گاه آسمان، دلش که میگیرد، بهانهاش زمین است، بهانهاش، بغضی میشود که از غربت یاران آسمانی در گلوی زمینمانده است. و آن روز، در سالن اجتماعات گلستانشهدا، وقتی نسیم به احترامِ نام بلند شهیدان آهسته قدم برمیداشت، آسمان نیز طاقت نیاورد.
نفیسه جوزدانی، مادری با نگاهی مصمم و پرمهرو با لبخندی تلخ وشیرین، از روزهـــای کودکی مهدی میگوید؛ صدایی با قاطعیت یک کوه و گرمای دستهایی که هنوز دلتنگ نـوازش پسرش است.
ساعت 3 و 30 دقیقه بامداد و در سکوت شب، صدایی مهیب همه را جاکن کرد. خیلیها در خواب ناز بودند، خوابی که هیچگاه به بیداری نرسید.
ساعت 3 و 30 دقیقه بامداد و در سکوت شب، صدایی مهیب همه را جاکن کرد. خیلیها در خواب ناز بودند، خوابی که هیچگاه به بیداری نرسید.
به گزارش اصفهان زیبا؛