پیروزی کدام روح آمریکا؟!

هنگامی که باراک اوباما هشت سال پیش دومین دوره ریاست‌جمهوری خود را به دست آورد، نظرسنجی‌ها به روشنی نشان داده بود که او از رای «جریان اصلی جدید آمریکا» بهره برده است. این جریان همان گروه‌های پیشرویی از جوانان، رنگین‌پوستان و شهروندانی با تحصیلات دانشگاهی بودند که نمایندگانی از آن‌ها سپس در سال 2018 به کنگره ایالات متحده آمریکا راه یافتند. این وضعیت در سال 2016 تغییر کرد و دونالد ترامپ توانست در میان افرادِ بدون تحصیلات دانشگاهی و تا حد زیادی سفیدپوستانِ قدیمی‌تر کار را تمام کند و به کاخ سفید راه یابد. از این پس، رویارویی دو بلوک تازه تقویت شده شکل جدیدی به خود گرفت.

تاریخ انتشار: 08:19 - شنبه 1399/08/17
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه

پشتیبانی پیاپی جریانِ حامی ترامپ نشان می‌داد آنچه او از آن به «روح آمریکا» یاد می‌کرد، تنها در کلام او خلاصه نمی‌شود و نتایج همین انتخابات نشان داد که هراس از این جریان بیراه نبود. برابر با همین ارزش‌ها، او نیمه‌شب انتخابات به دروغ اعلام پیروزی کرد و به‌واقع هوادارانش را به خشونت و آشفتگی سیاسی دعوت کرد. جالب اینجاست که بایدن نیز از روح آمریکا سخن گفت و هدف کارزارش را تنها برای کسب رای ندانست و شعارِ «نبرد برای روح آمریکا» در پیکارهای انتخاباتی او نمایان شد. درواقع، همان‌گونه که تحلیلگر نیویورک‌تایمز نوشته است: این انتخابات به یک همه‌پرسی درباره «روح ملت» تبدیل شده است و نشان می‌دهد در کشوری که به طور فزاینده‌ای سکولار است، رأی‌دادن بازتاب اخلاق فردی است. خوب می‌دانیم که سخنان نژادپرستانه ترامپ شگفت‌انگیز و منحصر به او نبوده است. او تنها میلیاردری نیست که از پرداخت میلیون‌ها دلار مالیات طفره می‌رود و به شکل غم‌انگیزی با مهاجرانِ رنگین‌پوست بدتر از همتایانِ سفیدپوست رفتار می‌کند. به عبارتی، ترامپ دلیل چنین وضعیتی نیست، بلکه او بازتاب سیاست‌گذاران‌، ارزش‌ها و عملکردهای پیشین است و نگرانی از همین جاست. اینکه جریانِ اصلی جدید آمریکا و دموکراسی‌خواهان در سال‌های پیش نسبت به آن هشدار دادند همین بود که رفتارها و کارکردهایِ غیرلیبرال و ضددموکراسی ترامپ شاید در آن سرزمین پشتیبانانی داشته باشد، ولی در حال رشد در آمریکا و دیگر سرزمین‌هاست.
او به طور پیاپی ارزش‌های غیردموکراتیک را به رخ می‌کشد و خودشیفتگی‌اش حد و مرزی ندارد. ترامپ نشست‌های مطبوعاتی را به صحنه‌ای برای نمایش واقعیت سیاسی شخصی خویش تبدیل می‌کند. برخی از رای‌دهندگانِ ترامپ به وابستگی سیاسی خود افتخار می‌کنند. آن‌ها نه‌تنها در شرایط همه‌گیری کرونا در تجمعات او شرکت می‌کنند و برای کارزار او به همه جا سرک می‌کشند، بلکه با افتخار و غرور درباره آمریکا و ملی‌گرایی سخن به میان می‌آورند. ایالات‌متحده مورد نظر ترامپ و هوادارانش متعهد به دفاع از برتری و مردسالاری سفیدپوستان به هر قیمتی است. برخی از آن‌ها اطلاعات نادرست ترامپ را به مثابه انجیل در نظر می‌گیرند. آن‌ها دغدغه جمعی ندارند، زیرا بر این باورند که هر موفقیتی که به واسطه امتیاز سفیدپوستی خود به دست می‌آورند، به واسطه شایستگی به دست می‌آید. آن‌ها عدالت را ظالمانه می‌دانند. آن‌ها چنان وحشت‌زده‌اند که هنگام شمارش آرا در میشیگان و ویسکانسین فریاد زدند: «شمارش را متوقف کنید» و در آریزونا، خواستار ادامه شمارش آرا شدند. این نشان می‌دهد که تنها به آن نسخه‌ای از دموکراسی باور دارند که منافع آن‌ها را تأمین کند. از سوی دیگر، در سپهر جهانی، مواضع دولت ترامپ درباره حکومت‌های غیرلیبرال با آن‌ها سازگار بوده و در برخی مواقع در راستای پسرفت نظام‌های دموکراتیک بوده است. برای نمونه، در حالی که سخنرانی پرزیدنت اوباما در ورشو در سال 2014 بر دموکراسی تأکید داشت، سه سال پس از آن، سخنان ترامپ به روشنی در ستایش تمدن غربی متمرکز بود. حملات رئیس‌جمهور ترامپ به رسانه‌ها، قضات، مخالفت‌های سیاسی و استفاده آشکار از سخنان نژادپرستانه آسیب جدی به تلاش‌های بهبوددهنده دموکراسی وارد کرد. با وجود همه این‌ها، ترامپ در دوره مسئولیت خود تا اندازه‌ زیادی رای‌دهندگانش را حفظ کرد. هرچند کلید پیروزی غافلگیرکننده دونالد ترامپ در سال 2016 عملکرد بسیار نیرومند او در مناطق غیرشهری، به ویژه مناطق روستایی سفیدتر در ایالت‌های میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین بود و در رقابت‌های 2020، ترامپ دوباره توجه خود را بر این پایگاه رای متمرکز کرد، اما الگوهای رای‌دهی بر پایه انتخابات کنگره در سال 2018 و نظرسنجی‌های اخیر نشان داده است که پشتیبانی از وی در این مناطق، ضعیف‌تر از چهار سال پیش بوده است (نتایجی که تا زمان نگارش این یادداشت به دست رسیده نشان‌دهنده شکست او در دو ایالت میشیگان و ویسکانسین و رقابت نزدیک در پنسیلوانیاست).
 همین رفتارها و کارکردها بود که جریان اصلی را به این جمع‌بندی رساند تا در باورها، ساختارها و اقدامات سیاسی که او را انتخاب کرده‌اند، تأمل کنند. آندره پری به درستی نوشته است: پشتیبانی از بایدن شاهد کافی برای گفتن این نکته است که آمریکا تنها ترامپ نیست؛ هرچند ترامپ هنوز به خوبی بخشی از همین «روح آمریکا» را نمایندگی می‌کند. مقابله با آن بخشِ نفرت‌انگیز به معنای مقابله با نژادپرستی، بیگانه‌ستیزی و طبقه‌گرایی است و اگر روزی ثابت کنیم که در مبارزه با این‌ها کامیاب هستیم، پس برای برچیدن همه این مظاهر بدی به ترامپ نیاز داشتیم.
شاید به همین خاطر باشد که جریان اصلی جدید آمریکا در انتخابات 2018 پیروز شد و توانست افسانه قدرت ترامپ را شکست دهد و 40 دموکرات دیگر را به مجلس نمایندگان بفرستد. همچنین، رأی‌دهندگان جمهوری‌خواه در بیشتر شهرهای کوچک، کلان‌شهرها و روستاها، از جمله در ایالت‌های سرنوشت‌ساز شمالی، کاهش یافتند. افزون بر این، نظرسنجی‌های اخیر در این ایالت‌ها تغییرات شدید میان رای‌دهندگان سفیدپوست را به سوی جو بایدن، رقیب دموکرات نشان می‌داد. یادمان باشد که از میان 3013 شهر اشاره شده در بالا، 2436 مورد تغییرات دامنه رای از جمهـــــوری‌خواهان به دموکرات‌ها در فاصله سال‌های 2016 و 2018 را نشان می‌داد. بسیاری از این‌ها هم در انتخابات 2016 و 2018 رأی به جمهوری‌خواهان دادند، اما در 2018 این پشتیبانی ضعیف‌تر شده و زنگ هشدار به صدا درآمده بود. هنگام بررسی آرای انتخابات 2016 و 2018، میزانِ رای جمهوری‌خواهان در شهرهای کوچک و مناطق غیرشهری از 9.3 میلیون به 5.2 میلیون کاهش یافت. به عبارتی، مزیت ترامپ در شهرهای کوچک به طور قابل توجهی کاهش یافته بود.
اکنون در می‌یابیم که عبارت «مهم‌ترین انتخاباتِ زندگی ما» شاید پرکاربردترین جمله در سیاست‌های انتخابات 2020 آمریکا بوده است. بی‌شک، نه تنها ایالات متحده آمریکا، بلکه برای سراسرِ جهان زمان حساسی است و بسیاری از موضوعات مهم به نتایج آن گره خورده است.
 اکنون رأی‌دهندگان آمریکایی صرفا با عدم اطمینــــــان درباره وضعیــــــت دموکراسی، عادلانه‌بودنِ روند انتخابات، و همچنین چالش‌هایی چون ارائه خدمات مراقبت‌های بهداشتی در میانه همه‌گیری کرونا، عمیق‌تر شدن نابرابری اقتصادی، بحران تغییرات آب‌وهوایی، نژادپرستی ساختاری، امنیت عمومی و مشابه این‌ها روبه‌رو نیستند، بلکه نگرانی از بابت وضعیتِ حکمرانی دموکراتیک است. اینک در زمانه‌ای قرار داریم که با رفتار و کردار‌ رئیس جمهور کنونی ایالات متحده آمریکا، دهه‌ها تلاش برای پایداری دموکراسی در غربِ لیبرال به چالش کشیده شده است و نمی‌دانیم که آینده چه خواهد شد. برخی تحلیلگران از پیدایش و تقویت عوام‌گرایی نفرت‌پراکن و فروپاشی هنجارها و کارکردهای دموکراتیک هراس دارند و شماری دیگر به دنبال پیداکردن راهی برای شنیدن صداهای افراد و گروه‌های حاشیه‌نشین هستند. تفاوت رویکرد دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در همین است.
بالاخره آمریکا همین است و مردمانش می‌دانند که این یک انحراف نیست. آمریکا واقعا کشوری است که نژادپرستی در آن ساختاری و ریشه‌دار بوده است. آمریکایی‌ها بهتر از هر کس دیگری آن را می‌دانند. این آمریکاست؛ کشوری که به‌شدت قطبی شده و کاستی‌های خودش را دارد. آینده این کشور نامشخص است اما ناامید کننده نیست. آنچه در حال رخ دادن است، ما را به یاد این جمله لیو شیائوبو، برنده چینی جایزه صلح نوبل، در ستایش دموکراسی آمریکایی می‌اندازد که نوشت: «آنچه بیش از همه برای من جذاب است اینکه چگونه ساختار دموکراتیک آمریکا می‌تواند خود را اصلاح کند؛ به ویژه در بزنگاهِ بحران‌های بزرگ.»
 اکنون، همان‌گونه که بسیاری پیش‌بینی می‌کردند، نتایج انتخابات سال 2020 در روز انتخابات نهایی نشد. میزان مشارکت رای دهندگان در سراسر کشور افزایش یافته است. میزان مشارکت رکورد زد. بیش از 100 میلیون نفر در سراسر کشور زودهنگام رأی دادند و این کشور در مسیر بالاترین میزان مشارکت در بیش از یک قرن گذشته است. به نظر می‌رسد رای‌دهندگان آمریکایی، در یک لحظه بحرانی، قاطعانه عمل کرده و رئیس جمهور کنونی را برکنار کرده‌اند؛ اتفاقی که در 40 سال گذشته تنها یک بار اتفاق افتاده است. همان‌گونه که پل کروگمن، اقتصاددان و مقاله‌نویس نیویورک تایمز نوشته است: شکست احتمالی ترامپ این کشور را برای لحظه‌ای از غوطه‌ور شدن در استبداد رهانید.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط