در حال محاصره منطقه‌ای ایران‌اند

سرانجام روابط امارات متحده عربی و بحرین با رژیم صهیونیستی روز چهارشنبه هفته گذشته (25 شهریور) رسمیت پیدا کرد و بنیامین نتانیاهو،‌ عبدالله‌بن‌زاید و عبداللطیف الزیانی با حضور دونالد ترامپ برای امضای این توافق‌نامه دیپلماتیک در آمریکا بر سر یک میز نشستند، توافقی دوجانبه و با محوریت رابطه با رژیم صهیونیستی و تا اندازه‌ای با احتمال مقابله با ایران که پیش‌ازاین نیز خبر عادی‌سازی آن از سوی امارات و پس‌ازآن بحرین در 23 مرداد و 23 شهریور رسانه‌ای شده بود. این پیمان که شامل مبادله سفیر، گشایش سفارتخانه‌ها، ایجاد پروازهای مستقیم میان این کشورها و همکاری‌های اقتصادی و امنیتی است، این پرسش را مطرح می‌کند که هریک از طرف‌های این توافق به‌دنبال چه منافعی به‌صورت جداگانه و گروهی هستند و ایران در این شرایط با چه چالش‌هایی روبه‌روست؟ مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین‌الملل، در گفت‌وگو با (اصفهان زیبا) به این موضوع‌ها پرداخت.

تاریخ انتشار: ۰۸:۵۲ - شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه

کشورهای عربی به‌دنبال محاصره منطقه‌ای ایران هستند

درعین‌حال که کشورهای عربی دفاع از حقوق فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی را از دیگر اهداف این رابطه دیپلماتیک عنوان می‌کنند، اما فلسطین این توافق را به‌عنوان خنجری از پشت می‌داند. مطهرنیا دراین‌باره می‌گوید: «مقوله فلسطین از صلح میان اعراب و اسرائیل جداست. اگرچه پیمان کمپ دیوید و صلح میان اردن و رژیم صهیونیستی دو گام قبلی در این رابطه به‌حساب می‌آید، اما این گام‌ها همگی پس از جنگ‌های میان اسرائیل و کشورهای عربی رخ‌داده و این توافق‌نامه اخیر پس از یک جنگ صورت نگرفته است. مسئله اصلی صلح میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی است. با این اوصاف مقوله فلسطین ازنظر کشورهای عربی در خاورمیانه به یک موضوع دست‌دومی تبدیل می‌شود که ناشی از حرکت‌هایی است که طی چندین دهه در منطقه رخ‌داده و اکنون به این فضا منجر شده است.»
به گفته این کارشناس بین‌الملل، آنچه این سال‌ها با عنوان مبارزه با رژیم صهیونیستی شکل گرفته، زمینه‌ساز ایجاد یک وحدت در جبهه مقاومت علیه این رژیم شده است. او ادامه می‌دهد: «با توجه به رویکردهایی که در تئوری جنگ نامتعادل علیه جمهوری اسلامی در منطقه وجود دارد و مواضعی که کشورمان در خصوص دولت‌های عربی اتخاذ کرده است، مبارزه با رژیم صهیونیستی از مسیر مبارزه انتفاضه‌گونه به مبارزه چریک‌محورانه کشانده شده است، مبارزه‌هایی نوگرا با حرکت‌های محدودکننده و متکی به رهبری آمریکا که باعث مدیریت رژیم صهیونیستی در منطقه نیز شد. در حال حاضر اما با توجه به اقدامات جدید کشورهای منطقه به جای آنکه اسرائیل به‌عنوان دشمن کشورهای عربی حتی در قالب ملت‌ها، نه دولت‌ها و به‌تنهایی شناخته شود، تلاش می‌شود ایران جای آن را بگیرد و به‌جای تلاویو، تهران در محاصره کشورهای منطقه درآید.» مطهرنیا با بیان اینکه امضای توافق سازش امارات متحده عربی و از طرف دیگر بحرین با رژیم صهیونیستی آن‌هم با این شیوه و در سه نسخه انگلیسی، عربی و عبری در ایالات‌متحده آمریکا نشان‌دهنده یک حرکت مواج گونه در خصوص پیوستن دیگر کشورهای عربی به این توافق است، می‌گوید: «خبرها حاکی از آمادگی پیوستن پنج کشور عربی دیگر به این قرارداد صلح است که عملا از سوی کشورهای عمان و عربستان نیز آغاز شده است و تنها نیاز به امضای توافق‌نامه، آن‌هم با جنبه تبلیغاتی دارد، دکترینی که بنده از سال 2015 به بعد بارها در خصوص آن صحبت کرده‌ام؛ دکترین محدودسازی همکاری‌های بین‌المللی با ایران و محاصره منطقه‌ای تهران که از سال 2018 به بعد به‌موازات آن نیز دکترین چالش تبدیل ایران به دشمن نظم منطقه‌ای و تهدید برای نظام بین‌الملل گرایش پیدا کرده است و اکنون نیز در دستور کار و پیاده‌شدن گام‌به‌گام با این طرح  است.»
به گفته این آینده‌پژوه سیاسی باید پذیرفت آنچه در منطقه شکل می‌گیرد، نشان‌دهنده یک رویکرد در راستای محدودسازی تهران برای زانوزدن ایران در ‌پای میز مذاکره با آمریکاست. او می‌گوید: «اینکه فلسطین اکنون نادیده گرفته می‌شود، تنها در چهارچوب نگرش‌های ترامپ با تأکید بر حفظ حقوق ملت فلسطین به‌عنوان یک دولت خودگردان است. فلسطینی‌ها طی صد سال گذشته نقش اساسی در ماجرای خاورمیانه و تنش میان اعراب و اسرائیل داشته‌اند؛ اما تلاش آمریکا تنها در جهت جداکردن مسئله اعراب و فلسطین از مسئله اعراب و اسرائیل و رانده‌شدن ماجرای فلسطین و اسرائیل از متن به حاشیه بوده است.»

رویکردهای ترامپ از دولت بوش دوم نشئت می‌گیرد

این استاد دانشگاه همچنین در پاسخ به این پرسش که شرایط و موقعیت ایران با توجه به اتحاد اخیر کشورهای عربی منطقه با آمریکا و رژیم صهیونیستی در کنار فشار حداکثری آمریکا با اعمال تحریم علیه ایران در ماه‌های آینده چگونه خواهد بود؟ می‌گوید: «این موضوع نیز در راستای ادامه فشار حداکثری به تهران است. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره کردم، ریشه محاصره منطقه‌ای تهران و آنچه به‌عنوان ناتوی عربی از سمت اوباما مطرح شد، از دوران بوش اول است. زمانی که صحبت از طرح خاورمیانه بزرگ، خاورمیانه بزرگ‌تر و خاورمیانه مدرن به میان آمد، ایران در موضع‌گیری‌های خود اعلام کرد که این طرح‌ها شکست می‌خورد. درحالی‌که می‌بینیم این طرح‌ها در استمرار با یکدیگر مطرح می‌شوند. طرح بزرگ قرن که جرالد کوشنر، مشاور عالی ترامپ، آن را دنبال کرد و مسئول پیگیری آن بود، ادامه همان طرح‌های پیشین دولت‌های گذشته آمریکاست. البته این طرح آخرین طرح نیز نخواهد بود و استمرار پیدا می‌کند. بازخورد این موضوع نیز با توجه به پیروزی‌ها و شکست‌هایی که به دست می‌آورد به اتاق‌های فکر ایالات‌متحده آمریکا باز خواهد گشت و در قالب طرحی جدید خود را نشان می‌دهد.»
او می‌افزاید: «بنابراین شکست‌ها و دید‌بانی آمریکا و سپس طراحی جدید در رسیدن به اهداف تعریف‌شده، همواره در دستور کار اتاق‌های فکر و اندیشکده‌های فراحزبی ایالات‌متحده است که از دولت بوش دوم و دولت اوباما به دولت ترامپ رسیده است و صددرصد به دولت بایدن در آینده نیز خواهد رسید و بازتعریف می‌شود و می‌تواند استمراربخش طرح‌های بعدی علیه ایران و خاورمیانه باشد. با این شرایط و به‌واسطه رودررویی و تعارض ایران در پرونده تهران واشنگتن، این موضوع به نفع تهران تمام نخواهد شد.»

منافع کشورهای عربی در روابط بین‌المللی خلاصه می‌شود

مطهرنیا در خصوص منافع کشورهای منطقه در توافق با رژیم صهیونیستی نیز می‌گوید: «امروزه امارات متحده عربی، بحرین و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با جغرافیای کوچک و جمعیت‌های اندک، بهترین درآمدهای سرانه ملی را به همراه پشتوانه‌های امنیتی‌دفاعی و به‌واسطه همکاری‌های بین‌المللی در توافق با رژیم صهیونیستی و قدرت‌های بزرگ جهان ازجمله ایالات‌متحده آمریکا برای خود فراهم کرده‌اند؛ اما آنچه در عمل دیده می‌شود، این است که امارات متحده عربی اکنون فضای باز اقتصادی بیشتری برای تعاملات و تبادلات دارد. در حال حاضر امارات یک کشور فضایی دارنده بیشترین میزان ثروت و قدرت اقتصادی به‌عنوان مهم‌ترین عامل در نظام بین‌الملل، مطرح است. چین نیز به‌واسطه قدرت اقتصادی‌اش توانست ایالات‌متحده آمریکا را پشت سر بگذارد و به ابرقدرت تبدیل شود؛ لذا راجع به چین با دیدگاه مثبت به این موضوع می‌نگریم، اما این موضوع نیز مطرح می‌شود که آیا امارات که دارای این محدوده جغرافیایی کوچک و جمعیت اندک در مقایسه با چین است، می‌تواند به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل شود؟» او ادامه می‌دهد: «برخوردهای چندگانه در تحلیل مسائل بین‌الملل نمی‌تواند ما را به‌سمت واقعیت‌ها و تصمیم‌گیری‌های درست رهنمون کند. ایران علاوه بر بحران‌های موجود اقتصادی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی، نخبگان، اعتماد و اعتبار داخل کشور، در محاصره منطقه‌ای و شرایط نامساعد بین‌المللی نیز قرار گرفته است. ترامپ می‌گوید ایران مجبور است در آینده پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند و آنچه در موضع‌گیری اخیر خود در دیدار با نتانیاهو به انجام رساند، نشان‌دهنده واردکردن فشار حداکثری به تهران است. از طرفی، تهران با دلار 28 تومان و رشد منفی اقتصادی بسیار بالا در جهان با مشکلات و چالش‌های مهیبی روبه‌روست که موجب شده حتی چهره‌های نومحافظه‌کار و نواصول‌گرا و سنتی مدافع وضع موجود به میدان بیایند و نقدهای بسیار شدیدی به وضعیت کنونی عرضه داشته باشند؛ بنابراین نمی‌توان پیش‌بینی درستی از تصمیم ایران در این شرایط داشت.»