دو سوم داستان این فیلم به دوش دو کاراکتر فیلم است، پسر نوجوان در تنگهای گرفتار شده و خواهر کوچکش در بالای صخره انتظار رهایی او را میکشد. حادثهمحرک داستان بر خلاف اتفاقات مرسوم در فیلمنامهها ناپایداری داستان را بصورتی خاص بیان میکند و برای رهایی مخاطب از قرار گرفتن در ورطه تکرار فیلم عناصر لطیفی مثل لهجه شیرین بختیاری که در بازی خوب بازیگران نمایان است و اجزایی برای القای حس دلهره و ترس را به کار میبندد.
یکی از این اجزا پر کاربرد رادیویی است که به همراه دارند و در جهت تنوع بخشی و سنجاق نمودن تعابیر ضمنی در فیلم کارکرد خوبی دارد.
این رادیو گاه روشن شده و ارجاعاتی مضمونی در میان صخرهها با توجه به زیست هر دو کودک ارائهمیدهد.
کارکرد رادیو و استفاده از آن در فیلم علاوه بر اصول و مبانی فکری که گاه به لحاظ روانشناختی و زیست محیطی به آسیب شناسی مسائل و مکنوناتی میپردازد که از تابوهای هر جامعه به شمار میآیند.
مثل صحبت کارشناسی که مسائل جنسی و مشکلات زوج ها را بررسی میکند. پسر به دختر میگوید گوشت را بگیر که جنبه طنز قضیه را بیشتر کند.
به نظر میرسید اگر مشکلات جنسینوجوانان بدین شکل مطرح میشد، روشی خلاقانه و کاربردی را پیش روی مخاطبان میگذاشت. که البته کارگردان سعی داشت از عنصر رادیو برای بار دراماتیک قصه بهره ببرد که استفاده مناسبی است.
یکی از مفاهیم متعالی که فیلم در تماتیک خود دارد. نگاه ماورایی به زندگی است که از منظر پدیدارشناسی قابل بررسی است. در مواقعی که پسر اسیر شده با پای شکسته تلاش میکند از تنگهای در کوه که بمانند صخره است بالا رود، مکثهای فیلم و موسیقی خوب و درست به کمک تصاویری که از طبیعت دارد، نوعی اپوخه کردن و لحظهای ایستادن تا در هستی تعامل کردن را به مخاطب القا میکند.
فیلم در ارائه روایت با درونمایهای شاعرانه به نماد پردازی میپردازد که خیلی از موضوع اصلی بیرون نمیزند.
پسرک پر را از لباس خود خارج میکند و در طبیعت رها میکند، تا سرگشته و حیران بدون خودانگیختگی به هر سو برود.
همچنین در هنگام شب زمان روشن شدن رادیو در سکوت و تاریکی و دکلمهایی که به داستان سیمرغ از شعر عطار میپردازد، فضای کودکانه فیلم را که با دلهره حمله گرگها و سگان آمیخته شده بود ملو و آرام میکند که گویی در پس همه سختیها آرامشی قرار گرفته است.
فیلم در بیان مفهومی به مانند فیلم «دور افتاده» با هنرمندی تام هنکس میماند. وقتی اسیر شدی راهی جز پذیرفتن شرایط نداری تا نرم نرم برای رهیدن در رهایی کاری کنی و بپذیری هیچ صدایی در طبیعت نیست، همه در کار خود ایستاده و فرمان بردار هستند و سر و صدای انسان به مثابه آن رادیو گاهی غافل از شناخت خویش و هستی دارد.
دورافتاده
فیلم «میان صخرهها» مختار عبداللهی اثری است که هم به لحاظ نوع روایت بداعتی فرمال دارد و هم بر خلاف دیگر اوقات در سینمای ایران توانسته دو بازیگر کودک و نوجوانش را در بیشتر دقایق فیلم در مقابل دوربین قرار دهد؛ اتفاقی که میتوانست موجب حوصله سر بردن مخاطب شود ولی تمهیداتی که در ساختار اثر به کار گرفته شده مانع این امر میشود.
-
اصفهان زیبا
اصفهان زیبا




