
«و هرگز چنین نیست که مردی اندوهگین نباشد، اما پیشاز رسیدنِ روز، چون برپای شود و با احتیاط خود را بهکار درختی کهنسال بگمارد و چانهاش متکی بر واپسین ستاره در انتهای آسمان روزهدار، نظارهگر چیزهای بزرگ و معصومی است که شادمانه درگردشند… .»(آناباز، سن ژون پِرس، محمد مهریار، محمود نیکبخت) محمود نیکبخت، جانِ شیفته و حضور آگاهِ ادبیات و فرهنگ بود. در عرصه ادبیات، علاقهمند فراوان است؛ افرادِ بادانش کم نیستند؛ سودایی و شیفته بسیار است؛ اما «شیفته بادانش» اندک است. شورمند شعورمند، نادر است؛ و نیکبخت از ایندست، دردانه و یگانه بود. هم ازاینروست که از دستدادن چنین گوهری، خسرانی است بیجبران. در این مجال اندک، بهتر دیدم بهجای آنکه «لختی قلم را بر وی بگریانم»، به بیان یادها و دریافتهایی (اگرچه مختصر و پراکنده) از نزدیک به سهدهه آشنایی با او بپردازم.



گفتوگوی زنده اینستاگرامی با ایران درودی، نقاش پرآوازه معاصر، علاقهمندان بیشماری را به صفحه موسسه فرهنگ سینا میکشاند. فاصلهها به مدد فضای مجازی برداشته شده است و مشتاقان بسیاری منتظر دیدن و شنیدن صدای هنرمند محبوبشان هستند. آشنایی و تحصیل در فرانسه درودی را قانع کرده است تا به دعوت انجمن دوستی ایران و فرانسه […]





















