راه‌رفتن روی شمشیر دولبه توسعه

توسعه شهرها و پیامدهای ناشی از آن مثل حاشیه‌نشینی و زیست غیررسمی، فقر، تشدید اختلاف طبقاتی و راهکارهای بلندمدت و کوتاه‌مدتی که برای این مسائل ارائه می‌شود، مسئله تازه‌ای در محافل آکادمیک، نهادهای اجرایی و فضای رسانه نیست. اگر بخواهیم ریشه آن را واکاوی کنیم، احتمالا باید به پیشینه‌اش بازگردیم. حتی شاید لازم باشد ماجرا را تا عصر انقلاب صنعتی و تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در جوامع عقب ببریم. این رشته سر دراز دارد و وابسته به شناخت و تحلیل دقیق و درست تمام زمینه‌های دخیل در آن است که در ظرف نوشتارِ پیش‌رو نمی‌گنجد. اینجا هدف آن است حالا که به سراغ محله قائمیه رفته‌ایم، نگاهی گذرا به فعالیت‌هایی که چند ماهی است توسط دفتر «نهاد توسعه محلی» یا «افق نو» در این محله انجام شده است، بیندازیم.

تاریخ انتشار: 11:53 - جمعه 1400/01/13
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
 این دفتر در مهر۱۳۹۸، زیرنظر سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان به مهندسین مشاور پلشیر واگذار شده و شروع به فعالیت کرده است. به طور دقیق‌تر این نوشته یکی از پیشنهادها و مداخله‌های کالبدی دفتر افق نو برای محله قائمیه را مورد بررسی قرار می‌دهد و به دنبال یافتن پاسخ یا دست‌کم نزدیک شدن به پاسخ این پرسش است که فعالیت‌های انجام‌شده در محله و مداخله‌های کالبدی تا چه حد منطبق بر نیازهای محله و خواست ساکنان آن است؟ در بحث‌های توسعه و برنامه‌ریزی شهری، مانوردادن روی کلیدواژه‌هایی مثل «بازآفرینی»، «مشارکت»، «ارتقای زیست‌پذیری شهرها»، «توسعه» و رجوع به تجربیات از پیش‌آزموده داخلی و خارجی، راه رفتن روی شمشیر دولبه است. همواره باید توجه داشت که این مفاهیم چطور و از دیدگاه چه کسی تعریف می‌شوند؟ توسعه از دید معمار و طراح‌شهری با توسعه از دید اهالی محله و از دید نهادهای ذی‌ربط متفاوت است. منظور از مشارکت، مشارکت چه کسانی در طرح است؟ آیا مردم و اهالی نیز مشارکت داده می‌شوند؟ آن تجربیات از پیش‌آزموده‌ای که مدام به آن‌ها ارجاع می‌دهیم در چه بستری نتیجه‌بخش بوده‌اند؟ آیا طرح سامان‌دهی پیاده‌راه رشت، محله درب‌الاحمر قاهره، محله سوهو لندن و گامچو در کُره بستری مشابه به محله قائمیه در اصفهان داشته‌اند؟ آیا مسئله در نمونه‌های ذکرشده شبیه به هم بوده که راه‌حل‌ها هم بتوانند در بخش‌هایی شبیه باشند؟ وقتی روی کلیدواژه‌های یادشده مانور می‌دهیم، باید دقت کنیم که در دام مغلطه و تعمیم نیفتیم. نمی‌توانیم با مسئله‌های متفاوت برخورد یکسان داشته باشیم. قطعا که می‌توانیم از هر تجربه از پیش‌آزموده‌ای درس بگیریم؛ اما اگر به حدودوثغور این درس گرفتن، تشابه و تفاوت ایده‌ها و معانی دقیق واژه‌ها بی‌اعتنا باشیم، نتیجه احتمالا جز آورده‌ای کوتاه‌مدت (و نه پایدار) نخواهد داشت.
یکی از طرح‌های پیشنهادی دفتر افق نو برای محله قائمیه «طرح سامان‌دهی بدنه کارخانه لوله» و تبدیل آن به یک راسته فعال و سرزنده بوده که فضایی غیرفعال و ناامن داشته است. در راستای این هدف، کارگاه رقابتی برای طراحی این فضا برگزار و از معماران جوان و هنرمندان علاقه‌مند دعوت شد که پیشنهادهای خود را ارائه کنند تا گروه داوران آن‌ها را ارزیابی کرده و بعد به مرحله اجرا برسد. نتیجه به‌دست‌آمده از چنین روندی، نمایشگاهی در پشت دیوار کارخانه لوله متشکل از طراحی‌های محیطی و مبلمان شهری است که با مصالح بازیافتی ساخته شده‌اند. این طرح تلاش کرده است که رنگ تازه‌ای به چهره محله ببخشد و در میان اهالی انگیزه‌ای ایجاد کند و به قولی آن‌ها را به حرکت وا دارد.
یکی از راه‌های ارزیابی طرح‌های ارائه‌شده (طبق ادعای صفحه اینستاگرام افق نو) نظرسنجی اینستاگرامی و پرسیدن نظر مخاطبان بوده است. پرسش اینجاست که کدام مخاطب؟ مخاطب خارج از محله و دور از فضایی که از پشت صفحه موبایلش طرح‌ها را می‌بیند و احتمالا با توجه به پیشینه فکری و سلیقه‌ای خود نظر می‌دهد؟ مخاطبی که درگیری حداقلی با این فضا دارد و در بهترین حالت برای دیدن این سازه می‌آید و می‌رود؟ به نظر می‌رسد در روند این تصمیم‌گیری، جای نظر اهالی محله؛ استفاده‌کنندگان مداوم فضا، خالی باشد. با اهالی محله و کارمندان اداره آب و فاضلاب که درباره نمایشگاه صحبت کردیم، نظر متفاوتی داشتند. گفتند که مشارکتی در روند طراحی و ساخت این کارگاه نداشته‌اند. موقع اجرا چند نفر از بچه‌های محل به گروه‌های اجراکننده در نصب سازه‌ها کمک می‌کنند و مشارکت اهالی محدود به همین بوده است. همچنین گفتند که اینجا قرار بوده بازارچه شود که نشده است. البته در طرح پیشنهادی دفتر افق نو هم قرار است تا چند وقت دیگر سازه‌های آن به نقاط دیگری منتقل شده و دیوار پشتی کارخانه لوله به بازارچه‌ای برای محله تبدیل شود که این اقدامی مطابق خواست و نیاز محله است و می‌تواند به جان‌گرفتن اقتصاد آن کمک کند.
به گفته مغازه‌دارها، اهالی محله هنوز نمی‌دانند که این سازه‌ها چیست و چه کارکردی دارد؟ آن‌ها معتقدند برای برپایی نمایشگاه زحمت زیادی کشیده شده؛ اما به گفته یکی از کارکنان اداره آب و فاضلاب، بیشتر اثر بیرونی داشته است. آدم‌هایی که ساکن محله نیستند و ارتباطی با آن ندارند در این مدت برای بازدید آمده‌اند؛ ولی نقش و اهمیت آن برای اهالی محله هنوز مشخص نیست: «از طرفی نمایشگاه اتفاقی را در محله رقم زده؛ اما گویی به همین محدود است. تبدیل دیوار خراب کارخانه به مسیری زیبا، قدم مثبتی است که نشان می‌دهد بالاخره برای قائمیه فکری شده است. اما از طرف دیگر چنین نمایشگاهی اولویت این محله نیست.» 
همچنین معنا و ایده پشت سازه‌های نمایشگاه برای اهالی مبهم بود. از آن‌ها پرسیدیم آیا می‌دانید هر کدام از این سازه‌ها چه معنایی (معنایی که گروه سازنده و اجراکننده برای طرح‌ها متصورند و در فضای مجازی مدام آن را تکرار می‌کنند) دارند؟ پاسخ منفی بود. حتی مخاطب تحصیل‌کرده‌تر و آشنا به دانش معماری نیز پاسخ داد: «من متوجه ایده نشدم. موافقم که رنگ دادن به این دیوار امر مثبتی بوده؛ اما مشکلی از ما حل نکرده است.» به عقیده این شخص اگر خیابان‌های بهتر و استانداردتری در قائمیه کشیده شود و مغازه‌های بهتری ساخته شود (که اصولا کسی اینجا مغازه بهتری نمی‌زند) تا رفت‌وآمد را بیشتر کند و شهرداری سرمایه‌گذاری اصولی‌تر با مشارکت ساکنان انجام دهد، احتمالا نتیجه بهتر و قابل‌قبول‌تری به دست خواهد آمد.
دفتر توسعه افق نو برای محله قائمیه طرح‌های دیگری نیز در دست اجرا دارد. افق سبز، یکی از طرح‌های پیشنهادی، درصدد استفاده از ظرفیت‌های رهاشده کوه دنبه است و بنا دارد تفریحگاهی مناسب تمام اقشار در آن ایجاد کند. سامان‌دهی مرکز محله و پل‌عابر غرب کوه دنبه نیز از دیگر طرح‌های پیشنهادی است. ما امید داریم ضمن اجرایی شدن این طرح‌ها، پرسش‌های مطرح‌شده در ابتدای این نوشته در ذهن طراحان، متولیان و اجراکنندگان باقی باشد که «توسعه برای چه کسی؟»، «بازآفرینی بر چه مبنایی؟» و جایگاه و خواست اهالی در کجای این داستان قرار دارد. طرح‌های ذکرشده قرار است مشارکت و نقش اهالی را در محله افزایش دهد و به راستی آن را به «فضایی برای ماندن و ساختن» کسانی تبدیل کند که سال‌هاست در آن به صورت رسمی و غیررسمی زیسته‌اند؟ یا صرفا قرار است پای سرمایه‌گذار و نیروی کاری را از بیرون به محله باز کرده و آن را به فضایی توریستی برای گردشگران تبدیل کند و برای حفظ این چهره تازه ایجادشده، ساکنانش را به نحوی دیگر به حاشیه می‌راند؟ توسعه همیشه شمشیری دو لبه است.
برچسب‌های خبر