احتمالاً عدهای بسیار کمی در میان ما وجود دارند که در زندگی هرگز از کالای دستدوم استفاده نکرده باشند. این افراد معدود یحتمل یا از ثروت هنگفتی برخوردارند یا وسواس ویژهای برای خریدن اجناس نو و تازه دارند (البته این دومی باز هم وابسته به اولی است). از طرف دیگر باز هم احتمالاَ عدهای بسیار کمی در میان ما وجود دارند که در زندگی همیشه کالاهای دستدومی استفاده میکنند. هر انسانی که به سلامتش، ولو به صورت حداقلی، اهمیت بدهد و اندک پولی برای گذران زندگی داشته باشد به هیچ وجه از غذای نیمهتمام و دورافتادهی غریبهها در سطلهای زباله نخواهد خورد.
بهتازگی وارد چله روزه شدهایم، زمانی برای عبادت کردن و روزه گرفتن بهمنظور گرامیداشت اقامت چهلروزه عیسی (ع) در بیابان در آغاز خدمت عمومیاش. حدود یکچهارم آمریکاییها (شامل 61 درصد از کاتولیکها) بهطورمعمول و به خواست خود این ایام را در قالب گذشتن از خواستههای نفس، روزه گرفتن، صدقه دادن و دعا و مناجات گرامی میدارند. بسیاری از ادیان دیگر هم سنتهای پارسامنشانه مشابهی دارند، مانند یومکیپور در یهودیت و رمضان در اسلام که در آنها نیز افراد معتقد توبه کرده و بر نیاز خود به بهسازی نفس تأمل میکنند.
عصر جمعه روی تخت دراز کشیدهایم و دلمان به انجام هیچ کاری نمیرود. یک کتاب را باز میکنیم اما حوصله چندانی برای خواندن آن نداریم. در یخچال را باز میکنیم اما هیچ غذایی ما را تحریک نمیکند. جلوی تلویزیون مینشینیم و شبکههای تلویزیون را بدون هدف عوض میکنیم اما هیچ برنامهای نظرمان را جلب نمیکند. گوشی همراهمان را بر میداریم و صفحات شبکههای اجتماعی را پشت سر «رفرش» میکنیم اما بدتر کسل و بیحوصله میشویم. به خانهی دوستمان میرویم ولی از همان ابتدا احساس میکنیم که هیچ حرفی برای گفتن نداریم و دلمان میخواهد هر چه زودتر از آنجا برویم. توی ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوس میمانیم ولی هیچ اتوبوسی در ایستگاه نیست. دائماً ساعتمان را نگاه میکنیم. دقایق به کندی میگذرند. حال خوبی نداریم. نه میل ما به چیزها برمیگردد و نه زمان برای ما میگذرد. حتی انگیزه نداریم از خودمان بپرسیم دقیقاً چه به سرمان آمده است. بله، حقیقت این است که ما درگیر «ملال» هستیم.
بسیاری از ما امروزه به لطفهای گوشیهای هوشمند و دوربینهایمان از خودمان هر روز سلفی میگیریم و آن را در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذاریم. بعضی از این سلفیها در خانه هستند و بعضی دیگر در جایی بیرون از خانه؛ در محل کار، در مسافرت، در جشنها، در خیابان، در دانشگاه و در بسیاری از مکانهای دیگر. در سلفیها گاهی تنها هستیم و گاهی دوست یا عزیزی در کنارمان حضور دارد. بعضی اوقات که بیحوصلهایم تصویری ساده از خودمان برمیداریم و بعضی اوقات سعی میکنیم به عکسمان رنگورویی هنری بدهیم.
«فلانی اپیکوری زندگی میکند»؛ «فلانی اخلاق اپیکوری دارد». در روزگار ما اولین معنایی که پس از شنیدن چنین جملاتی به ذهن متبادر میشود این است که او، یعنی فلانی، زندگی بیبندوباری دارد و بجز لذایذ شخصی و امیال غریزی به هیچ چیز دیگری اهمیت و بها نمیدهد. اما چنین برداشتی از اپیکوریسم و فلسفهی اپیکور دقیقاَ در تضاد با آن چیزی است که این فیلسوف بزرگ یونان باستان درباب معنای زندگی بیان کرده است. برای اپیکور مسلماً کسب لذت مهمترین هدف زندگی است اما این هرگز به معنای تن دادن به بیبندوباری و لذتجویی افسارگسیخته است. برای او رسیدن به بالاترین درجهی لذت اهمیت فراوانی دارد اما برای نائل شدن به این درجه از قضا باید به بسیاری از لذتها نه بگوییم. سوال و پارادوکس اصلی اینجاست: چرا یکی بزرگترین فیلسوفان لذتگرا ما را از رسیدن و جستجوی بسیاری از لذتها منع میکند؟
با این ماسکهایی که امروزه همهجا را فراگرفته، لبخند زدن نامرئی شده است. ایتالیا، به همراه حداقل پنجاه کشور دیگر، پوشیدن ماسک را در بیشتر مکانهای عمومی اجباری کرده و ایتالیاییهایی که من هماکنون با آنها در یکی از روستاهای توسکانی زندگی میکنم و بیشترشان هم مسن هستند، به طرز غیرمعمولی در رعایت این مقرّرات بهداشتی سختگیر بودهاند. همانطور که باید هم باشند.
در طول چند قرن اخیر و بخصوص از قرن نوزدهم به بعد بحثها و جدلهای فراوانی در ستایش و نکوهش موزه بین روشنفکران و متفکران هنری درگرفته است. عدهای به شکل بیرحمانه و معمولاً از موضعی رادیکال اساس موزهها و بخصوص موزههای هنری، را زیرسوال بردهاند. در مقابل گروهی دیگر هم به نقش موزهها در حفظ و اشاعه فرهنگ و هنر اشاره کردهاند و صیانت و حفظ موزهها را امری مهم و ضروری برای آینده بشری قلمداد کردهاند. آیا موزههای هنری به تاریخ هنر کمک میکنند یا موجبات زوال آن را فراهم میآورند؟ مخالفان و موافقان موزه دقیقاً چه میگویند؟ آیا موزهها اهمیت دارند یا نه؟
فرض کنید نخستین فیلسوف تاریخ هستید به چه چیزی فکر میکنید؟ درباب چه چیزی میاندیشید؟ چه چیزی در وهله اول برای شما مسئله میشود؟ زمانی که هنوز تاریخ فلسفهای وجودی ندارد درباره چه موضوعی تفلسف میکنید؟ اگر این گزاره که «فلسفه با حیرت آغاز میشود» را بپذیریم نخستین فیلسوفان در یونان باستان از چه چیزی حیرت میکردند؟ اولین پرسشی که ذهنشان را درگیر میکرد چه بود؟ سیاست؟ اخلاق؟ خداوند؟ جامعه؟ زیبایی؟ ایده؟ معرفت؟ مفهوم؟ هیچکدام. نخستین سؤال فلاسفه ابتدایی این بود: جهان از چه چیزی ساخته شده است.
خیلی از ما در بحثهای جدی یا حتی رومزه افرادی را میشناسیم که بد بحث میکنند، البته شاید خودمان هم یکی از آنها باشیم. افرادی که میخواهند به هر نحوی که شده مناظره و حتی گفتوگوها را ببرند و بر حریف و همصحبت خود غلبه کنند. برای آنها حقیقت یا درستی حرفها و نظراتشان مهم نیست بلکه بیشتر شکست دادن حریف اهمیت دارد. هر کدام از این افراد روشهای متفاوتی برای پیروزی در بحث دارند؛ یکی بیش از حد حرف میزند، یکی صدایش را بلند میکند، یکی به سخنان دیگران گوش نمیدهد، یکی مظلومنمایی میکند، یکی دست روی نقاط ضعف طرف مقابل میگذارد و یکی مسائل مختلف را با یکدیگر قاطی میکند تا حریفش را خسته و گیج کند.
نوشتن یک نقد خوب درباره بکت بسیار سخت و دشوار است، نه به خاطر معانی عمیق و پپچیده موجود در آثار او، بلکه بالعکس، به دلیل اینکه آثار او از هر معنایی خالی شدهاند و در اعماق آنها هیچ چیز به درد بخوری پیدا نمیشود، تازه اگر اصلاً عمقی داشته باشند. نوشتن نقدهای بد اما در مورد بکت بیاندازه آسان و رایج است؛ میتوان چندین صفحه را به رمزگشایی از نمادها و رمزهای پنهان در آثار او اختصاص داد و درباره منظور نویسنده از به کارگیری واژههایی مانند گودو، مالوی یا مالون ساعتها نظرورزی کرد، میتوان سطحی بودن رادیکال بکت را نادیده گرفت و زنجیرهای از اصطلاحات و ایدههای کلی، همچون از خودبیگانگی یا معنازدایی را به نوشتههای او حقنه کرد و میتوان بکت را در کنار نویسندگان دیگر که تنها شباهتشان به بکت رئالیست نبودن و به اصطلاح عجیبغریببودنشان است، قرار دارد و با گنجاندنش در مکاتب یا جنبشهای شناخته شده هنری از رویارویی با جهان منحصربفرد او طفره رفت.
همه ما برخی اصول اخلاقی ساده را میشناسیم و میکوشیم در هر حال به آنها پایبند بمانیم؛ اما گاهی اوقات شرایط به گونهای تغییر میکند که رعایت همین اصول به ظاهر ساده به چالشی بزرگ تبدیل میشود. در این مقاله، کوامه آنتونی آپیا، فیلسوف و نظریهپرداز معاصر، میکوشد به پرسشی پاسخ دهد که پرداختن به آن برای همه کسانی که دغدغه اخلاق و عدالت اجتماعی دارند، ضروری است.