جاری است. چنین تحلیلهایی میتواند به هنرمندان جوان کمک کند تا بدانند چگونه یک اثر هنری میتواند هم زیبایی بصری داشته باشد و هم حامل معنا و پیام باشد. جامعه هنری ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازگشت به چنین الگوهاییست، الگویی که هنر را نه وسیلهای برای سرگرمی، بلکه راهی برای تعالی روح و اندیشه میبیند.
فرشچیان تنها یک نقاش یا نگارگر نیست، او روایتگر حقیقتی است که در هنر ایرانی ریشه دارد و به جهانیان عرضه میشود. آثار او نشان داد که هنر، اگر بر پایه عشق و ایمان استوار باشد، میتواند مرزها را درنوردد و جاودانه گردد.
امروز رسالت ماست که این میراث گرانبها را پاس بداریم، آن را به نسلهای بعدی منتقل کنیم و از آن به عنوان چراغی برای روشنایی راه هنر و فرهنگ ایران بهره گیریم.
استاد فرشچیان با تفکر خود راهی گشود که پایان ندارد، راهی که به سوی حقیقت و توحید میبرد و هر هنرمندی که در این مسیر گام نهد، سهمی در جاودانگی خواهد داشت. او آینه دار سبک شجاعی از هنر بود؛ هنر توحیدی، هنری که در گذر زمان رنگ نمی بازد و زنگار نمی گیرد، هنری که هرگز نمی میرد!















