نکته قابل توجه در چینش اولیه دو تیم حضور فورسبرگ برای تیم لایپزیگ در پست مهاجم کاذب بود. این بازیکن نقش کلیدی در اجرای نقشههای هجومی ناگلزمن در زمین داشت. او یکی از سه مهاجم تیمش بود که بین دو مدافع وسط بایرن جاگیری میکرد سپس عقب میآمد تا توجه آنها را به خودش جلب کند و در همین لحظه مهاجمان کناری لایپزیگ به عمق فرار میکردند. مهاجمان کناری لایپزیگ با سرعت بالا به عمق میزدند و مدافعین وسط بایرن که بیشتر فیزیکی هستند تا سرعتی، روی این حرکات آسیبپذیر نشان میدادند. یکی از نقاط عطف بازی هم زمانی بود که خاوی مارتینز از تیم بایرن مونیخ اخراج شد. این هافبک دفاعی بایرن، جاگیریهای خوبی در زمان دفاع دارد و با بازیخوانی خوبش عملکرد کاملی در فاز دفاع تیمش دارد. نقش او در قطع حملات و ضدحملات حریف بسیار مهم است. با بیرون رفتن او و تعویض اجباریاش بیشتر این گورتزکا بود که این وظیفه را بر عهده داشت ولی به دلیل تفاوت سبکشان نتوانست به خوبی مارتینز از پس آن بربیاید. به همین خاطر خط دفاع بایرن باید به تنهایی بار زیادی را تحمل و مقابل حملات حریف ایستادگی میکرد. از دیگر موارد قابل ذکر از مدل دفاع تیم بایرن این بود که به خوبی مدل بازیسازی لایپزیگ را شناسایی کرده بودند. شاگردان ناگلزمن با پاسهای قطری توپرا جلو میبرند و از خطوط دفاعی حریف توپرا عبور میدهند. بایرنیها با علم به این، با زاویهای صاحب توپ را پرس میکردند که مسیر این پاسهای قطری بسته شوند. از طرفی هر چه قدر بایرن دفاع در زمین حریفان را خوب انجام میدهد، در دفاع از یک سوم دفاعی ضعفهایی دارد. از جمله این که در هماهنگی مناسب و انتخاب درست بین پوشش فضا، پرس توپ یا یارگیری، به خوبی پرس از جلویشان عمل نمیکنند. مثل گل سومی که خوردند و کمی منفعل عمل کردند. نخست هافبکها و مدافعین کناری اجازه ارسال را به بازیکنان لایپزیگ میدهند و پس از ارسال هم مدافعین وسط تلاش لازم برای قطع این پاس را انجام نمیدهند. به علاوه این که تا حدودی جاگیری و یارگیری را هم به خوبی انجام نداده بودند تا توپ به مهاجم لایپزیگ برسد و گل بزند.
کادر فنی لایپزیگ هم به نوبه خودشان سعی کرده بودند نقشههای بایرن را شناسایی و برنامههای لازم برای مقابله با آنها را پیشبینی کرده بودند. مدافعان وسط بایرن مونیخ با پاسهای بلندشان به فضاهای خالی در کانالهای کناری، نقش مهمی در بازیسازی تیمشان دارند و حملات تیم از کنارهها با این حرکات مدافعان وسط آغاز میشود. همچنین زمانی که بایرنیها در زمین خودشان تحت فشار قرار میگیرند و تمام گزینههایشان برای پاسهای کوتاه مسدود شده است، با پاسهای بلند خود را از زیر این فشار خارج میکنند. از طرفی بازیکنان کناری لایپزیگ هم توجیه بودند تا این پاسها را قطع کنند و به گونهای حرکت میکردند که فاصلهٔ مناسبی با وینگرها و مدافعین کناری بایرن داشته باشند تا پس از ارسال پاس برایشان، آنرا قطع کنند. در نهایت دو عامل مهم در اتفاقات و نتایج این بازی تاثیرگذار بودند. ابتدا تاکتیکها و نقشههای برنامه ریزی شده ناگلزمن برای این بازی مثل بازی دادن به فورسبرگ در نیمهه اول برای ایجاد شرایط نفوذ مهاجمین کناری به عمق و سپس بازی دادان به یک مهاجم با فرارهای رو به جلوتر مقابل مدافعان خسته بایرن و سپس تقسیم انرژی و استقامت خوب بایرنیها که در نیمهٔ اول هم باعث شد با وجود عقب افتادن، به بازی برگردند و حتی دقایقی هم پیش بیفتند. تیم لایپزیگ دقایقی از بازی سعی میکرد پرفشار حمله کند و پرس کند و در مقابل تیم بایرن مدیریتی متعادلتر بین خطوط و دقایق بازی در زمینهٔ تقسیم انرژی داشت و توانست شرایط سخت این بازی حساس مقابل رقیب قدرتمندش را کنترل کند.