آنچه از تاریخ اجتماعی زنان در گذشته میدانیم، اغلب از طریق خاطرهنویسی، روزمرهنویسی، سفرنامهنویسی و دیگر شکلهای نگارش زیست به ما رسیده است. این منابع تاریخی بخشی از پرسشهای ما را درباره چگونگی زیست زنان آن دوران پاسخ میدهند؛ اما نه همه آنها را. در واقع پرسشهای اساسی درباره اینکه زنان عصر صفوی یا قاجار چگونه زیست میکردند همچنان باقی است، سوالاتی همانند اینکه زنان در آن دوره چگونه جهان را مینگریستند، چگونه تبعیض را معنا میکردند یا چگونه در برابر ظلم مقاومت میکردند. پاسخهایی که ما به این پرسشها میدهیم در واقع محدود به زندگی دایره تنگی از زنان خاص جامعه است. یکی از مهمترین دلایلی که ما نمیدانیم زنان به صورت عمومی از روستا گرفته تا شهر، چطور زیست میکردند، برای همین است که تنها خاطرات زنانی را در دست داریم که اولا سواد خواندن و نوشتن داشتهاند، یعنی ویژگیای که برای اکثر دختران در آن روزگار ممکن نبوده و ثانیا به واسطه حضور در خانوادههایی که معمولا از اقشار مرفهتر بودهاند با جامعه بیرون در ارتباط بودند. اگرچه عموما ارتباط آنها و نوع برداشتشان نیز از دریچه ذهنی مردان خانوادهشان نشئت میگرفته است. به طور کلی مکانیزمیکه دسترسیهای زنان عادی جامعه را به ابزار بیان، محدود میسازد، به شکل مستقیمی بر روایت آنها تاثیر دارد؛ یعنی هر چه دسترسی افراد بیشتر بوده، بیان آنها نیز از زندگی بیشتر به ما رسیده است. این مکانیزم، همچنان در جوامع امروزی ادامه دارد و در این میان تنها ابزارهای بیان روایات متفاوت شدهاند. بدین معنی که در دوران معاصر، رسانه همان ابزار بیان است که قدرت گستردگی و اثرگذاری همگانی از شاخصههای جدیدش است. مکانیزمی که از آن سخن گفته شد را شاید بتوان در مفهومی که فوکو از قدرت نشان میدهد بیشتر درک کرد. از منظر فوکو قدرت یک مفهوم ساده ابلاغی از بالا به پایین و دستوری نیست، بلکه در شبکهای از روابط درهمپیچیده، ساری و جاری است. همان چیزی که ساختار جامعه را تعیین و آن را مشروع میکند. قدرت در این مفهوم ریشه در لایههای مختلف تعاملات اجتماعی و زبانی (مفاهیم) دارد. در اندیشه فوکو «مسئله قدرت» در همهجا جاری است، در نسبتها و اهمیت یافتن مناسبتها، در روابط و تعاملات زبانی و کلامی میان افراد، طبقات و گروههای اجتماعی که به روشها و منشهای گوناگون ابراز میشود؛ به عبارت دیگر آنچه باعث بازتولید نظم موجود میشود، گره خورده با آن نظمی است که مجموعه مفاهیم را در خرد جمعی جامعه تولید میکند و مشروعیت میبخشد. فوکو در «اراده به دانستن» قدرت را پیش از هر چیز به منزله کثرت مناسبات نیرو درک میکند. مناسباتی که ذاتی عرصهای هستند که در آن اعمال میشوند. بر همین اساس میتوان این طور استنباط کرد که هرچه زنان در دورههای تاریخی گذشته، با شبکههای ارتباطی، نزدیکی بیشتری داشتهاند، به همان نسبت نیز بیشتر توانستهاند از خلال گفتهها و نوشتههایشان، خود را به مثابه «زن عصر قاجار» یا «زن عصر صفوی» بازنمایی کنند. به بیان دیگر این نسبت زنان با قدرت بوده که برخی از آنها توانستهاند روایاتی از زندگی و جامعه اطراف خود را در قالبهای مختلف نوشتاری ثبت کنند. امکانی که در اختیار اکثریت جامعه نبوده است. این موضوع اما با همگانیتر شدن مطبوعات در عصر مشروطه کمی تغییر میکند. در این عصر است که مطبوعات ابزاری میشود که تنها در دست اقشار مرفه نیست. در شهرهای مختلف، زنان با پیشینههای اقتصادی متفاوت دست به قلم میبرند و به همین شیوه نیز ما بهجز زنان تحصیلکرده ساکن پایتخت، روایتهای دیگری میخوانیم از زنانی که بعضا حتی سواد نیز نداشتند و به کنشگری پرداختند؛ اما باید توجه داشت که مطبوعات نیز خود تحت تاثیر مکانیزمهای انتخابیای است که لزوما همه اقشار و گروهها را پوشش نمیدهد. طبق نظریه برجستهسازی «شاید اغلب اوقات، مطبوعات موفق نشوند به اشخاص بگویند چگونه فکر کنند اما با تأثیر فوقالعادهاى كه بر آنها دارند، مىتوانند بگویند به چه چیز باید فكر كنند»؛ یعنی رسانهها دارای اولویتگذاری در بیان مسائل مربوط به زنان هستند. این اولویتگذاری نیز تحت تاثیر همان مکانیزمیاست که در گذشته دسترسیهای زنان را تعیین میکرده است و همچنان ادامه دارد. هنوز هم میتوان دید که مطالبهگریها و دغدغهمندیهای زنانی به رسانهها راه مییابد (خصوصا شبکههای اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرام) و روایات کسانی برجسته و پررنگ میشود که به اشتباه نماینده تمامی زنان تلقی میشوند. این در حالی است که گستره تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجب میشود نتوان معضلات زنان را در چند مورد کلی طبقهبندی کرد. با این حال هر چه تکثر مناسبات زنان در عرصه عمومی گستردهتر باشد، دغدغهمندی آنها نیز به شکل گستردهتری مورد توجه قرار میگیرد و معمولا نیز به عنوان تنها مطالبات جامعه زنان در اذهان عمومی نقش میبندد. مسئولیت رسانههای جمعی در چنین فضایی در قبال اقشاری که صدایی برای انتقال معضلات خود ندارند بسیار مهمتر میشود؛ یعنی شکستن فضاهای تک صدایی و بازتاب دغدغهمندیهایی که لزوما از طریق رسانههای جمعی به گوش همگان نمیرسد.
نویسندههای زن قدیمی
آنچه از تاریخ اجتماعی زنان در گذشته میدانیم، اغلب از طریق خاطرهنویسی، روزمرهنویسی، سفرنامهنویسی و دیگر شکلهای نگارش زیست به ما رسیده است. این منابع تاریخی بخشی از پرسشهای ما را درباره چگونگی زیست زنان آن دوران پاسخ میدهند؛ اما نه همه آنها را. در واقع پرسشهای اساسی درباره اینکه زنان عصر صفوی یا قاجار […]
-

اصفهان زیبا
اصفهان زیبا














