پروفسور بورلی اسکگز جامعهشناس مطرح بریتانیایی و فارغالتحصیل دکترا از دانشگاه کیل انگلستان است. او همکاری با دانشگاههای مطرح بسیاری را در کارنامه درخشان خود دارد که ازجمله آنان میتوان به ریاست گروه مطالعات زنان در دانشگاه لنکستر، عضویت در هیئتعلمی و ریاست دپارتمان جامعهشناسی در دانشگاه منچستر و همچنین دانشگاه گلداسمیتز، استاد مطالعات جنسیت در دانشگاه استکهلم و استاد افتخاری در دانشگاه واریک اشاره کرد. علاوه بر این، او دریافتکننده دکترای افتخاری از دانشگاههای استکهلم، آلبورگ و تیزساید نیز است. در ادامه، بهمرور آثار ارزشمند اسکگز میپردازیم.
شکلگیری طبقه و جنسیت: آبرومند شدن (1997) یک مردمنگاری طولی از سوبژکتیویته طی زندگی زنان و مطالعه گذار آنان از نگهداری به اشتغال و خانواده به سکسوالیته و سازوکارهای فهم آنان از طبقه کارگر در بریتانیاست. ادراکات بهدستآمده از مفهوم طبقه در این پژوهش، بعدها به نوشته شدن طبقه، خود، فرهنگ (2004) منجر شد. در این اثر، اسکگز به نقد مفهوم «خود» میپردازد و راههای متنوعی را که بهواسطه آنها طبقه یک ارزش تلقی و به بدنهای مختلف متصل میشود بررسی میکند. آزمودن شیوههای تولید ارزش در میادین مختلف چون صندوق بینالمللی پول، فرهنگ عامه و نظریات آکادمیک، نظریات جامعهشناسانهای را که معتقدند طبقه در حال زوال است محک میزند. درک اسکگز از چگونگی طبقهبندی شدن «خود» حاصل اشراف او بر آثار بوردیو است. در کتاب فمینیسم پس از بوردیو (2004) که اسکگز یکی از مولفان آن است، پژوهشگران فمینیست به نظریات بوردیو در مورد بازتابندگی، سرمایه عاطفی، «خود» و امر اجتماعی و رابطه اینها با جنسیت میپردازند. اسکگز در این کتاب در کنار مقدمهای بر بوردیو، نظریه احساس و «خود» را بررسی میکند. رویکرد روششناسانه اسکگز برای نخستینبار در نظریه فرهنگی فمینیستی: تولید و روند (1995) شرح داده شد. این کتاب مجموعهای از نوشتههای فمینیستها در عرصههای مختلف (ادبیات، فیلم، طراحی، رسانه، حقوق، جامعهشناسی) است که همگی روند تولید آثار مکتوب متقدمشان در مطالعات فرهنگی را توضیح میدهند. در سال 1998 در دانشگاه لنکستر، گروهی از جامعهشناسان از جمله اسکگز همایشی بینالمللی در مورد نظریه فمینیستی برگزار کردند. حاصل این نشست، کتاب «دگرگونیها: تفکر درباره فمینیسم» بود که شامل جستارهایی از متفکران مطرحی چون لورن برلانت، گایاتری اسپیواک، دانا هاراوی، السبث پروبین و ویکی بل است. انتشار سری «دگرگونی ها» توسط انتشارات روتلج که بسیاری از آثار مرتبط با نظریه فمینیستی را در برمیگیرد نیز متاثر از این همایش است. یکی از پروژههای کلان اسکگز و همکارانش که بودجه مخصوص شورای پژوهش اقتصادی و اجتماعی (ESRC) دولت را دریافت کرده بود، پایداری و تجربه فضای همجنسگرایانه را بررسی میکرد که به انتشار کتاب سکسوالیته و سیاست خشونت و امنیت منجر شد. این کتاب شرح میدهد که خشونت چگونه میتواند به عنوان یک منبع در روند تولید ادعاهای سیاسی استفاده شود و برای این کار از ترکیب نوآورانه روشهای مختلف چون سرشماری پیمایش فضا و استعلام شهروندان، مصاحبه و گروههای کانونی استفاده میکند. این دیدگاه که جنسیت و سکسوالیته منابعی هستند که میتوانند گسترش یابند و ثابت یا ضمیمه شوند، در مقالهای تحت عنوان همطرازیهای تشویش برانگیز، تخصیص منابع برای سوبژکتیویته آبرومندانه شرح و بسط داده میشود. یکی دیگر از پروژه کلان ESRC در سالهای 2005 تا 2008 که اسکگز مسئول آن بوده، ساختن طبقه و خود توسط سناریوهای اخلاقی تلویزیونی است که ایجاد اقتصادی اخلاقمدار با استفاده از تلویزیون را هدف قرار میدهد. این پروژه بسیاری از تمرکزهای پژوهشی اسکگز چون ساختن خود مبادلهای ارزشی، تاکیدش بر پرفورمنس و خود را منبع ارزش دانستن و چالشهای مبتنی بر طبقه و نژاد را که معلول ساخته شدن یک سیستم ارزشی اخلاقی جایگزین هستند گرد هم میآورد. این پروژه موجب بازشدن درهای جدیدی در روششناسی شد. به این ترتیب که از ترکیب تحلیل متنی و پژوهش در مورد مخاطبان، روش نوین «رویارویی متنی احساسی» به دست آمد که مناسب مطالعه بازخورد مخاطبان است. مجاز شمردن اقتصادهای اخلاق مدار خاص توسط مطالعهشوندگان با جایگاه آنها در جریانهای ارزش ارتباط نزدیکی داشت، جایگاههایی که در جنسیت، نژاد و طبقه اخلال یا آنها را ایجاد میکردند. این پژوهش تحت عنوان واکنش به تلویزیون واقع نما؛ مخاطبان، اجرا و ارزش منتشر شده است. اسکگز در دوران فعالیت خود، همواره مشغول مطرحکردن مسائل مرتبط به طبقه بوده است. او سردبیر یکی از شمارههای ویژه نشریه The Sociological Review تحت عنوان جامعهشناسی طبقه: نخبگان (پیمایش طبقاتی بریتانیای کبیر) و انتقادها (2015) بود و قشربندی یا استثمار، سلطه، سلب مالکیت و بیارزشکردن را به عنوان مقدمهای برای آن نوشت. در سپتامبر 2013، اسکگز پژوهشی درباره «جامعهشناسی ارزشها و ارزش» را آغاز کرد. این پروژه با طرح این پرسش آغاز شد که وقتی ارزش اقتصادی حوزههایی که پیش از این غیراقتصادی تلقی میشدند، مانند شبکههای اجتماعی و حکمت کامیابی کسب شود، چه رخ میدهد؟ برای مثال، فیسبوک با استفاده از الگوریتمهایی «لایک» را تبدیل به تبلیغات میکند و از طریق کالاییسازی دوستی به منفعت اقتصادی دست مییابد. آیا این روند ارزشهای دوستی را بازتعیین میکند؟ در این تحول چه بر سر ارزشهایی چون وفاداری و مهربانی میآید؟ آیا دوستان ارزش خود را سرمایه میدانند؟ این پژوهش با استفاده از نرمافزاری ویژه در بازهای ششماهه به جمعآوری داده از مرورگرهای داوطلبان پرداخت و به این نتیجه رسید که فیسبوک همواره، چه کاربران در حال استفاده از این پلتفرم باشند یا نه آنها را تحت نظر دارد. دوستی دیجیتال طی کنشهای متقابل قاعدهمند و هدایت شده توسط الگوریتمها ایجاد میشود. این الگوریتمها به شکل مصنوعی، شدت مبادله با «اینفلوئنسرها» را برمیانگیزند. در مقابل، هنگام بررسی حکمت کامیابی از طریق مردمنگاری، دریافت که حکمت کامیابی نهتنها مردم را به واسطه ایمان به پول به هم متصل میکند، بلکه برای گروههای در حاشیه نیز خدمات اجتماعی فراهم میکند. حاصل این پژوهش دو مقاله بود که عبارتاند از: روششناسی یک پروژه چندمدله: فیسبوک چگونه ارتباطات اجتماعی را تبدیل به فراساختار میکند آزمایش سرمایه و شکلگیری امر شخصی: کسب درآمد فیسبوک چگونه رابطه میان دارایی، انسان بودگی و اعتراض را مجددا شکل میدهد؟