دموکراسی در خطر!

بــســیــاری از دانــشمــنــدان ســیــاســی سال‌هاست که از انبوه چالش‌های پیش روی دموکراسی در جهان نگران هستند.  از حجم زیاد فریب‌خبرها گرفته تا قطب‌بندی‌های شدید در جوامع، نابرابری گسترده اقتصادی، قدرت گرفتنِ اقتدارگراها و پوپولیست‌ها و بحران آب‌وهوا، تنها بخشی از این دل‌نگرانی‌هاست. همه آن‌ها که به دموکراسی اهمیت می‌دهند باید آماده دفاع از آن باشند. هرکجا که پوپولیست‌ها و مستبدان در قدرت هستند، باید آن‌ها را به چالش بکشند.

تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ - سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه

هیچ دموکراسی، پیر و جوان، غنی یا فقیر، از این خطر در امان نیست. رخدادهای این روزها در پایتخت ایالات‌متحده آمریکا فوریت این تلاش را نشان می‌دهد. با آنکه انتقال مسالمت‌آمیز قدرت، سرشت دموکراسی است، ولیکن ما شاهد اشغال خشونت‌آمیز کنگره آمریکا توسط هواداران یک رهبر غیرلیبرال و فریب‌کار هستیم. این رخداد شوکه‌کننده نه‌تنها به یکی از قدیمی‌ترین دموکراسی‌های جهان، بلکه به هدف جهانی دموکراسی اهانت کرده است. مدت‌هاست که بسیاری از کشورهای شکننده سیاسی در سراسر جهان به ثبات دموکراتیک در ایالات متحده آمریکا چشم دوخته‌اند؛ ولی ارزش، زنده ماندن و آینده دموکراسی اکنون بیش از هر زمان دیگری در تاریخِ مدرن مورد مناقشه قرار گرفته است. من و بسیاری از کسانی که تحولات جهانی را دنبال می‌کردیم، بارها در سخنرانی‌ها و یادداشت‌های خود اعلام داشتیم که زنگ خطرِ دموکراسی در آمریکا از 2016 به صدا درآمده است. اکنون آن نگرانی‌ها درباره آینده دموکراسی در این کشور و دیگر دموکراسی‌های قدیمی درست از آب درآمد.در حال حاضر، آنچه در حال شکل‌گیری است، ظهور قدرت‌های غیرلیبرال است. بی‌خود نیست که ویکتور اوربان، رئیس جمهور اقتدارگرای مجارستان و فرد مورد حمایت ترامپ، آشکارا و با افتخار می‌گوید: «دموکراسی غیرلیبرالی» موج جدید دموکراسی است! هرچند، شوربختانه از جهاتی حق با اوست. در شماری از این گونه قدرت‌ها، از دموکراسی استقبال‌شده، انتخاباتی برگزار می‌شود تا اکثریت نتیجه را تعیین کنند؛ اما خودکامه‌هایی که امروز از آن‌ها دلهره داریم، انتخاب می‌شوند!. لورا تورنتون می‌نویسد: رهبرانی که حقوق بشر را لگدمال می‌کنند، قانون را بلااثر ساخته‌اند و آزادی رسانه‌ها را سرکوب می‌کنند، در حال انتخاب‌شدن هستند. احتمالا چنین دلواپسی‌هایی بود که «واسلاو هاول» در سخنرانی نخستینِ خود به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور پساکمونیستی چک‌واسلواکی به این اصل اشاره کرد که چرا دموکراسی یک بازی مشارکتی است و مسئولیت آن برای دامنه گسترده‌ای از ذی‌نفعان است: «بهترین دولت در جهان، بهترین مجلس و بهترین رئیس‌جمهور، به تنهایی نمی‌توانند دستاورد زیادی داشته باشند. این اشتباه است که انتظارِ  درمانی کلی داشته باشیم. آزادی و دموکراسی نیازمند مشارکت و درنتیجه مسئولیت‌پذیری همه ماست.
آنچه امروز در پایتخت آمریکا و دیگر کشورهایِ دموکراتیک در جریان است، چندی قبل پیش‌بینی شده بود. «لری دایموند» و پژوهشگران «ژورنال آو دموکراسی»، بر این باورند که جهان از 2006 با روند فرسایشی دموکراسی روبه‌رو شده است. آن‌ها در ویژه‌نامه بیست‌وپنجمین سالگرد انتشار این مجله  (2015) از پسرفت دموکراسی سخن به میان آوردند و درباره این دگرگونی هشدار دادند. از آن سال تا کنون، «رکود، پسرفت یا فرسایش دموکراسی» به کانون مطالعات درباره دموکراسی تبدیل شده است. «ننسی بِرمیئو»، پسرفت دموکراتیک را به معنای ناتوان‌ساختن یا حذف نهادهای سیاسی حاکم توسط دولت در دموکراسی موجود می‌داند که از زمان جنگ سرد به‌طرز چشمگیری تغییر کرده است.
 او در ژورنال آو دموکراسی می‌نویسد: کودتاها و دستکاریِ آشکار در روز انتخابات رو به کاهش است؛ در حالی که گونه‌های دیگری از کودتاها، بزرگ‌نمایی اقدامات اجرایی، دستکاری و دست‌درازی راهبردیِ انتخابات در حال افزایش است. «بِرمیئو» شکل‌های معاصر پسرفت دموکراسی را آزاردهنده خوانده است؛ چراکه از سوی نهادهایی که باید گسترش‌دهنده دموکراسی باشند، قانونی شناخته می‌شوند. هرچند این‌گونه از پسرفت دموکراسی به‌راحتی برگشت‌پذیر بوده و عمر دیکتاتورها و زیست استبدادی کوتاه‌تر است. رفتار سیاسی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوریِ 2020 نمونه آشکار این روند است.
بیشترِ پژوهشگران و دانشمندان سیاسی، همانند دایموند و لویتسکی در این گزاره هم‌نظرند که دموکراسی به‌طور فزاینده‌ای از درون به چالش کشیده شده است. گزارش شاخص وضعیت جهانی دموکراسی نیز بر این ادعا تأکید دارد؛ برای نمونه، رهبران سیاسی که مایل نیستند به نتایج انتخابات احترام بگذارند یا قدرت را مسالمت‌آمیز تحویل دهند، این رفتار می‌تواند به پسرفت دمکراتیک منجر شود. بی‌تفاوتی رأی‌دهندگان و بی‌اعتمادی به نهادهای سیاسی سنتی (به ویژه احزاب سیاسی و سیاست‌مداران) سبب شده است شهروندان به‌دنبال راه‌های جایگزین گفت‌وگو و تعامل سیاسی و پشتیبانی‌شده توسط فناوری‌های جدید باشند. پول کلان در سیاست، و توانایی آن در تسخیر نظام و تسهیل فساد، یکپارچگی نظام‌های سیاسی را از بین می‌برد. کشورهایی که در حال گذار دموکراتیک هستند و کسانی که تحت‌تأثیر درگیری قرار دارند، به‌ویژه در تلاش برای ایجاد جوامع دموکراتیکِ پایدار آسیب‌پذیر شدند، این پویایی‌ها به پسرفتِ دموکراسی کمک کرده‌اند.
یــکی دیــگر از مــوضــوع‌هــای رایج، پــوپــولیــسم است؛ نـظرات نخبگان سیاسی عوام‌فریب که ادعا می‌کنند در سویِ مردم غیرلیبرال ایستاده‌اند؛ دیدگاه‌هایی که باورهای خیالی و غالبا دست‌نیافتنی از جامعه را ارائه می‌دهند. جنبش‌های پوپولیستی پیچیده هستند و ممکن است با فرصت دادن به صدایِ افراد آسیب‌دیده از نخبگان و نهادها، پیامدهای مثبتی در دموکراسی داشته باشند، ولی هنگامی که پوپولیست‌ها کنترل دولت‌ها را به دست می‌گیرند و سیاست‌های اجتماعی غیرقابل اجرا را اعمال می‌کنند، جنبه تاریک این نگاه آشکار می‌شود. تصادفی نیست که ناخرسندی از لیبرال دموکراسی و پشتیبانی از احزاب پوپولیست هم در دموکراسی‌های جدید و هم در دموکراسی‌های دیرپا در حال افزایش است. هم‌زمان، رژیم‌های اقتدارگرا با کم‌رنگ‌شدن اعتماد و قدرت دموکراسی‌ها، جسارت جدیدی نشان می‌دهند. دموکراسی لیبرال سلامتی پیشین خود را تنها در صورتی به دست می‌آورد که رأی‌دهندگان نه‌تنها از شایستگی‌های ذاتی دموکراسی، بلکه از برتری آن نسبت به همه گزینه‌های ممکن متقاعد شوند.
با وجود این فرایندهای نگران‌کننده، امیدها کماکان پابرجاست. شکست دونالد ترامپ نمونه آشکار این ادعاست. نتیجه انتخابات اخیر آمریکا نشانه‌ای از زنده بودن و بهبود ارزش‌های دموکراسی است. همان‌گونه که «پل کروگمن»، اقتصاددان و مقاله‌نویس نیویورک‌تایمز، نوشته است: شکست ترامپ این کشور را برای لحظه‌ای از غوطه‌ورشدن در استبداد رهانید. ترامپ نه تنها در دوران چهارساله ریاست‌جمهوری، بلکه در انتخابات نوامبر 2020 نشان داد که تنها به آن نسخه‌ای از دموکراسی باور داشت که منافع خودش و نخبگانِ پیرامونش را تأمین کند. مواضع دولت ترامپ درباره حکومت‌های غیرلیبرال همواره با آن‌ها سازگار بوده و در برخی مواقع در راستای پسرفت رژیم‌های دموکراتیک بود؛ ولی ترامپ رفت و دموکراسی پابرجاست و شهروندان آمریکایی از میان ارزش‌های لیبرال دموکراسی و پوپولیسمِ اقتدارگرا، اولی را برگزیدند. این نشانه مثبتی است. ارزش‌های دموکراتیک در میان شهروندان و در داخل نهادها در سطح ملی و بین‌المللی هم‌چنان قابل احترام و دفاع است. در بسیاری از کشورها، شهروندان بــرای بازپس‌گیری دموکراسی به خیابان‌ها آمده‌اند. اعتراض‌های گسترده دموکراسی‌خواهان در شماری از کــشــورهـا ثــابــت کرده که غــریــزه آزادی هم‌چنان قدرتمند است. اینک دموکراسی‌خواهان در سراسر جهان از میزان چالش‌های دموکراسی و نیاز به دفاع از آن آگاه شده‌اند. اعتراض‌های گــســتــرده هـــواداران دمــوکراســی در محیط‌های اقتدارگرا و نیمه اقتدارگرا، از ارمنستان و هنگ‌کنگ گرفته تا سودان، بر جذابیت مداوم دموکراسی تأکید می‌کند؛ وانگهی، نظام‌های سیاسی تکان شدیدی خورده و رهبرانِ به ظاهر امین به چالش کشیده شدند.
آن دسته از تحلیلگران داخلی و خارجی که در سودای پایان دموکراسی به سر می‌برند و مرگ دموکراسی‌ها را به انتظار نشسته‌اند باید بدانند که نه‌تنها نظام‌های اقتدارگرا نقاط ضعف بسیاری دارند، بلکه دموکراسی از نقاط قوت بیشتری ازجمله ظرفیت اصلاح خود برخوردار است.
دمــوکــراسی اگـــرچـــه اغلب خودپسند و کند است، ولی توانایی زیادی در پاسخ به بحران‌ها نشان داده است. دمـــوکراســی‌هـــای بــاثـــبـــات اســـتعــداد خارق‌العاده‌ای در رفع چالش‌های خود دارند. بی‌گمان، در دهه 1970 دموکراسی بیش از امروز درگیر مشکلات عمیق‌تری بود؛ اما دوباره برگشت و می‌تواند بار دیگر این کار را انجام دهد؛ هرچند ابتدا دموکراسی‌خواهان باید ارزیابی درستی از افول کنونی انجام داده و اراده استوار برای بازگشتِ آن داشته باشند؛ همچنین، پوپولیسمِ اقتدارگرا پاشنه آشیلی دارد که خود را در قالب رهبرانِ غیرقابل کنترل، تمایل به فرو رفتن در فساد، پارتی‌بازی و حکمرانی بد نشان می‌دهد. هنوز فرصتی برای توان‌افزایی پیشرفتِ دموکراتیک وجود دارد؛ ولی بازگشت به اصول اولیه و تلاش‌های دوباره در کشورهای دموکراتیکِ پیشرفته نیاز است. اینک جنبش‌های شهروندان و پشتیبانی بین‌المللی از دموکراسی می‌توانند در دفاع از آن نقش کلیدی داشته باشند. باید خاطرنشان کرد که نه دموکراسی‌ها یک‌شبه می‌میرند، نه دموکراسی‌هایی که شروع به زوال می‌کنند، ضرورتا شکست می‌خورند. ولی برخی بر این گمانند که درجه‌ای از پایداریِ دموکراسی، یکی از مهم‌ترین عوامل در تعیین احتمال فروپاشی دموکراسی است. در جهانی که بیشتر شهـــرونــدان با جدیت از دموکراسی پشتیبانی می‌کنند و در آن احزابِ ضدساختار در حاشیه هستند یا وجود ندارند و در جایی که نیروهای سیاسی عمده به قوانین بازی سیاسی احترام می‌گذارند، فروپاشی دموکراسی بسیار بعید است. این‌ها و بیش از آن را در کتاب پسرفت دموکراسی که به تازگی ترجمه کرده‌ام، می‌توان واکاوی کرد.