ابتدا تصور میشد از سویی مردم آمدوشد کمتری داشته باشند و از سوی دیگر، به خاطر حفظ سلامتیشان از وسایل نقلیه شخصی استفاده کنند؛ اما مشخص شد شهر از صبح تا بعدازظهر در حالتی نیمهتعطیل به سر میبرد و به ناگهان از عصر تا شب شلوغی گذشتهاش را بازمییابد. آنها که مجبورند از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنند و باقی از وسایل نقلیه شخصی.
خلوت شده، ولی نه زیاد!
یکشنبه است و در اولین روزهای دومین دورهای هستیم که پس از قرنطینه نخستین در فروردینماه جاری، اصفهان دوباره به کام تعطیلی غلتیده تا کمی از بار شیوع کرونا کاسته و به این واسطه مردم کمتر مبتلا شوند. در یکی از شلوغترین ساعات روز، یعنی ساعت دوازده و بیست دقیقه سیزدهم مهر نودونه، سوار اتوبوس خط چهلودو مسیر همدانیانباغ غدیر هستم و بهسوی دروازه دولت رهسپار میشوم. برخلاف تصور، اتوبوس خلوت است و خبری از ترافیک همیشگی سر ظهر در خیابانهای شریف واقفی و فلسطین نیست، اما خیابان استانداری و باغ گلدسته تا دروازه دولت به دلیل انسداد این میدان برای عملیات عمرانی، کیپ ماشینهای شخصی و تاکسی و اتوبوس است. تابلوی الکترونیکی پارکینگ حکیم که نبش بیمارستان خورشید نصبشده، خبر از تکمیل بودن این پارکینگ در ساعت دوازده و بیستوپنج دقیقه میدهد. در ادامه خیابان استانداری تا خیابان سپه و حکیم، ترافیک وحشتناکی در جریان است و ماشینها بیهیچ تکانی به هم چسبیدهاند. سر دروازهدولت پیاده میشوم و به سراغ رانندههای خطوط چهلودو و چهلوسه و شصتوسه که به مسیرهای همدانیان، باغ غدیر، دروازه دولت، میدان لاله، پروین اعتصامی، نشاط، دروازه دولت و دانشگاه اصفهان، شیخ صدوق، فردوسی و دروازه دولت منتهی میشوند، میروم. از رانندهها درباره وضعیت استفاده مردم از این سه خط در این هفته که تعطیل اعلامشده میپرسم. آنها میگویند: «به نسبت هفته پیش خلوتتر شده ولی نه زیاد. اما به نسبت مدت مشابه در سال گذشته خیلی کم شده، درحالیکه تعداد ماشینها همان است که بود.»
صندلیهای مترو پر است اما مسافر کم شده!
سر ظهر، سوار بر پلههای برقی ایستگاه متروی دروازه دولت به یک شهر زیر شهر میروم. همه صندلیهای فلزی پر از مسافر است. مترو با باد خنک و صدای سایش فلز بر فلز از راه میرسد و مسافرها سوار میشوند. تک و توکی ایستاده و میلهها را گرفتهاند. بقیه مثلا با حفظ رعایت فاصله فیزیکی نشستهاند، جز دوستها و زوجها که بیتوجه به ضربدرهای قرمز، تنگ هم جا خوش کردهاند. همه ماسک پوشیده و سرهایشان در تلفن همراه فرورفته. ایستگاههای انقلاب، سیوسهپل و دکتر شریعتی را پشت سر میگذارم تا به آزادی برسم. به همراه مسافران ایستگاه آزادی پیاده میشوم و به طرف نگهبانان خط میروم. سه نفر هستند و هر سه ماسک و شیلد پوشیدهاند. از آنها درباره تأثیر تعطیلی یکهفتهای کرونایی بر استفاده از مترو میپرسم. یکیشان میگوید: «در این ساعت روز باید اینجا شلوغ باشد ولی میبینید که نیست!». او تخمین میزند که روزانه نزدیک به پانصد تا هزار مسافر کم شده است. یکی دیگر از آنها شیلدش را بالا میدهد و میگوید: «به نظرم نزدیک به 25درصد از حجم مسافرهای مترو کاسته شده باشد. پارسال در همین موقع آمار مسافران ایستگاه دروازه شیراز بین شش تا هفت هزار نفر بود ولی امسال به سه هزار نفر کاهش یافته است.»
تاکسیها غاز میچرانند!
به سراغ تاکسیهای دور میدان آزادی میروم. جایی که در دومین روز هفته در ساعت سیزده و بیستویک دقیقه نباید جای سوزنانداختن باشد و باید مملو از صدای بوق و دود اگزوز و لنت ترمز باشد، اما زیر آفتاب مایلتاب پاییزی از رفتوآمدی بسیار روان برخوردار است. ماشینها با فراغ بال دور مجسمه کاوه آهنگر میچرخند و به چهارسوی اصفهان نیمهتعطیل میروند. تاکسیهای زرد در منحنی میدان آزادی در کنار رانندههایی که بر جدولهای سیمانی نشستهاند، انتظار میکشند. پیش میروم و به دو راننده که یکیشان بسیار چاق و کچل و سفیدمو با یک کپه سبیل است و دیگری که میانهسال، با ریشی چندروزه و پیراهن آبی نفتی میرسم. از آنها هم درباره تأثیر کرونا و این تعطیلی یکهفتهای میپرسم. مرد چاق دستهایش را به هم میکوبد و با غیظ میگوید: «صد درصد تأثیر داشته و ما به مصیبت خوردهایم. از فلکه طوقچی تا اینجا خالی آمدهام!» همان لحظه مسافری دربست برای خیابان رودکی میرسد و او وسط مصاحبه ول میکند و میرود!! راننده دوم میگوید: «من درصد مرصد سرم نمیشود! اما مثلااگر روزی هشتاد هزار تومان کار میکردم، الان شده روزی چهل هزار تومان، آنهم با دوازده تا سیزده ساعت کار!» وقتی میپرسم از ابتدای شیوع کرونا کارش چطور بوده؟ پاسخ میدهد: «از اولش بنا به گزارشها و آمارهایی که رادیوتلویزیون و اینها به مردم میدادند، نوسان داشته و به همین منوال کار ما هم بالا و پایین میشده است.»
نگهبان مترو آمار نمیدهد من آمارم را درآوردهام!
عصر به ایستگاه مترو میدان انقلاب میروم. قطار ملکشهر بهسرعت از برابرم رد میشود. واگن بانوان پر از مسافر است. قاعدتا باید سکو و صندلیها هم در این ساعت پر از مسافر باشد؛ ولی تکوتوک از راه میرسند. به سراغ یکی از نگهبانهای خط میروم که او هم ماسک و شیلد پوشیده. درباره تأثیر تعطیلات یکهفتهای کرونایی بر تعداد مسافران میپرسم. او هم ضمن تأیید آماری که همکارانش دادهاند، میگوید: «ما دفتری داریم که آمار روزانه مسافران را در آن مینویسیم. این آمار نشان میدهد که از شنبه به اینسو بین پانصد تا هزار نفر کم شده است.» او سپس اضافه میکند که تعداد مسافرهای این ایستگاه در شرایط پیش از کرونا بین هشت تا دوازده هزار نفر بوده ولی الان نهایتا به چهار هزار نفر میرسد. در حال نوشتنم که قطار دفاع مقدس با سرعت از راه میرسد. میبینم علاوه بر آنها که نشستهاند، بسیاری هم میلهها را چسبیدهاند. تعداد اندکی سوار و پیاده میشوند. اغلب مسافران بهسوی ایستگاههای بالاتر میروند. قطار ملک شهر از راه میرسد. مترو شلوغ است. سوار میشوم. فاصله اجتماعی روی صندلیها رعایت نمیشود. همه تنگ هم نشستهاند. بسیاری هم ایستادهاند. در هفت ایستگاه مانده تا ایستگاه شهید علیخانی، مــــعمــولا دستــههــای چهار پنجتایی مسافر سوار و پیاده میشوند. به همراه تعداد زیادی از مسافران در ایستگاه شهید علیخانی پیاده میشوم. ساعت هجده و پانزده دقیقه است که به سراغ یکی از نگهبانان خط میروم. او ضمن عذرخواهی همکاری نمیکند و میگوید: «از دادن آمار معذورم، به مسئول خط مراجعه کنید». آنسوی خط به طرف قدس کاملا شلوغ است. میروم آنطرف تا سری به مسئول خط بزنم و سوار شوم و دوباره به دروازه دولت برگردم. میبینم که این نگهبان به آن یکی آمار مرا میدهد تا او هم آماری به من ندهد. مسئول خط هم محترمانه مرا میپیچاند. یادداشتهایم را نشانشان میدهم. نمیدانند که آمارهایم را درآوردهام!
اتوبوسهای پایینشهری از کرونا نمیترسند!
ساعت سیزده و چهلوپنج دقیقه سوار اتوبوس خط باقوشخانه زندان دستگرد، پل یزدآباد میشوم. یکی از خطوط عمده اتوبوسرانی که تقریبا در هر حالتی شلوغ است اما در این لحظه تنها شش مسافر مرد و دو مسافر زن دارد که همه ماسک پوشیدهاند. هوای ولرم مهرماهی از پنجرهها میریزد تو و خماری هوای اتوبوس را میشکند. بر اساس شواهد میدانی، شهر در این لحظات با نیمی از توان خود در حال فعالیت است. ایستگاهها و خیابانها را پشت سر میگذاریم. پس از چهارراه آپادانا شاهد ترافیکی نسبی پشت چراغ راهنمایی هستم. از روی رودخانه خشک میگذریم. میدان بزرگمهر خلوت است. حتی تاکسی هم در اطرافش دیده نمیشود. ایستگاه اتوبوس ابتدای میدان به سمت دروازه شیراز اما در ساعت چهارده کمی شلوغ به نظر میرسد. میدان احمدآباد را هم پشت سر میگذاریم. پیاده میشوم تا سوار خط دو پایانه آبشار، میدان احمدآباد، میدان قدس، دروازه تهران شوم. نیمهشلوغ است، بهخصوص در قسمت زنانه که جا برای نشستن نیست و خیلیها ایستادهاند. میدان قدس و میدان بیستوپنج آبان نیمه خلوتاند. اینجا بسیاری از مسافران زیر پل پیاده میشوند. ساعت چهارده و پنجاهوسه دقیقه به دروازهتهران میرسم. میدان بهوضوح خلوت است. با رانندگان خطوط نه و پنجاهوهفت که درباره تأثیر تعطیلات یکهفتهای بر حملونقل در این دو خط صحبت میکنم، میگویند: «اینجا تأثیر بهخصوصی نداشته، تنها کمی روی سرویسهای پایان شب در خط نه (انقلاب)، آنهم از هفت و نیم به بعد اثر داشته است؛ ولی روی بقیه ساعات، نه. در خط پنجاهوهفت زینبیه که بیشتر مورداستفاده افغانستانیها و بومیهای محله است هم اصلا تأثیر بهخصوصی نداشته است.» او سپس به رفتن به پایانه خرم راهنماییام میکند چون از خطوط شلوغ و پر رفتوآمد بهحساب میآید.
مسافرها نصف شدند کار تاکسیها از اول مهر شل شد!
در ابتدای خیابان جی به سراغ تاکسیهای خط احمدآباد خوراسگان میروم. دو تاکسی زرد پراید با دو راننده منتظر مسافر ایستادهاند. هر دو پیر به نظر میرسند، یکی عینکی است و لاغر و دیگری بی عینک، با قامتی متوسط. خودم را معرفی میکنم و سؤالم را درباره تأثیر تعطیلی یکهفتهای اصفهان بر استفاده مردم از تاکسی میپرسم. آنها هم مانند دیگر همکارهایشان یکصدا میگویند: «صددرصد تأثیر داشته! بهخصوص از اول مهر که شل شد!» بعد با اوقاتتلخی میخندند و میگویند: «صد درصد که کذب است اما بهجرئت 70درصد مسافر ما کم شده، اصلا کسی نیست!» مسافری در یکی از تاکسیها نشسته و دلدل میکند که پیاده شود یا نه. راننده عینکی ادامه میدهد: «از پنجشنبه تا حالا که تعطیل کردهاند، آن 30 درصد هم نصف شده است. قبل از کرونا اگر روزی صد هزار تومان کار میکردیم الان با دربستی و روزی ده تا چهارده ساعت کار، شانس بیاوری بتوانی شصت هزار تومان دخل بزنی». او همچنین معتقد است که: «نباید تعطیل میکردند، بلکه باید در جاهای دیگر سختگیری میشد. زندگی خرج دارد. مردم درماندهاند.» دستآخر هم مسافر پیاده میشود! به دروازه تهران رسیدهام و در ابتدای خیابان رباط با یک شوفر تاکسی که میگوید چهل سال سابقه کار دارد صحبت میکنم. او نیز معتقد است که «در طول شش هفت ماه گذشته بیش از هفتاد درصد مسافر کم شده است.» این راننده تاکسی در خط دروازهتهرانملک شهر کار میکند و روزانه بیش از هشت ساعت فعالیت دارد. او میگوید: «قبل از کرونا روزی صدوپنجاه هزار تومان دخل میزدم؛ اما الان هنر بکنم بادربستی 80هزار تومان گیرم میآید. این تعطیلیها تأثیر چندانی ندارد و در همان حد سابق مؤثر است!»
پایانه هفت خط؛ مسافرها کم نشده، زیاد هم شدهاند!
وارد پایانه اتوبوسرانی خرم میشوم. اتوبوسهای خطوط مختلف ابوریحان دروازه تهران، پایانه مترو قدس پایانه خرم، پایانه خرم رهنان، پایانه خرم ارغوانیه و… در آشیانه آرمیدهاند. در ساعت شانزده و شانزده دقیقه مسافر زیادی نمیبینم اما رانندههای این خطوط نظر دیگری دارند. به سراغ آنها میروم و سؤالم را تکرار میکنم. آنها میگویند: «در این یک هفته تقریبا هیچ فرقی نکرده، ولی بهطورکلی بله، اثر منفی داشته است، بهخصوص با تعطیلی مدارس و دانشگاهها، آمار شرکت اتوبوسرانی منفی شده اما این دو سه روز تأثیر آنچنانی نداشته و مانند قبل است». به دروازه تهران بازمیگردم و سوار خط پنجاهوهفت، میدان جمهوری زینبیه دارک میشوم که هنوز راه نیفتاده پر از مسافر شده، چه رسد به اینکه بخواهد در طول مسیر مسافر بزند! چندین مسافر شاکی هستند که چرا فاصله اجتماعی رعایت نمیشود و اینهمه مسافر سوار میکنند. همه صندلیها پر است و کولر کار میکند، اما مسافرها میگویند: «راننده باید درها را باز بگذارد تا هوا تهویه شود.» میدان شهدا در ساعت شانزده و چهلوپنج دقیق خلوت است. در ابتدای خیابان فروغی تاکسی دیده نمیشود. چهارراه باباقاسم شلوغ است و پشت چراغهای راهنمایی مملو از ماشین. میدان قدس حالا شلوغ شده و ماشینهای تکسرنشین بسیاری قابلدیدن هستند. به تـــرمینال باقـــوشــخانه میرسم. آفتاب کمکم غروب میکند. اتوبوسهای رنگارنگ ازیکطرف وارد پایانه میشوند و از طرف دیگر خارج. به سراغ جمعی از رانندهها میروم و از آنها درباره تأثیر تعطیلات یکهفتهای کرونایی بر تعداد مسافرها میپرسم که پاسخ میدهند: «مسافرهای ما کمتر که نشده هیچ، بیشتر هم شده است. این تعطیلات روی مسافرهای ما اصلا تأثیری نداشته، بهخصوص که مدارس هم تعطیل است و مادر و فرزندها به خرید یا پارک و دیدوبازدید میروند!.» آنها دلیل استقبال مردم از اتوبوس را در این نکته میدانند که: «خطرش از تاکسی کمتر است. در اتوبوس سریعتر به مقصد میرسند. تهویه دارد. دوره قبل که تعطیل بود، از اتوبوسهای دوکابینه استفاده نمیشد ولی حالا آنها هم اضافهشدهاند. ترمینال ما هم با همه توانش دارد کار میکند و هفتخط دارد.» حالا دیگر آفتاب خاموش شده است. شلوغی به میدان قدس و چهارراه باباقاسم و خیابان ابنسینا و خیابان عبدالرزاق و بازارهای سبزهمیدان و خیابان حکیم و خیابان سپه و خیابان استانداری برگشته، انگارنهانگار شهر نیمه تعطیل است!




