کتابشناسی قمشه
تاریخ شهرضا یا قمیشه یا قمشه را چند نفر نوشتهاند؛ مفصلتر آن را یکی از فرهنگیان آن شهر به نام «مسیحالله جمالی» نوشته است که در سال 1353 کتاب «تاریخ شهرضا» را در حدود 250 صفحه نگاشت و بیست سال بعد در سال 1374 آن را تکمیل کرده و در 650 صفحه به بازار نشرعرضه کرد. در سال 1378 نیز «ولیالله مسیبی» پایاننامه کارشناس ارشد خود را سروسامان داد و به نام «تاریخ هزارساله شهرضا» به محققان و فرهنگدوستان این شهر اهدا کرد. کتابی نیز در سال 1384 تحت عنوان «فرّ فرهنگ؛ دیباچهای بر فرهنگ و هنر شهرضا» توسط مصطفی منصف و محمدعلی جعفری تدوین شد که مجموعه مقالاتی است راجع به تاریخ و فرهنگ این شهر. اما نکته جالبتوجه اینکه مؤلفان هر سه کتاب بالا، دو کتاب «نشریه فرهنگی شهرضا» و «سالنامه حوزه فرهنگی شهرستان شهرضا» را در اختیار نداشتهاند و از دادههای ارزشمند و مهم آن استفاده نکردهاند.
از شکارگاه سلاطین تا شهر فرهنگ و فلسفه
شاید بتوان به طور خلاصه دو ویژگی را راجع به تاریخ شهرضا بیان کرد: اول آنکه آنجا «شکارگاه سلاطین» بوده است (جمالی، 1377، ص 53) و دیگر اینکه آنجا در محل گذر کاروانها و ایستگاه آنها بوده است؛ بنابر این ساخت کاروانسراها برای این شهر از ضروریات دیده میشد. کاروانسرای مـهـیــار، کــاروانسـرای امـیـنآبـاد و کاروانسرای شهرضا (ملک) سه تا از مهمترین این توقفگاهها بودند. شاید همین تبادل و رفتوآمد انسانها به تبادل و رفتوآمد فرهنگها و اندیشهها هم منجر شده باشد. فرایند مبارکی که بعد از اصفهان، این شهر را به فرهنگیترین شهر استان مبدل کرد. تعداد آمار روزنامهها، سابقه فعالیت آنها، حضور و زیست متفکران و فیلسوفان بزرگ، روحانیان برجسته، بالیدن شاعران قدرتمند و جلوههای دیگر فرهنگ (که شما بخشی از آن را در این سالنامهها میبینید) نشانه این مدعاست. میتوان پذیرفت که شهرضا در جایی قرار گرفته است که سه ایل بختیاری، قشقایی و بویراحمدی با آن برخورد داشته و در آنجا رفتوآمد میکنند. همین وضعیت باعث شد که تبادلات فرهنگی و تمدنی نیز با این سه «فرهنگ» داشته باشد.
میراث شاهرضا در شهرضا
قمیشه در سال 1303 بنا به امامزادهای که در شمالیترین نقطه شهر قرار دارد، به «شهرضا» تبدیل شد. این امامزاده در پای کوهی است که درختان سایهدار و یک حوض ماهی بزرگ در منابع آن را برجسته کرده است. امامزاده شاهرضا در قرن دوم هجری به این منطقه آمد و به وسیله گماشتگان هشام بن عبدالملک در قمشه کشته شد و در اینجا مدفون گردید. نقل شده است که شاهرضا فرزند امام موسیبن جعفر(ع) است، که به امر برادر خود برای ارشاد مردم این حدود به دیار اصفهان رهسپار شد و به دست دشمنان شهید شد (جمالی، 1374، ص 421).
معماری بقعه از بیرون بسیار ساده است؛ اما در داخل بقعه تالارهای آینهکاری و نقاشیهای دلانگیز بسیار چشمگیر است. توصیف این بنا و معماری آن در کتابهای سفرنامهها همگی آمده است. یعنی مسافری که از اصفهان به جنوب کشور میرفته است، حتما لختی در سایههای این امامزاده میآسوده است.
سدیدالسلطنه در دوران مظفرالدین شاه این امامزاده را چنین دیده است: «بقعه شاه رضا دارای دو صحن است و عمارت صحن قدیم را از جانب مغرب شاه اسماعیل صفوی ساختهاند و از جانب مشرق در زمان زندیه بنا شده است. واز جانب شمال سی سال قبل جعفر نامی بنا نهاده و گنبد مطهر در صحن قدیم از جانب مغرب واقع است و در زمان صفویه بنا شده است… در وسط صحن حوض بزرگی است ولی تمام نیست. حوض و دریاچه و اشجار متعدده در صحن قدیم موجود باشند. مرغابی و ماهی در آنها بسیارند و آن حوضها آب از سرچشمه گیرند. حقیقتا محل با صفا و نزهتی است»(سدیدالسلطنه، 1347، ص 70).
این صـحنها و عـمــارت بعد از انقلاب گـستـرش یـافته و اکنون برای گردشگری که اعتقاد به این نوع مـکـانها داشته باشد، میتواند محلی برای خلوت و راز و نیاز باشد. همچنین این گردشگر میتواند در مغازههای اطراف صـنـایـعدســتـی و خصوصا سفال مخصوص شهرضا را خریداری نماید. اگر فصل آن باشد میتواند در آن اطراف محصولات و میوههای شهرضا علیالخصوص انار مشهور آن را بخرید و امتحان کند. در کتاب «فر فرهنگ» راجع به قالیبافی، ملکیدوزی، نمدمالی و شیرهپزی در شهرضا مقالات و تحقیقاتی به چاپ رسیده است (منصف و جعفری، 1384، صص 172 _ 160).
دیدار با سه مسجد جامع
در داخل بازار شهرضا که سرپوشیده و خود یکی از بازارهای سنتی زیبا و قابلگردش ایران به شمار میآید، محصولات عشایری هم فروخته میشود. لباسهای زیبا و رنگارنگ زنان قشقایی هم بازار را مانند باغ بهاری در آوردهاند. در اطراف این بازار دیدنی مسجد جامع شهرضا قرار دارد. بنای آجری و بدون کاشی مسجد به ما میگوید این مسجد اثری است از دوره سلجوقیان در ایران. داخل مسجد منبری از سنگ یکپارچه گذاشتهاند که بر جاذبههای مسجد افزوده است. مسجد گنبد مرتفعی از آجر دارد. یکی از کتیبههای کشفشده مسجد تاریخ «739» را بر خود دارد. بر یک لوح سنگی دیگر جنب در شرقی مسجد وقفنامهای به خط نستعلیق حجاری شده که نشان میدهد واقف صحرای موقان قمشه را وقف مسجد کرده است. مسجد برای کسانی که راجع به معماری عصر سلجوقیان کار میکنند حرفهای ناگفته بسیار دارد. تا در منطقه هستیم خوب است به مسجد جامع پوده و نیز مسجد جامع قمبوان هم سری بزنیم. این دو مسجد صفوی نیز جاذبههای گردشگری فراوانی دارند.
آموزشهای نوین در شهرضا
شهرضا شهری است که فرهنگ و شعر در آن حرف اول را می زند. اگر نماد فرهنگ نوین را مدرسههای تازه بدانیم، جستوجو برای یافتن این تاریخچه ما را به کتابچهای سیصد صفحهای تحت عنوان «سالنامه حوزه فرهنگی شهرضا» میرساند؛ چنانکه از این سالنامه منتشر شده درسال 1336 بر میآید، برای یافتن نخستین بارقههای آموزش و پرورش نوین در شهرضا باید به سالهای پس از انقلاب مشروطه برویم. سال 1333 ق که چند نفر از معاریف شهر به همراه دو تن از افسران اداره امنیه یک مدرسه ملی (غیرانتفاعی) چهار کلاسه در کوی پایدرخت شهرضا برپا کردند. مدرسهای که رئیس آن شخصی به نام مختاری و مدیر داخلی آن حاج محمد علی خان بشیری بود. هزینه مدرسه از راه اخذ شهریه، کمک افراد فرهنگدوست و نیز از «صدی ده قیمت اموال مسروقه» به دست میآمد. متأسفانه پس از سه سال معلوم نیست به چه علت مدرسه منحل شد. مدرسه دیگری که جعفر کرمانی بعد از آن برپا کرد نیز دیری نپایید و سرانجام در سال 1298 خورشیدی، بنا به درخواست جمعی از اهالی از سید اسدالله مصفی، رئیس وقت معارف اصفهان، اولین آموزشگاه رسمی و دولتی به نام «مدرسه دولتی نمره 5 قمشه» تأسیس شد. شخصی به نام میرزا اسدالله کاوهزاده هم مدیر این مدرسه گردید. این مدرسه تا سال 1304 برقرار بود و در این سال انتقال مدیر دبستان به نام شیخ باقر عراقی و اعتراض محصلین و مردم شهرضا برای این انتقال، موجب شد تا چهار نفر از بزرگان شهرضا به نامهای محمدباقر کیان، علیرضا کیان، میرزا آقا میربد و حاج میرزا علی ناظم به فکر تأسیس یک دبستان ملی (غیر انتفاعی) در شهرضا بیفتند و بدینترتیب در تاریخ 5 دی ماه 1305 دبستان چهار کلاسه مذکور آغاز به کار کرد. آنها شخصی به نام میرزا علی محمد صدری را جهت مدیریت مدرسه استخدام کردند. بدینترتیب از آن زمان به بعد شهرضا دارای دو دبستان گردید که یکی همین مدرسه دولتی بود که «خیام» نامیده شد و دیگری دبستان ملی «کیان» میباشد. بعد از آن به تدریج دبستانهای دیگری در خود شهر و روستاهای اطراف افتتاح گردید که مهمترین آنها دبستان فروغی سمیرم، مدرسه بهرام در طالخونچه، دبستان سیروس دهاقان و دبستان ناصرخسرو در قمبوان را میتوان نام برد. اما تحول عمدهای که در سال 1313 در حوزه فرهنگ شهرضا اتفاق افتاد، آن بود که شخصی به نام سید معصوم نیری، از طرف اداره فرهنگ اصفهان بهعنوان نمایندگی فرهنگ به شهرضا معرفی گردید. در واقع از این پس شهرضا برای خود یک «اداره فرهنگ» جداگانه داشت. اما نکته دیگر اینکه این حد وابستگی به اصفهان هم گویا از نظر آنها رضایتبخش نبود. پس در سال تحصیلی 1329_ 1328 اداره فرهنگ شهرضا از اداره فرهنگ اصفهان جدا شده و مستقیما تحت نظر وزارت فرهنگ در آمد (سالنامه حوزه فـرهـنـگ شهـرضـا، 1336،
ص 66). البته نمیدانم این اقدام از نظر اداری به چه معنا میباشد و چطور امکانپذیر بوده است. به هر حال این استقلال موجب جهش در فعالیتها و تأسیس آموزشگاهها در روستاها گردید. قدم بعدی آنکه حوزه فرهنگی سمیرم علیا از آباده جدا شده و به شهرضا متصل گردید. روند تأسیس مدارس و گسترش سازمان آموزش و پرورش در شهرستان شهرضا ادامه یافت و در سال 1335 وضعیت فرهنگی شهرضا بدین قرار بود: «در حال حاضر فرهنگ شهرضا شامل هفت باب دبیرستان و یک باب دانشسرای مقدماتی و دو باب آموزشگاههای حرفهای و کشاورزی و 88 باب دبستان است… تعداد 7235 نفر دانشآموز تحت سرپرستی 399 نفر دبیر و آموزگار و خدمتگزار به تحصیل اشتغال دارند»(سالنامه حوزه فرهنگ شهرضا،1336، ص 69). گفتنی است مسیحالله جمالی در کتاب خود آماری اجمالی از واحدهای آموزشی مقاطع مختلف و تعداد دانشآموزان و کادر آموزشی آنها را در حوزه شهرضا آورده است. این آمار مربوط به سال 1372 است (جمالی، 1374، صص 504_493).
روزنامهنگاری در شهرضا
جلوه دیگر فرهنگ در هر شهری مربوط به مقوله روزنامه و مطبوعات میشود. نگاهی به تاریخ روزنامهنگاری این شهر به ما میگوید اولین روزنامه آنجا تحت عنوان «شهرضا» در سال 1330 به وسیله سید جلالالدین تقوی منتشر گردید. درست سه ماه بعد از روزنامه شهرضا، روزنامه دیگری به نام «ندای شهرضا» در این شهر شروع به انتشار کرد. صاحب امتیاز و سردبیر آن روزنامه یکی از فرهنگدوستان و فعالان فرهنگی این شهر یعنی مهدی مولایی است. او در شهرضا زاده شد و نخستین کسی بود که در شهرضا به فکر تأسیس چاپخانه و کتابفروشی بزرگ افتاد. او با کوشش فراوان بالاخره موفق شد در سال 1330 مؤسسه چاپ و انتشارات ندای شهرضا را تأسیس کند و در کنار آن کتابفروشی بزرگی دایر نماید. مهدی مولایی در سال 1330 موفق به کسب امتیاز انتشار روزنامه ندای شهرضا گردید. اولین شماره آن در تاریخ 9/9/1330 به دست مردم رسید. این روزنامه تا سال 1351 به انتشار خود ادامه داد. روزنامههای بهبود، طلایه امید، شکوه شهرضا، پهلوان نیز از دیگر مطبوعاتی است که در فضای فرهنگی شهرضا انتشار یافتند. (منصف و جعفری، 1384، صص 198 _193). بیگمان سایر جلوههای فرهنگ مانند هنر و ادبیات نیز در این شهر به حد کمال یافت میشود.
منصف، مصطفی و جعفری، محمدعلی (1384) فر فرهنگ؛ دیباچهای بر فرهنگ و هنر شهرضا، شهرضا: انجمن ادبی جوانان شهرضا
جمالی، مسیحالله (1374) تاریخ شهرضا، قم: انتشارات دهاقانی
مسیبی، ولیالله (1378) تاریخ هزار ساله شهرضا، اصفهان: گویا
سالنامه حوزه فرهنگ شهرضا، 1336، شهرضا: شرکت چاپ شهرضا
نشریه فرهنگی شهرضا، 1329، اصفهان: چاپخانه حبل المتین.