ایمان صالحی که فیلمبـــــردار شناختهشدهای در اصفهان به حساب میآید و فیلمبرداری بیش از 200 فیلم کوتاه و مستند را در کارنامه دارد ، سال گذشته با بودجهای شخصی و کمک دوستانش این فیلم کوتاه را جلوی دوربین برد و موفقیتهای جشنوارهای را با درخشش در جشنواره فیلم کوتاه تهران آغاز کرد. درخششی که به نظر در جشن خانه سینما و جشن مستقل فیلم کوتاه ایران ادامه خواهد یافت. با ایمان صالحی درباره جهان فیلم «ترس…»، تأثیر جشنوارهها و جوایز آن بر مسیر فیلمسازی و سینمای کوتاه اصفهان گفتوگو کردیم.
سالها پیش فیلم کوتاهی کار کردی با عنوان «کشتن برادر بزرگتر» و حالا «ترس خود را جابهجا میکند». عجیب بودن اسم برای تو مهم است یا اینکه عنوان فیلم گویای فضای فیلم باشد؟
به نظرم عنوان فیلم میتواند بخشی از روایت فیلم را انجام دهد. مثلا در «کشتن برادر بزرگتر» برای نشاندادن نسبت دو شخصیت و برادر بودن آنها یا باید دیالوگی در فیلم وجود میداشت یا عکس و المان خاصی در فیلم دیده میشد، اما با استفاده از عنوان فیلم بهراحتی مخاطب این مسئله را باور میکند و به خود فیلم میپردازد. در ترس هم این اتفاق افتاد و بخشی از روایت را عنوان فیلم بیان میکند. علاوه بر اینکه این جور اسمها را خیلی دوست دارم و از یک علاقه شخصی میآید.
داستان فیلم «ترس…» درباره جابهجایی جنین بین زن و مرد است. نسبت جنین با ترس چطور شکل گرفت؟
اساسا ترس برای من موضوع و مسئلهای است که از نشناختن و مواجهشدن با تجربههای تازه میآید. بچهدارشـــــدن یا هرگونه خلقکردنی از طرف انسان از منظر من موجب ترس میشـــــود. وقتی بچهای میخواهد زاده شــــــود نه میتوان او را از بین برد چون از یک جایی جان دارد و نه میتوان خیلی راحت و بدون دغدغه او را به این دنیا آورد، چراکه زیستن در جهان کنونی خود بزرگترین ترس ممکن است. از این گذشته برای مخاطبان ایده باردارشدن مرد ایده تازهای بود، اما برای من این ایده تازهای نبود و ایدهای بود که در مسیر نوشتن فیلمنامه به دست آمد. هفتهشت سالی این ایده در ذهن من بود و نسخههای متفاوتی در ذهنم شکل میگرفت تا اینکه در نهایت در زمان کوتاهی فیلمنامه را نوشتم و چنین فرمی به خودش گرفت. رسیدن به چنین چیزی در نهایت واقعا مسیر تعیینشدهای نداشت.
برای تو داستان مهمتر است یا پیام فیلم و آیا ما در فیلم کوتاه آزادانهتر میاندیشیم یا یک مسئله نسبی است؟
واقعا به مسئله داستان ایمان دارم و به نظرم داستان دنیا را جای بهتری میکند. حتی داستان، سختیهای زندگی آدم را عوض میکند و ذهنیت آدمها را نسبت به توالی آنچه در جامعه و اطراف شکل میگیرد تغییر میدهد بنابراین در نسبت میان داستان یا پیام قطعا داستان مسئله مهمتری است. به نظرم صحبتکردن درباره فیلم چیزی جدای از خود فیلم و البته مسئله دستچندم و مضاف است و فکرکردن به امر مضاف در نهایت نمیتواند صادقانه باشد. به نظرم فیلم کوتاه و بلند هرکدام میتواند شخصی باشد با این پیش فرض که امر مضاف دلیل بر این شخصیبودن نباشد. برخی فیلمسازان هستند که فیلم میسازند تا درباره فلان مسئله صحبت کنند یا فیلم میسازند تا فلان اتفاق در جامعه رخ دهد، اما برای من مسیر اینگونه نیست.
فضای تصویری فیلم بافتی دارد که در عین معاصربودن مربوط به سالهای اخیر نیست. یعنی زمانی نزدیک که دور به نظر میرسد. بااینحال، تاریخ مشخصی هم به مخاطب ارائه نمیشود. این فضا چگونه و بر چه اساسی شکل گرفت؟
به نظرم فضای زندگی در دهه شصت و هفتاد پیش از این در فیلمها برای ما سادهسازی شده است و المانهای آن دوران کاملا شکل گرفته و هویت پیدا کرده است. این را مقایسه کنید با زیباییشناسی زیست حاضر که مثلا دیوار سفید به عنوان عنصر تکرارشونده در خانههای ما در کمتر فیلمی دیده میشود، یعنی بافت زندگی حاضر هنوز شکل نگرفته و هنوز کسی نتوانسته آن را در فیلم به یک هویت و یک فضا برساند. علاوه بر اینکه دوست داشتم بدون هیچ المانی فیلم در فضای جنگ و دهه شصت باشد، چراکه فکر میکنم در آن سالها مسئله بچهدارشدن اتفاق عجیب و ترسناکی بوده است. فضای کنونی فیلم به نظرم دراماتیکتر و تونالیته رنگها روشنتر است و دیوارها بافتهای مخصوص خودشان را دارند. برای همین این بافت تصویری را بیشتر برای ارائه این داستان دوست داشتم.
مکث بر لحظهها و تماشای کاراکتر و احساس آنها با طمأنینه از کجا میآید؟ دلیل انتخاب این شکل از مشاهدهگری سوژه در کارگردانی برخلاف جنس بیشترکارگردانیهای فیلم کوتاه در این سالها چی بود؟
به عنوان فیلمبردار خیلی از فیلمها را بنا به درخواست کارگردانها با وسایل حرکتی و با دوربین روی دست فیلمبرداری کردهام. اما بهشخصه برای خودم زمانی کارگردانی میکنم حرکات زیاد دوربین را نمیفهمم. برای فیلم «ترس خود را جابهجا میکند» هم اساسا فیلم را به شکل کنونی میدیدم. گذشته از اینها اساسا با اغراق مخالفم و با امری که در فیلم اغراق ایجاد کند چه موسیقی که بخواهد حس پلان را تشدید کند یا حرکات دوربین که بخواهد چیزی به غیر از آنچه را در فیلم هست نشان دهد مشکل دارم.
بازیهای فیلم بسیار کنترل شده است و مونا بدیع صنایع و فرهاد فتحی خیلی خوب از پس نقشها برآمدهاند. بازیها چگونه شکل گرفت؟
این فیلم اولین تجربه بازیگردانی من بود و در فیلم قبلی یعنی «کشتن برادر بزرگتر» قاب و زیباییشناسی بصری در اولویت بود و بازیگر هم به عنوان یکی از اعضای صحنه وظیفهاش را در قاب انجام میداد. خوشبختانه هر دو بازیگر فیلم مونا بدیع صنایع و فرهاد فتحی باهوش و در عین حال بازیگرهای خوبی هستند و به خوبی با نقشها ارتباط گرفتند. به نظرم در این فیلم انتخابها به گونهای شکل گرفت که بازیگران کاملا مناسب نقش بودند. نقشهای فرعی هم در فیلم مهم هستند، چون بار اطلاعات بر دوش کسانی است که خارج از قاب هستند. برای نقشهای فرعی هم انتخابها قدم مهمی برای ایفای نقش بود و تمام دوستان از پس نقش برآمدند.
به نظرت اینکه خودت خیلی از مسائل فنی از نویسندگی، کارگردانی، فیلمبرداری و اصلاح رنگ و نور را برعهده داشتی یک حسن است یا عیب؟
از یک منظر اتفاق خوبی است. در تمام این سالها که به عنوان فیلمبردار با کارگردانهای مختلف کار میکردم میدیدم که آنها انتظاراتی فراتر از توانایی دوربین دارند بنابراین شخصا یاد گرفتم که انتظارات فضایی نداشته باشم. البته در مسائل فنی تمام تلاشم بر این بود که فیلمبرداری، طراحی صحنه و… در فیلم دیده نشود. درواقع از اینکه دیگران بگویند چه تصویرهای خوبی داشت خوشم نمیآید، چون در نهایت باید فیلم دیده شود و نه تصویرها. در حال حاضر که فیلمهای تجربیتر و ارزانتری میسازم، تصمیم دارم خودم کارهای فنی آن را انجام دهم.
«ترس خود را جابهجا میکند» در جشنواره فیلم کوتاه تهران به خوبی دیده شد و نظرات مثبت بسیار زیادی گرفت. درباره جشنواره و تأثیر آن بر روند کاری خودت چه نظری داری؟
دیده شدن فیلم طبیعتا اتفاق خوبی است. در تمام این سالها همه ارگانهای تولید فیلم چه در اصفهان و چه در تهران با وجود تجربهای که در زمینه فیلمبرداری داشتم و فیلم کوتاه اولم جایزه گرفته بود و چندین مستند هم کار کرده بودم به من اعتماد نمیکردند. سالها و سالها به دنبال بودجه بودم، اما کسی بودجهای به من نمیداد یا آنقدر کم بود که امکان ساخت فیلم نبود. این اتفاق خوبی است که دیدهشدن فیلمم باعث شود شاید آدمها برای ساخت فیلم به من اعتماد کنند. البته هنوز وارد پروسه ساخت نشدم که ببینم اعتماد ایجاد شده یا نه، اما فکر میکنم دیدهشدن فیلم تاثیرش را گذاشته باشد. البته این مسئله برای من خوب است، اما از لحاظ اجتماعی و سینمایی خوب نیست؛ چراکه آدمها به سلیقه جشنوارهها احترام میگذارند. این را هم باید اضافه کنم که این اعتماد از میزان ریسککردن برای فیلم ساختن کم میکند، اما در کل اتفاق رو به جلویی است.
آیا نظرات برای تو آنقدر مهم است که مسیر فیلمسازی را بر اساس همین شکل از فیلم ادامه بدهی یا همچنان به دنبال تجربهکردن هستی؟
همانطور که گفتم، بخواهینخواهی از میزان ریسککردن آدم بعد از دیدهشدن فیلمش کم میشود، اما همچنان به دنبال تجربهکردن خواهم بود. به خاطر جایزه جشنواره مسیر تأیید شده را ادامه نمیدهم اما این جایزه هم باعث نمیشود که از چیزی که شخصا دوست دارم دست بردارم. فکر میکنم در دو یا سه فیلم بعدی این تجربهکردن را ادامه خواهم داد. تعداد زیادی فیلم به عنوان فیلمبردار کار کردی و از نزدیک با بسیاری از فیلمسازان فیلم کوتاه اصفهان و کارهایشان آشنا هستی.
به عنوان آخرین سؤال وضعیت فیلم کوتاه اصفهان را چگونه ارزیابی میکنی؟
چیزی که من با آن مخالفم این است که ما سینما کار میکنیم تا دستهبندی اصفهانی و غیر اصفهانی نکنیم و من با این برچسب اصفهانی، ایرانی، آسیایی و … مخالفم. از نظر استعداد اصفهان وضعیت خوبی دارد و در این سالها با فیلمسازان زیادی کار کردم که واقعا استعداد خوبی داشتند. مشکلی که در اصفهان وجود دارد در بحث اختصاص بودجه به فیلمسازان است؛ درواقع شکل و نوع اختصاص بودجه. وقتی فلان ارگان از یک فیلمسازی حمایت کرد و آن فرد فیلم خوبی ساخت باید پلهای بالاتر برود و بر اساس آن موفقیت تهیهکننده پیدا کند ونه اینکه دوباره برگردد و از همان ارگانی که کارش کمک به فیلمسازان جوان است بودجه بگیرد. از منظر من اگر ارگانهای فیلمسازی به فکر پرورش استعداد هستند باید در هر دورهای به عدهای اطمینان کنند و نه اینکه همیشه از عدهای فیلمساز تکراری حمایت کنند. فیلمسازان با تجربه باید با ارگانهای بالاتر همکاری کنند یا تهیهکننده خصوصی پیدا کنند. این گونه ما میتوانیم در هر دورهای از تعدادی فیلم ساز حمایت کنیم. به شخصه آدمهای زیادی را میشناسم که به دلیل عدم حمایت ارگانهای فیلمسازی یا سلیقهای برخورد کردن آنها نمیتوانند فیلمشان را بسازند. این مسئله درباره خود من هم صادق است. اگر من هم دو فیلم کوتاه دیگر بسازم باید بتوانم برای فیلم بعدی گلیم خودم را از آب بکشم نه اینکه تا فیلم دهم و بیستم همچنان چشم به بودجهای داشته باشم که باید برای فیلمسازان جوانتر هزینه شود.