نیویورکتایمز در مقالهای با عنوان «پایان ترامپ میتواند آغاز آمریکا باشد» به قلم پیتر ونر سیاستمدار کهنهکاری که پیشازاین در سه دولت جمهوریخواه ریگان، بوش پدر و همچنین پسر حضورداشتهاست، تجربه چهار سال ریاستجمهوری ترامپ و بهویژه حمله اخیر هواداران او به ساختمان کنگره را بهمثابه «یک زخم روحی ملی» تعبیر میکند. در ادامه نیز به این اشاره میکند که «مراسم ادای سوگند بایدن تنها یک روز پسازآن برگزار شد که ما رکورد وحشتناک تقریباً باورنکردنی را شکستیم، 400 هزار مرگ در اثر ویروس کووید 19 که میشد جلوی تعداد قابلملاحظهای از آن را گرفت اگر هرکدام از آخرین رئیسجمهورهای پیش از ترامپ، چه جمهوریخواه و چه دموکرات، بهجای او بر سرکار بودند؛ اما آسیبی که آقای ترامپ به آمریکا زد به اینجا ختم نمیشود. همچنان که ترامپ دوران ریاستجمهوری خود را به پایان میبرد، اقتصاد ما با بدترین آمار اشتغال در تاریخ معاصر آمریکا عملاً فلج شده است. آمریکاییها عصبانیتر، بیمناکتر، کماعتمادتر نسبت به یکدیگر و قطبیشدهتر از هر زمان دیگری در طول نسلهای متمادی و شاید هم از دهه 1850 تاکنون هستند. خانوادهها، دوستیها، کلیساها و دیگر جوامع درنتیجه سیاستهای وحشیانه ما ازهمگسسته و نابودشدهاند. بخش بزرگی از ملت، خود را از واقعیت موجود گسسته و ایالاتمتحده با یک بحران معرفتی دستبهگریبان است. در چشم جهانیان، در میان متحدان و دشمنان، آمریکا تحت رهبری ترامپ تبدیل به یک مضحکه شد.» به عقیده ونر اولین عاملی که شرایط را برای روی کار آمدن ترامپ و مصائب پسازآن فراهم کرد، «هسته بنیادی بهافراطکشیدهشده حزب جمهوریخواه» بود و اضافه میکند: «این حزب برای سالهای طولانی مخلوطی از محافظهکاری و پوپولیسم بوده و شالوده آن به طرز فزایندهای مرتجع و عوامگرا، نخبهگریز و ضد اصول و ساختارها شده، علم و عقلانیت را خوار شمرده و در سیاست شکایتهای مداوم و حمله به مخالفان و همچنین ترس غرقشدهاست.» در پایان نیز چنین نتیجهگیری میکند: «دونالد ترامپ قدرت را در حالی ترک میگوید که میراثی ننگآلود از خود برجای خواهدگذاشت؛ ننگ مشابهی بر پیشانی آنکسانی در حزب جمهوریخواه میخورد که از او حمایت کردند و تقویتش کردند و بسیاریشان هنوز هم در قدرت هستند. هر دو وارد مسیرهای تازهای خواهند شد. آقای ترامپ، خوار و خفیف، منزوی و درحالیکه ازنظر سیاسی مناقشهبرانگیز دیدهشده و از او اجتناب میشود، به عمارت مار-ئه-لاگو در فلوریدا میرود و بیشتر محتمل است که حزبش را از هم بپاشاند تا اینکه بخواهد دوباره آن را رهبری کند. حزب جمهوریخواه هم با شکاف داخلی عمیق، تقلای فراوان برای بازسازی و بازنمایی خود و یک آینده بسیار نامعلوم مواجه خواهد شد. رئیسجمهور جدید، ملتی با مشکلات بیشتر، ضعیفتر، عصبانیتر، ازهمگسیختهتر و خشنتر از هر زمان دیگری را تا آنجا که مردمان کنونی در یاد دارند، به ارث میبرد؛ اما اگر خوشاقبال و عاقل باشیم، کاری خواهیم کرد که تأثیرات مخرب سالهای در قدرت بودن ترامپ خود تسریعکننده آن باشد که بار دیگر خودمان را وقف آن ایدهآل-هایی کنیم که زمانی در زندگی اجتماعیمان گرامی میداشتیم اما در دوران ترامپ کنار گذاشته بودیم: احترام و صداقت، شفقت و نجابت و همچنین شایستهسالاری سنتی. آمریکا ازهمگسسته اما تنبیه و تزکیه هم شده و احتمالاً آماده است که دوباره به پا خیزد. اگر چنین شود یا وقتی چنین شود، پسازآن خواهد بود که اشکهای بسیاری ریخته شده و قلبهای بسیاری هم شکسته است.»
بایدن در نخستین روزهای کاری خود بهعنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده تعداد قابلملاحظهای فرمان اجرایی جدید صادر کرد. ازسرگیری روابط با سازمان جهانی بهداشت و تأمین مالی آن، پیوستن مجدد به معاهده اقلیمی پاریس، لغو ممنوعیت سفر و مهاجرت اتباع چندین کشور عمدتاً مسلمان ازجمله ایران به ایالاتمتحده و توقف ساخت دیوار در مرز این کشور با مکزیک ازجمله فرمانهایی بودند که توسط بایدن و در مخالفت با سیاستهای پیشین ترامپ صادر شدند. در همین ارتباط، نیویورکتایمز در مقالهای با عنوان «اغواگری فرمانهای اجرایی: بهکارگیریاش آسان اما فسخ کردنش هم به همان اندازه آسان است»، این ابزار سیاسی و نیز رویکرد ترامپ نسبت به آن را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. گلن تراش مینویسد: «پیش از آنکه دونالد ترامپ روز چهارشنبه سوار بر هواپیما شود و واشنگتن را به مقصد فلوریدا ترک گوید، دستاوردهای خود را تأثیرگذار، بلندپروازانه و مهمتر از همه دیرپا و ماندنی خواند، چند ساعت قبل از آنکه جانشین او با سرعت فوقالعادهای شروع به نابود کردن این میراث کند. روشن است که تصویب طرح مالیاتی آقای ترامپ در سال 2017 و انتصاب سه قاضی جدید برای دیوان عالی ماندگارترین دستاوردهای او هستند؛ اما بسیاری از دیگر اقدامات مخصوص آقای ترامپ از طریق فرمان اجرایی قانونی و عملی شدند و بدینترتیب بهطور ویژهای در مقابل دگرگونی و نقض سریع از طریق مشابه یعنی بهوسیله یک فرمان اجرایی جدید، آسیبپذیر هستند. رئیسجمهور جدید بهعنوان کسی که نسبت به اصول و مناسبات سیاسی در واشنگتن آگاهتر و باتجربهتر است، برخلاف آنچه آقای ترامپ کوشید انجام دهد، از این ابزار برای خلق میراث خود استفاده نمیکند بلکه از آن بهعنوان وسیلهای برای از بین بردن میراث رئیسجمهور پیشین بهره میبرد. آقای بایدن در 48 ساعت اول کار خود بهسرعت حدود 30 فرمان اجرایی صادر کرد که از این تعداد 14 مورد آنها دامنه گستردهای از دستورالعملهای مربوط به اختیارات اجرایی ترامپ را هدف قرار میدهند و بقیه بهمنظور اجرا کردن اقدامات اضطراری برای رسیدگی به مسئله همهگیری و همچنین بحران اقتصادی صادرشدهاند.» تراش در ادامه چنین مینویسد: «آقای ترامپ در دو سال نخست دولتش از حمایت اکثریت در هر دو مجلس قانونگذاری کنگره برخوردار بود که این فرصت را برای او فراهم کرد تا در ارتباط با موضوعاتی که در کمپینهای انتخاباتیاش مطرح کرده بود قوانینی وضع کند»؛ اما در ادامه دوران ریاستجمهوریاش، «آقای ترامپ شیفته نمایش پرجلوه صدور فرمانهای اجرایی شد بهگونهای که جلسات امضای روزانه را به ابزاری برای نمایش تلویزیونی قدرت خود تبدیل کرد. اینکه آیا آقای بایدن نیز بیشازاندازه به استفاده از فرمان اجرایی متکی خواهد شد یا نه پرسشی است که هنوز پاسخش را نمیدانیم؛ اما به نظر میرسد که رئیسجمهور جدید این را میداند که راه بهانجامرساندن برنامههایش از کنگره و بهخصوص مجلس سنا میگذرد، یعنی جایی که او نزدیک به چهار دهه در آن خدمتکردهاست.»
در مقابل، فاکسنیوز با لحنی تند نخستین اقدامات دولت بایدن و فرمانهای اجرایی صادرشده توسط او را موردانتقاد قرار میدهد. دیوید لیمباو مینویسد: «درحالیکه جو بایدن از وحدت و مصالحه حرف میزند، ماشین چپگرایی همچنان (طبق نقشه) مشغول بحث درباره ترامپ و ساکت کردن طرفداران او و هیولا ساختن از آنهاست. چپگراها وحدت و مصالحه نمیخواهند و این از همان زمانی که ترامپ در سال 2015 نامزدی خود را اعلام کرد روشن بود. آنها کنترل و فرمانبرداری تمام و کمال میخواهند. راهبرد آنها این است که همچنان همه توجهها را به مسئله ترامپ معطوف نگهدارند تا از این طریق بتوانند به بهرهبرداری از آن هفته جهنمی که آشوبهای واشنگتن در آن رخ داد ادامه دهند و تا آخرین حد ممکن هر نکته منفیای را از آن بیرون بکشند تا جنبش «عظمت را دوباره به آمریکا برمیگردانیم» را خنثی و بیاعتبار کنند. دراینبین، بایدن و مشاورانش دارند قطار سیاست آمریکا را با تمام توان به سمت چپ هدایت میکنند. وظیفه ما این است که با تبلیغات و پروپاگاندای آنها مقابله و با همان قدرتی که دموکراتها از روز اول با ترامپ مخالفت کردند، در برابر هر فرمان اجرایی و طرح و برنامه چپگرایانه مقاومت کنیم؛ اما نه برای اینکه تلافیکردهباشیم و نه از روی کینهتوزی، بلکه برای اینکه به مصلحت ملت و هموطنانمان عمل کنیم. بنگاههای خبری لیبرال هم با خوشحالی تمام پشت خودشان هستند. آنها احساس میکنند که قدرت آن را یافتهاند که فشارهایشان برای نابود کردن آن آمریکایی را که پدرانمان بنیان نهادند، تجدید کنند و از متحدان رسانهای فاشیست خود هم برای اجرایی کردن افراطگراییشان استفاده میکنند.» لیمباو ضمن اشاره به گزارشهای منتشرشده در سیانان و نیویورکتایمز اضافه میکند: «آیا این اقدامات شبیه برنامهریزی برای اتحاد و مصالحه به نظر میرسد؟ آیا شما از نطقهای ریاکارانه سیاستمداران خسته نشدهاید؟ بایدن ازیکطرف تظاهر میکند که دارد به سمت اتحاد و مصالحه پیش میرود درحالیکه از سوی دیگر میکوشد سوابق ترامپ را بهدروغ جلوه داده و بدنام کند. این قبول است که بایدن میتواند برنامههای مطلوب خودش را پیش ببرد اما میشود خواهشاً دست از زبانبازی و مغالطهگری برداریم؟ اقدامات بایدن بویی از مصالحه نبردهاند و آسیبهای واردشده به ایالاتمتحده را جبران نمیکنند بلکه خود به آن آسیبخواهندزد.» در پایان، پس از برشمردن دستاوردهای دولت ترامپ و مثبت دانستن آنها چنین نتیجهگیری میکند: «میشود لطفاً روی مسئله اصلی تمرکز کنیم و اجازه ندهیم که دستچپیها ما را منحرف کنند؟ آنها میدانند که سیاستهای ترامپ به ایالاتمتحده آسیب نزدند؛ اما باید آمریکاییها را متقاعد کنند که چنین بوده تا اجرای آن تحول بنیادینی را که برای آمریکا میخواهند، تسهیل کنند. همان فرآیندی که رئیسجمهور اسبق باراک اوباما آغاز کرد و حالا میخواهد آن را در طول آنچه به طرز تهدیدکنندهای سومین دوره او به دست جو بایدن پیر و ضعیف خواندهشده، به انجام برساند.»




