یکی از دغدغههای مهم کارهای نمایشی، انتخاب سوژه و قصه است. اگر با کارگردانهای تئاتر صحنهای و خیابانی صحبت کنید، متوجه این موضوع میشوید که «سوژه» اصلیترین چالشی است که پیش از تولید آثار و حتی حین اجرای آن، گریبان آنها را میگیرد.
از سال 1939 میلادی که برتولت برشت آلمانی نمایشنامه «ننه دلاور و فرزندان او» را نوشت و به سال 1941 اولین اجرای آن در زوریخ به روی صحنه رفت، تا 1949 که پس از توقفی چند ساله به دلیل جنگ جهانی دوم، با نظارت خود برشت و با بازی همسرش «هلنه وایگل» در نقش ننه دلاور، بار دیگر اجرای نمایش در «تئاتر آلمان» برلن از سر گرفته شد و تا بعدتر از آن، یعنی هشتاد و دو سال بعد، در امروز که نمایش ننه دلاور بارها و بارها در سراسر جهان و به زبانهای مختلف اجرا شده است، هیچکدام از ننه دلاورهای ساخته و پرداخته شده با نسخه «ننه دلاور به روایت دلاور سیساله» نمیتواند برابری کند.
در تابستان 1312 خورشیدی، نمایشی برگرفته از اشعار فردوسی، نوشته غلامحسین زیرکزاده و به فرم «تمامآهنگی» در «فضای جنب کافه جهاننما واقع در ابتدای خیابان پهلوی، روبهروی پلهای چهارباغ اصفهان» به روی صحنه اجرا رفت. در ستون پیشین (اصفهان زیبا 13 تیر 1400) به جزئیاتی از پی اس این نمایش که روزنامه اخگر گزارشی اختصاصی دربارهاش منتشر کرده بود، پرداختیم. یک هفته پس از این گزارش، موعد اجرای نمایش فرا رسیده و روزنامه اخگر نیز تحلیلی از آن ارائه داده است. اکنون طبق قرار قبلی، به سفری تاریخی میرویم تا از ورای سال 1400 خورشیدی، همزمان با گزارشگر اخگر، به تماشای نمایش کیخسرو و سیاوش در تابستان 1312 بنشینیم:
اولین مطلبی که از روزنامه اخگر برداشت شد و در این ستون به نگارش درآمد، تحلیل کوتاهی از نمایش ملانصرالدین بود که بنا بر توصیف نگارنده تحلیل، در سالونی [سالن] تنگ و بدون امکانات در اصفهان به نمایش درآمده بود. پس از آن مطلب، در جستوجوی صفحات اخگر تا سال 1312 شمسی، مطلب قابل توجهی از اجرای تئاتر که مورد استقبال منتقد قرار گرفته باشد و به عنوان اتفاقی فرهنگی در اصفهان نمود داشته باشد، به چشم من نیامد. البته موارد اندکی بود که همانند نمایش ملانصرالدین، هدف نویسنده از بررسی نمایش، تنها ذکر مصیبت افول فرهنگی و نبود شرایط مساعد برای رشد هنر تئاتر و اعتراض به آنچه هرگز تئاتر نیست و به اسم نمایش در سالونهای نامناسب توسط افراد نالایق نشان داده میشد، بوده است.
داستان نویسان کرونا را چگونه روایت خواهند کرد؟ چه رمانها و داستانهای کوتاهی از دل شرایط سخت و قرنطینهای ویروس کرونا بیرون خواهد آمد؟ برای رسیدن به جواب این سؤالها باید چند سالی صبر کرد تا روایتهای هولناک زندگی برزخی آدمها در محاصره این بیماری ناشناخته روایت شود. اما در نگاهی کوتاهمدت این پرسش مطرح است که این بیماری چه تأثیری بر وضعیت جامعه ادبی گذاشت؟ چرخه نشر کتاب دچار چه مشکلاتی شد و تکلیف جشنوارهها، نشستها و کلاسهای روایت و داستاننویسی چه شد؟
این روزها شاهد انتشار خبر آغاز برگزاری فراخوان پنجمین دوره مسابقه فیلمنامه و نمایشنامه کودک و نوجوان، بعد از هفت سال ازسرگیری این رویداد هنری هستیم که اطلاعیه آن به مناسبت پنجاهسالگی فعالیتهای سینمایی و تئاتر کانون جهت ایجاد فرصت ارتباط و تبادل درزمینهٔ سینما و تئاتر، بهمنظور آگاه کردن علاقهمندان، در 13 اسفند امسال از سوی کانون پرورش فکری منتشر شد.
«به بیوگرافی و شرح کودکی و زندگانی آدمها اعتقادی ندارم. ماجرا آنجا برایم جدی میشود که به کارنامه و کار حرفهایشان پرداخته شود. به خاطر همین است که هر سوالی از من بپرسند از تئاتر میگویم و هر مصاحبهای با هر محوری که داشته باشم به تئاتر ختم میشود.» «تئاتر» عشق و زندگی ناصر کوشان است. این پژوهشگر و به قول خودش «تئاترنویس» حالا در آستانه 74سالگی همچنان با فکر تئاتر از خواب بیدار میشود و با خیالِ آن چشم بر هم میگذارد.
اصغر عبداللهی داستاننویس، فیلمنامهنویس و کارگردان کشور، امروز هفتم دی ١٣٩٩ پس از چند سال مبارزه با سرطان درگذشت.