بایگانی سرویس مدافعان حرم
راوی کربلای کرمان!
10:10 - 13 دی 1403

راوی کربلای کرمان!

دلم نمی‌خواست بروم کرمان. حال مسافرت نداشتم. آن هم با اتوبوس، آن هم بدون رفقای خودم. با دو نفر آشنای نویسنده دور که فقط سلام و علیک باهاشان داشتم. اما باز مسئول برنامه زنگ زد و گفت: یه کاری کن که بری.

شبی که آن مَرد رفت
10:05 - 13 دی 1403

شبی که آن مَرد رفت

از آن شب که آه‌هایمان کش آمدند و قد حرف‌هایمان کوتاه شد،

زمین پرشده بود از پوکه‌های فشنگ!
12:23 - 24 آذر 1403
روایت همسر شهید محسن خزایی، از روزی که گرفتار اولین‌ حمله داعش شدند

زمین پرشده بود از پوکه‌های فشنگ!

روایت مریم رخشانی، همسر شهید محسن خزایی، از روزی که در سوریه گرفتار اولین‌حمله شهری داعش شدند.

آینده‌ای روشن در انتظار جبهه مقاومت!
09:43 - 3 آذر 1403
پاسداشت اصفهان از خانواده شهید مجیدقربانخانی

آینده‌ای روشن در انتظار جبهه مقاومت!

گردهمایی اصحاب رسانه، فرهنگ و هنر همراه با بزرگداشت قهرمانان جبهه مقاومت و به بهانه رویداد ملی قهرمان و هفدهمین پاسداشت ادبیات جهاد مقاومت، یکم آذر در سالن همایش‌های صداوسیمای اصفهان برگزار شد.

از «روح‌الله» تا «محسن»!
16:05 - 30 تیر 1403
مروری بر زندگی شهدای مدافع حرم لشکر زرهی 8 نجف اشرف؛

از «روح‌الله» تا «محسن»!

اگرچه هشت سال دفاع مقدس میدانی برای یکه‌تازی لشکر 8 نجف اشرف بود، جنگ سوریه نیز عرصه‌ای را مهیا کرد تا بار دیگر نام لشکر نجف اشرف خوش بدرخشد.

از صدایش روحیه می‌گرفتیم
14:50 - 25 فروردین 1403

از صدایش روحیه می‌گرفتیم

سال 59 بود که من هم مثل خیلی از بچه‌رزمنده‌ها، خودم را به جنوب رساندم. خط معروفی بود به نام «خط شیر»؛ جایی که تمام فرماندهان جنگ، به خصوص بچه‌های اصفهان در آن خط تربیت شدند.

گفت می‌خواهم کنار دریای مدیترانه شهید شوم
14:47 - 25 فروردین 1403

گفت می‌خواهم کنار دریای مدیترانه شهید شوم

شروع آشنایی من با حاج علی زاهدی سال 61 و در لشکر امام حسین(ع) بود. حاج علی از همان روزهای اول توجه من را به خودش جلب کرد و به بهانه محبتی که به من نثار کرد، عجیب در دل و قلب من جای گرفت و اشتباه نیست اگر بگویم که پایه رفاقتمان از همان روزها شکل گرفت و تا زمان شهادتش ادامه‌دار شد.

حقش شهادت بود
14:43 - 25 فروردین 1403

حقش شهادت بود

آشنایی ما برمی‌گردد به سال 60 و منطقه دارخوین. من و چندنفر از بچه‌های دیگر و محمدرضا در منطقه پدافندی حاضر بودیم.

سردار زاهدی انسانی کم‌نظیر بود
14:38 - 25 فروردین 1403

سردار زاهدی انسانی کم‌نظیر بود

با سردار زاهدی هم‌رزم بودم. او در اندیشه، تفکر، اخلاق، رفتار و عملکرد یک انسان کم‌نظیر و مطلوب خدا بود. اندیشه و تفکر او اسلامی و در صراط مستقیم و خط سیاسی امامین انقلاب بود.

لباس مجاهدت درآورد و لباس شهادت بر تن کرد
14:31 - 25 فروردین 1403

لباس مجاهدت درآورد و لباس شهادت بر تن کرد

ما صدایش می‌زدیم حاج‌علی. سال 62 بود و عملیات خیبر که با او آشنا شدم. بعد از اینکه مؤسس و فرمانده تیپ قمربنی‌هاشم، حاج کریم نصر، در حین عملیات مجروح شد، بلافاصله فرماندهی سپاه حاج‌علی را به‌عنوان فرمانده به تیپ مأمور کردند برای ادامه عملیات.

شبیه کسی بود که ساکش را بسته و آماده شهادت است
14:26 - 25 فروردین 1403

شبیه کسی بود که ساکش را بسته و آماده شهادت است

ده‌سال توفیق داشتم که داماد خانواده زاهدی باشم. رابطه من با حاج‌آقا یک رابطه پدر و پسری بود. حاج‌آقا خیلی مهربان بود و خیلی هم دلسوز. من را مثل پسرهای خودشان می‌دانستند؛ با این تفاوت که ممکن بود سر پسرهایشان داد بزنند؛ اما سر من هرگز.

دوست داشت ظهور حضرت مهدی(عج) را ببیند
14:22 - 25 فروردین 1403

دوست داشت ظهور حضرت مهدی(عج) را ببیند

دوره دوم سفر بابا به لبنان بود که من در همین مأموریت و در آنجا متولد شدم؛ سال 1378. هرچه در ذهنم بابا را مرور می‌کنم، می‌رسم به یک بابای تمام‌عیار و یک الگوی کامل در مسائل دینی و سیاسی. یک جورهایی کامل‌ترین آدمی بود که تا حالا دیده بودم.