به گزارش اصفهان زیبا؛ بعد از مدتها فیلمی از سینمای گیشهپسند بدنه سینمای ایران دیدیم؛ فیلمی که بدون جانکندن مخاطب قصهاش را تعریف میکند؛ فیلمی که نه شعار اجتماعیبودن دارد و نه شعار هنریبودن؛ فیلمی کمادعا از کارگردانی که بارها ثابت کرده کارش را بهخوبی بلد است.
بهروز شعیبی با آثار درخشانی چون «دهلیز» و «سیانور» ثابت کرد نهتنها بازیگر خوبی است، بلکه فیلمساز خوبی هم هست. اینکه یک کارگردان خوب در ششمین اثرش تصمیم بگیرد بهسراغ داستانی نسبتا کلیشهای و سینمای گیشهپسند برود، شاید بهزعم بعضی، اشکالی بزرگ یا سقوط کارگردان باشد؛ اما او هم مثل همه ما خسته میشود. دلش میخواهد گاهی نفس بکشد و از قالب فیلم اجتماعی و هنری بیرون بیاید. چه ایرادی دارد؟ مگر ما هم وقتی از سینمای جدی خسته میشویم، سراغ دیدن فیلمهای کمدی مثل «فسیل» نمیرویم؟
«آغوش باز» خیلی ساده و روان قصهاش را شروع میکند و کمکم به دلهره و تعلیق قصه میافزاید. داستان فیلم بهخوبی با اطلاعات قطرهچکانی پیش میرود و بهموقع ما را غافلگیر میکند. وقتی میفهمیم مهدی هاشمی همسر احترام برومند است و برومند دچار آلزایمر شده است، اندکی غافلگیر میشویم.
با اینکه ما زهره فیلم را نمیبینیم، حضورش در زندگی حامد کمیلی که نقش خوانندهای معروف به نام پیام را بازی میکند، دیده میشود. انتخاب بازیگران فیلم بهدرستی انجام شده است. بعد از مدتها فیلمی با لحنی قابلقبول و بهدوراز شعار از زندگی روزمره آدمها در حاشیه برگزاری یک کنسرت را شاهد هستیم؛ فیلمی که با سرمایه شخصی ساخته شده و هیچ بودجه ارگانی نگرفته است.
حالا شاید این داستان نسبتا ساده دهههفتادی خیلی به مذاق سینمادوستان هنریپسند خوش نیاید؛ اما اصلش این است که با بودجه شخصی و برای گیشه ساخته شده است. این شریف است و به نظرم خیلی بهتر از این است که بودجه هنگفت دولتی بگیرد و فیلمی مدعی بسازد و نتواند قصهاش را تعریف کند و بعد هم کک تهیهکننده و کارگردان نگزد که پول را حیفومیل کردهاند.
با دیدن فیلم شاید چیزی به ما اضافه نشود یا دغدغهمند نشویم یا همه قصه را حدس بزنیم؛ اما لااقل با دیدن «آغوش باز» حالمان خوب میشود و دچار کسالت و رخوت نمیشویم.