وقتی قرار باشد گردشگری را از خانه، محل زندگی و شهرمان شروع کنیم، روایتهای سفر هم متفاوت میشوند. مجبوریم دقیقتر به تجربههای معمول و روزمره همیشگیمان نگاه کنیم و خلاقیتمان را برای روایت از چیزهایی که شاید خیلی وقتها به سادگی از کنارشان رد میشدیم به کار ببندیم. این سه روایت منتخب را بخوانید و فکر کنید شما چه روایتهای جذابی میتوانید از جاذبههای محل زندگیتان ارائه دهید.
هنر مدرن در سازه 800ساله انگلستان!
راشل دیکسون (Rachel Dixon) این طور نوشته است: «کلیسای سالزبری بــه خـــاطـــر خیلی چیزها مشهور است؛ از داشتن بلندترین برج کلیسایی انگلستان و بهترین نسخه نجاتیافته سند مهم مگنا کارتا (Magna Carta) گرفته تا قدیمیترین ساعت جهان که هنوز کار میکند. ولی همه اینها را هم میتوانید کنار بگذارید و به هنرهایش توجه کنید. وقتی در ماه جولای برای دیدن دوستم رفتهبودم، به دیدن آثار هنری مدرنی که در این کلیسا به نمایش گذاشته شدهبودند، رفتم و جا خوردم.در کنار مجموعه دائمی موزه (شامل مجسمههای مشهور) یک نمایشگاه یکساله موقت (تا 18 آوریل 2021) هم بود. برنامهها و نمایش آثار به دلیل بزرگداشت هشتصدمین سال تأسیس کلیسا بود. مجسمهای خلقشده از مواد بازیافتی اثر هنری مور ،و اثری از نور که بر دیوارهای نمازخانه کلیسا انداخته شده بود، جزو شاخصترین دیدنیهای این کلیسا محسوب میشدند.» نکته جالب در این مطلب برای ما اصفهانیها این است که عکس اصلی گزارش کلی گاردین از همین روایت گرفته شده است، عکس از یک بازدیدکننده که در کنار اثری از تونی کرگ در یکی از فضاهای اصلی نمایشگاه کلیسا ایستاده است. اگر خاطرتان باشد، در همین صفحه حدود سه سال پیش، گزارشهای مختلفی از نمایشگاه تونی کرگ در موزه هنرهای معاصر اصفهان خواندهاید.
صبحانه با دوچرخهسوارها در هرفوردشایر
صبح زود حرکت کردیم تا در نزدیکی خـــانــهمـــان در هــرفــوردشایــر صبحانه بخوریم. همه چیز را از خانه با خودمان برده بودیم. نشانهها را دنبال کردیم و به جایی رسیدیم که به نظر میآمد باغی برای درختهای کریسمس باشد. مدیر مجموعه مرد دوچرخهسواری بود که بعد از گردشگریهای بسیار در این منطقه ساکن شده و یازده سال بود که کافهای را برای دوچرخهسوارها و رانندههای اتومبیلهای قدیمی راه انداخته بود. منوی صبحانهاش متنوع و جذاب بود؛ از نان تست ساده با عسل گرفته تا پنیر بز با سس مخصوص و لازانیا و همبرگر ویژه. کافهمن قصه ما محبوب همه بود؛ از فامیل و آشنا و دوست و رفقا گرفته تا مشتریانی که پای ثابت کافه باغش بودند و به هوای موسیقی زنده و کمپزدن و غذاهایش میآمدند.
کشف دوباره پارک ریچموند
پارک ریچموند فقط بهترین پارک لندن نیست؛ بلکه یکی از بهترین و جذابترین نقاط دیدنی کشور با جاذبههای مختلف هم محسوب میشود. اما سه مورد لذت دیدنش را کم میکند: ترافیک جادههای منتهی به پارک، دوچرخهسوارها که آخر هفتهها پاتوقشان اینجاست و حسابی پارک را شلوغ میکنند و مورد سوم هم صداهای زیاد جتهایی است که همان نزدیکی در فرودگاه هیتروی لندن صعود و فرود دارند! هیچکدام از این سه مورد، مخصوصا آخری، را نمیتوانستیم تغییر دهیم؛ تا اینکه دوران کرونا و قرنطینه شروع شد و هر سه مشکل برای چند ماه خودبهخود حل شد و این پارک فوقالعاده چنان به شکوفایی نشست که من تا به حال در عمرم ندیده بودم! البته تعداد بازدیدکنندگان محلی خیلی خیلی بیشتر شد؛ ولی تجربه دیدن پارک هم جالبتر شده بود. من پرندهای را در حال لانهسازی پیدا کردم و به دنیا آمدن بچه اسبی را دیدم. در دورانی که نمیتوانستم به سفر بروم، وقت بیشتری برای دیدن دقیقتر این پارک پیدا کردم. در ساعات مختلف شبانهروز، تغییر رنگ برگها و تغییر فصل را تجربه کردم. همین هفته پیش صحنههایی را دیدم که انگار نوری بر قلبم تابانده شد؛ از بس هیجانانگیز و جذاب بودند؛ مثلا گوزنی را دیدم که به آرامی حرکت میکرد یا دو بچه گربه پنجاه متر آن طرف تر از من ولی به موازات دوچرخهام با هم بازی میکردند و همراه و همسرعت با من جلو میآمدند. هوا و صحنههایی که میدیدم طوری بود که انگار دارم در یک مستند حیات وحش قدم میزنم!














