به گزارش اصفهان زیبا؛ اندیشه دستیابی به صلح جهانی از زمانهای بسیار دور همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است؛ اما مطالعات و فعالیتهای بشر برای رسیدن به اندیشه سیستماتیک و نظاممند در این حوزه، پیشینهای طولانی ندارد.
مطالعات صلح جهانی، حوزهای است که دائما متأثر از اوضاع داخلی و تحولات سیاسی بوده و در این راستا به تعریف نو و بازنگری خود میپردازد. در حال حاضر، بیش از ۳۰۰ دانشکده در جهان درباره صلح و راه رسیدن به آن، تحقیق و بررسی میکنند.
انسان معاصر همواره در جستوجوی رسیدن به پارادایم صلح و جایگزینی آن با پارادایم کنونی جنگ است.
بر این اساس و به مناسبت ایام بزرگداشت لئو تولستوی، فیلسوف، عارف و نویسنده روس و جایگاه برجسته کتاب «جنگ و صلح» او در ادبیات جهان که سرشار از تمجید صلح و مذمت جنگ و ستیزهگری است، اصفهانزیبا مصاحبهای را با نفیسه واعظ شهرستانی، پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل، استاد دانشگاه و مدیر دپارتمان دیپلماسی رسانهای انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا ترتیب داده است که در ادامه میخوانید.
فضای حاکم بر خانواده و اجتماعی که تولستوی در آن رشد و نمو کرد، چگونه بود؟
تولستوی در سال ۱۸۲۸ میلادی و در یک خانواده اشرافی متولد شد. او مرگ مادر را در دوسالگی و مرگ پدر را در نهسالگی تجربه کرد. در سال ۱۸۴۴ در دانشگاه کازان، رشته زبانهای شرقی ثبتنام کرد؛ اما پساز سه سال به آموختن رشته حقوق پرداخت.
او در سال ۱۸۵۱ در ارتش وارد شد و جنگ کریمه و نبرد روسیه با فرانسه و انگلیس را دید. در همین ایام بود که کتاب «حکایتهای سواستوپل» را تألیف کرد. لئو تولستوی در سال ۱۸۶۲ با سوفیا آندره یونا برس، دختر یکی از پزشکان برجسته مسکو، ازدواج کرد.
به زعم همگان، خلاقیت و هنر تولستوی پساز ازدواج به اوج خود رسید. همسر او مشوق اصلی او برای انتشار کتاب «جنگ و صلح» بود.
او در دوران کهنسالی و پس از تألیف کتاب «رستاخیز»، از سوی کلیسای ارتودوکس طرد شد و همزمان با جنگ روسیه و ژاپن، یعنی چهار سال قبل از جنگ جهانی اول، بر اثر ذات الریه در ۸۳سالگی دار فانی را وداع گفت.
امتیازات شخصیتی تولستوی چیست؟ مبانی اندیشههای فلسفی و عقاید مذهبی او چه بوده است؟
تولستوی بیش از اندازه صداقت داشت و همیشه تلاش میکرد تا زیستی مسیحگونه داشته باشد. او همواره ضد خشونت و حامی صلح بود؛ بهطوریکه ماهاتما گاندی راستگویی او را میستود و از دیدگاههای صلحجویانه و ضدخشونت او الهام میگرفت.
تولستوی به ناچیزبودن شهرت و بیحاصلی ندامت، پساز تصمیمهای نادرست باور داشت و مهار نفس و تقدیرگرایی را عامل پیشگیری از ندامت میدانست.
در زوایای پنهان اندرزهای صلحخواهانه تولستوی، بارها ندامت افراد پساز فعل ناشایست، به تصویر کشیده شده است. گویی تولستوی میخواهد این پرده را از مقابل چشمان مخاطب کنار بزند که ندامت و پشیمانی بر اثر تصمیمهای نابخردانه و ناشکیبایانه ثمری ندارد.
او در جلد دوم کتاب «جنگ و صلح» چنین نوشته است: من در زندگی فقط دو درد واقعی میشناسم؛ یکی پشیمانی و دیگری بیماری.
تولستوی در اندیشه فلسفی، مجذوب عقاید فیلسوف بزرگ، شوپنهاور بود. شوپنهاور اعتقاد داشت که هدف جهان و هرچه در آن است، با مقصدی شر از پیش تعیین شده و تنها امید انسان در این است که نفس خود را مهار کرده و بخش شرآمیز وجود خود را سرکوب کند.
تولستوی تا پایان عمر خویش به خدا و تقدیرگرایی که در سرتاسر کتاب «جنگ و صلح» از آن دم زده، باوری نوسانی داشت. او مخالف تفسیر دین از سوی فرق و مذاهب مختلف بود؛ چراکه بنیان همه ادیان را یکی میدانست.
او دغدغههای مذهبی و اخلاقی داشت، ولی شیوه خداشناسی او با شیوه مرسوم در کلیسا متفاوت بود. به همین دلیل مطرود کلیسای ارتودکس شد.
او در کنشی فراطبقهای، اقدامات نیکوکارانهای داشت و به محرومان کمک میکرد. از جمله برای آنها مدرسه میساخت و در کتابهای خود از بیعدالتی رایج در روسیه تصویری زنده ارائه میداد.
اگر قرار باشد برای تولستوی دکترینی قائل باشیم، این دکترین ترکیبی از آزاداندیشی، آسانگیری، مدارای انسانی و پذیرش تفاوت عقیدتی است که در نگاه متعادل او به چشم میخورد.
او کوشید تا در چهار جلد کتاب «جنگ و صلح» به انکار نقش قهرمانان در پیشبرد تاریخ بپردازد. او میپنداشت که جامعه انسانی معاصر به سرعت در حال تبدیل شدن به ملتی است که صرفا متشکل از قهرمانهایی بوده که هیچ کاری جز تجلیل از همدیگر ندارند.
اهمیت و جایگاه کتاب جنگ و صلح تولستوی در حوزه صلح جهانی چیست؟
کتاب «جنگ و صلح» توصیف جنگهای ملتهای کوری است که عظمتی اسطورهای دارند. تولستوی در این کتاب بهعنوان فردی روسی همواره از روسها طرفداری کرده و اکثر صفحات این کتاب، ترجمان احوال اعیان و اشراف مسکو بوده و هرازگاهی از اراده مردم صحبت به میان آمده است.
اما در عین حال، این رمان تحسین فراوانی شده و بهسبب توصیف بینظیر صحنههایی از زندگی جامعه روسیه و نبردهای بزرگ آن زمان، در قله ادبیات روسیه و جهان جای دارد.
مهارت تولستوی در آفرینش این شاهکار ادبی سبب شد همردیف شکسپیر و دانته و گوته قرار گیرد و خدمتی بزرگ در راستای تحقق صلح بهشمار آید.
اگر زبان هنر را اثرگذارترین راه برای بسترسازی صلح بدانیم، تولستوی با خلق شاهکاری در طراز جنگ و صلح، دین خود را برای ایجاد جهانی مملو از صلح و آرامش ادا کرده است.
این رمان دربردارنده صحنههای خیرهکننده و ناب ادبیات غرب است که در آن نبرد بوردینو، اشغال مسکو، عقبنشینی ناپلئون، اعدام زندانیها، غارت شهر، وحشیگری اراذل و به طور کلی هراس و وحشت جنگ را به بهترین شکل ممکن به نمایش میگذارد و آرامآرام به بخشی از وجود انسان تبدیل میشود.
به طور کلی میتوان گفت که تولستوی در این کتاب با به تصویر کشیدن جنگ به عنوان تهدیدی برای صلح، پلیدیها و زشتیهای سرشت جنگ، گریزناپذیری مرگ و میر در جنگ و تشریح رنج اسرا و داغدیدگان، غمانگیزی و تلخی اشغال سرزمین و سقوط وطن، فرو ریختن قبح کشتار انسان، چپاول و تخریب گسترده، عدم محاکمه تاریخی برای مجازات آتشافروزان جنگ، برای جلوگیری از هرگونه جنگ و خشونت تلاش وافر کرده است.
یکی از راهکارهای تولستوی برای نمایاندن تلخیها و زشتیهای جنگ در این کتاب، شرح وقایع و اتفاقات دوران پساجنگ است. دراینباره بیشتر توضیح دهید.
یکی از سویههای وحشتناک جنگ و نبرد در هر سرزمینی، ادامه قدرت بلامنازعه نظامیان در آنجاست. تعمیم قدرت مطلق آنها به دوران پساجنگ سبب میشود که انسانها در فضای ظلم و خشم رشد و پرورش یافته و نهاد نیک خود را بهمرور از دست دهند؛ درحالیکه خود متوجه این دگرگونی درونی نیستند.
تولستوی معتقد است جنگ بستری را فراهم میکند که در آن تلاطم لجنهای روحیه برخی اشخاص به سطح بیاید و خشم و عقدههای بیمارگونه بیرون ریخته شود و تعمیم این شرایط جنگی به دوران صلح، مصیبتی عظیم برای مردم بههمراه دارد.
آفت دیگر جنگ در دوره پساجنگ، تبدیل نبرد به نوعی سرگرمی و بازیچه برای سبکمغزان است. تولستوی در این کتاب چنین روایت میکند که ناپلئون در مواضع متعدد این کتاب رسما از اصطلاح بازی برای جنگ استفاده میکرده است.
آفت دیگر از منظر تولستوی رقابت بر سر امتیازگیری در دوران پساجنگ توسط نظامیان است. همچنین او با اشاره به سرنوشت تلخ سربازان پساز جنگ و شرح مرارتها و مصائب آنها سرنوشت غمانگیز آنها را در دوران پساجنگ به تصویر کشیده است.
از منظر تولستوی، جنگافروزان از چه ترفندهایی برای جذب نیروهای نظامی و ایجاد جنگ و درگیری استفاده میکنند؟
تولستوی بر آن است که جنگافروزان با دگرنمایی و وارونهنمایی تاریخ به توجیه جنگ مبادرت میکنند و در این راستا به پدیدههایی همچون خاطرهگوییهای اغراقآمیز درباره دلاوریها در جنگ و تلاش اسرای جنگی برای وارونهنمایی شرایط خود و سکوت درباره برخی قهرمانان جنگ اشاره میکند و بر شیوه تاریخنگاری معاصر میتازد.
او در جلد سوم این کتاب یکی از روشهای وارونهنمایی تاریخ جنگها را اقدام به موجهسازی جنگ دانسته و میگوید: تاریخ گواه است که اینگونه توجیه وقایع معنایی ندارد. همچنین او مقدس جلوهدادن جنگ و خونریزی و سوءاستفاده از حس وطنپرستی افراد را نیز از دیگر عوامل تغییر نگاه افراد به جنگ میپندارد.
راهکاری که تولستوی در این کتاب برای ایجاد صلح و مهار جنگ ارائه میدهد، چیست؟
تولستوی در مواضع مختلف این کتاب بر لزوم بازنگری در نگارش تاریخ جنگ تأکید میکند. او تا آخرین سطر جلد چهارم این کتاب، همچنان بر گذشته شلاق میزند و روش تاریخنگاری مورخان روس را از به آتش کشیده شدن پایتخت روسیه برنمیتابد و آن را شایسته بازنگری میپندارد.
همچنین بر تأمل و تفکر در زمینه چرایی وقوع جنگ اصرار کرده و در جای جای کتاب، این سؤالات بنیادی را بارها مطرح میکند: چرا جنگ؟ چرا باید کشته شویم و چرا در پناه صلح، عشق نورزیم؟
او راهکار دیگر در جلوگیری از وقوع جنگ را لزوم همدلی انسانی در اثنای جنگ میداند. همچنین آشنایی ملتها با یکدیگر را مسیری برای ایجاد صلح بین آنها دانسته و در کتاب خود بارها به این نکته اشاره کردهاست که ما از سر جهل، کسانی را میکشیم که آنها را نمیشناسیم. تولستوی گفتوگو را راهی برای نشاندادن مهر بهجای اظهار کینه و خشم میداند.