به گزارش اصفهان زیبا؛ هفت روز از درگذشت پیرمرد با صفای هنر ایران زمین گذشت؛ مردی که با دستان هنرمند خود توانست حافظه دیداری مردم شهر خود و حتی سایر فرهنگها و نواحی گوناگون را پر از رنگ معنویت سازد. حسین مصدقزاده مردی از دیار نصف جهان و با هنری الهی بود که توانست با ترکیب کاشی و رنگ، جادویی زرین و فیروزهای خلق کرده و خود را برای همیشه در تاریخ فرهنگ ایران و اصفهان ماندگار کند.
درگذشت استاد حسین مصدقزاده، پیرمردی از نسل زرین کاشیکاران سنتی اصفهان، تنها خاموشی یک هنرمند نیست؛ خاموشی چراغی است که بیش از شصت سال، روشناییاش را بر گنبدها، محرابها و دیوارهای مقدس این سرزمین افشانده بود. او نه فقط یک استادکار، که حامل حافظهای چندصدساله از هنر کاشی معرق ایران بود؛ هنری که ریشههایش در سدههای نخستین اسلامی جوانه زد و در اصفهانِ صفوی به اوج رسید. البته که نمیتوان درگذشت او را پایان آثارش دانست؛ چراکه هنر دسترنجی است که تا ابد باقی میماند.
مصدقزاده در سال ۱۳۰۶ در خانوادهای زاده شد که نسلها پیشه کاشیکاری داشتند. کودکیاش در کارگاه پدر گذشت؛ جایی که صدای بریدن کاشی، بوی لعاب داغ و ریتم آرام چکشها، نخستین درسهای زندگی هنری او را رقم زد. او از همان سالها آموخت که کاشی معرق تنها یک فن نیست؛ نوعی مراقبه است، نوعی نظم درونی که از دل هندسه، رنگ و صبر ساخته میشود.
استاد مصدق زاده در طول بیش از شصت سال فعالیت حرفهای، به یکی از شناختهشدهترین هنرمندان حوزه کاشی معرق ایران تبدیل شد. در طول دههها فعالیت، رد دست او بر بناهایی نقش بست که آرزوی هر هنرمندی است؛ حرم امام رضا(ع)، حرم حضرت معصومه(س)، گنبد شاهچراغ و دهها مسجد، گنبد و سردر تاریخی. هر قطعهای که او میبرید، هر اسلیمی که مینشاند و هر کتیبهای که طراحی میکرد، بخشی از میراث بصری ایران را استوارتر میساخت.
کاشی معرق، هنری که استاد مصدقزاده عمرش را وقف آن کرد، یکی از درخشانترین جلوههای زیباییشناسی ایرانی است. در این شیوه، رنگها نقاشی نمیشوند؛ ساخته میشوند. شاید به همین دلیل است که کاشی معرق، برخلاف بسیاری از هنرها، در برابر زمان میایستد؛ گویی دوامش از جنس همان صبری است که هنرمند برای ساختنش صرف کرده است. به جرعت میتوان گفت اصفهان بدون کاشی معرق، شهری ناقص است!
گنبدهای فیروزهای، محرابهای پرنقش، سردرهای پیچیده و ستونهای خوشخط، همه بخشی از هویت بصری این شهر هستند. استاد مصدقزاده یکی از آخرین نگهبانان این هویت بود؛ نگهبانی که بیهیاهو، بیادعا و با فروتنی، عمرش را صرف حفظ زیبایی کرد. او یادآور این حقیقت است که هنر، تنها محصول نیست؛ بلکه شالودهای از ایمان، فرهنگ و تاریخ است، که وقتی از بن جان برآمده باشد میتواند قرنها دوام یابد.















