میدان نقشجهـــــان، یک محوطه تاریخی است که نامش در فهرست میراث جهانی بشر به ثبت رسیده و در پرونده ثبتی بهوضوح نام چهار بنای اصلی یعنی دو مسجد، کاخ عالیقاپو و البته سردر قیصریه آمده است؛ اما وقتی گردشگران وارد میدان میشوند، وقت و بیوقت موتورسیکلتهایی را در حال تردد میبینند و قطاری از موتورسیکلتها هم درست در کنـــــار حوض قیصریه یعنی همان نقطه طلایی ورود از فضای بازار به فضای باابهت میدان، پارک شدهاند و جلوه بصری این سایت میراث جهانی را از هرسو، بر هم زدهاند. در خبرها آمده که جدیدا پارک موتورسیکلتها در این محوطه ممنوع شده اما… در گزارش پیش رو پای صحبتهای طرفهای مختلف ماجرا ایستادهایم تا بفهمیم چه باید کرد که نه سیخ کسب و کارهای خرد بسوزد و نه کباب میراث جهانی بشر!
جلوی قیصریه پارک ممنوع
حالا چند روزی است که شهرداری و اداره میراث فرهنگی با همکاری نیروی انتظامی تصمیم گرفتهاند در اقدامی صحیح جلوی سردر قیصریه را از حضور موتورها خالی کنند. حرکتی که البته جای تحسین دارد. بهخصوص حالا که کمکم در حال گذار از دوره کرونا هستیم و گردشگران دارند آرامآرام وارد کشور میشوند و نیاز به چنین اقدامات اصلاحی برای بهبود وضعیت گردشگری در کشور پیش از گذشته احساس میشود. نیروی انتظامی هم مأموری در حوالی حوض قیصریه گمارده است تا جلوی پارک موتورها را بگیرد. یک پوستر کوچک هم در گوشهای روی دیوار نصب شده است که به موتورسوارها تذکر میدهد در این مکان پارک نکنند. بااینحال، داستان به این سادگیها هم نیست.
راهحلهای کوتاهمدت
مغازهداران قیصریه معتقدند این کارها مقطعی و بیفایده است؛ چراکه یک موتورسوار بالاخره جای پارکش را پیدا میکند. جلوی قیصریه و حوضش نشد، کمی آنطرفتر و جلوی مغازهها پارک میکند، آنجا هم نشد، میبرد و یکگوشهای داخل بازار پارک میکند. میپرسم راهحلش چیست؟ میگویند راهی جز بستن دروازههای ورودی میدان وجود ندارد. باید هرکه مسئول است برخورد کند و اجازه ورود ندهد.
مأمور نیروی انتظامی که از تذکرهای پیدرپی خسته است میگوید بهفرض هم جلوی این پارککردنها گرفته شد، بعدازظهر دیگر پلیسی نیست و اینجا باز مملو از موتور میشود. کافی است چند ساعت دیگر سری بزنید و ببینید که اینجا چه خبر است. میپرسم راهحل او برای این موضوع چیست؟ میگوید باید بهصورت دائم مأمور در کنار حوض بایستد و مراقبت کند و جریمههای سنگین صادر کند. بعد بهطرف یک موتورسوار میرود و تذکر میدهد که اجازه عبور از داخل بازار با موتور روشن را ندارد. این یعنی با موتور خاموش میتواند از داخل بازاری که مملو از جمعیت است عبور کند. مأمور پلیس میگوید بارها شده که یک طاقه پارچه بر پشت موتور به پهلوی فردی برخورد کرده و باعث آسیب شده است، حتی یکبار به پهلوی زنی حامله خورد و بچهاش سقط شد.
غرض نقشی است کز ما بازماند
بهتزده به نقاشیهای سردر نگاه میکنم. آدمهای توی شکارگاه سلطنتی داخل نقاشی هم بهتزده نگاهم میکنند. بهراستی اینجا چه خبر است؟ این سردر نشان هویتی شهر است؛ نماد اصفهان و برج قوس بر کاشیهایش حکشده. استاد رضا عباسی روی این سردر کار کرده است. شاهعباس توی اتاق بالا به استقبال مهمانانش میرفته و با نمایش عظمت میدان شگفتزدهشان میکرده است. حالا چه شده است؟
نگاه میکنم به شعر سعدی که به خط بنایی بر دیوارهای قیصریه نقش بسته است. غرض نقشی است کز ما بازماند که هستی را نمیبینم بقایی. اصلا وجهه گردشگری شهر و نگاه توریستها از دیدن اینهمه زشتی که شما خلق میکنید به کنار، آیا تأثیر دود اگزوزها نقشی است کز ما برای آیندگان بازخواهد ماند؟ ذرهذره سردر قیصریه بازگوکننده تاریخ و هویت و میراث اصفهان است. ثروت چهارصدساله مردمان این شهر. نشانی از روزگاران پیشین. آه که ما چه فرزندان ناخلفی هستیــــم!
دروازههای ورودی میدان
با یکیدو نفر از موتورسوارها همکلام میشوم. راضی به گفتوگو نیستند. طفره میروند. میگویند چهکار کنیم؟ یکلقمهنان بهزور همین موتورها درمیآوریم. آنهم شما برو توی روزنامه بنویس تا قطعش کنند.
میپرسم چه اشکالی دارد اگر توی پارکینگ حکیم یا پارکینگ پشت عالیقاپو پارک کنید و پیاده بیایید. میخندند و بهطعنه میگویند خسته میشویم. تا نزدیکی یکی از دروازههای میدان توی خیابان سپه میروم. مأمور دروازه روی صندلی نشسته است و ورودی باز است و موتورها بدون هیچ مزاحمتی رفتوآمد میکنند. میپرسم مسئول این دروازه کیست؟ چرا جلوی ورود موتورها را نمیگیرید؟ میگوید به ما گفتهاند فقط جلوی ماشینها را بگیریم. میگویم اصلکاری موتورها هستند. میگوید جلوی موتورها گرفته شود اینجا قیامت میشود. یک نگاهی به دوروبر بیندازید. خیابان سپه مملو از جمعیت است.
میگوید تمام ایــــــن راهحلهایـــــی را که حالا شما به فکرش افتادهاید پیشازاین فکر کردهاند و امتحان کردهاند و راهی پیدا نکردهاند و برای همین کار را آسان گرفتهاند و مسیر را باز گذاشتهاند.
ایـــن را مسئـول روابطعمومی شهرداری منطقه3 نیز میگوید. تماس میگیرم تا بدانم چرا راهحلی دائمی اندیشیده نمیشود؟ چرا بهطورجدی ورودیهای میدان بسته نمیشود و جلوی ورود موتورها گرفته نمیشود؟ میگوید هفت نقطه را اطراف میدان برای پارک موتورها در نظر گرفتهایم ولی بیفایده است و کمتر از آنها استفاده میکنند. همچنان موتورسوارها اصرار به ورود به میدان دارند و میخواهند تا نزدیک محل کارشان بروند. جلویشان را هم سفتوسخت بگیریم باعث بروز درگیری و تنش میشود. میگوید این تنها وظیفه شهرداری نیست که به فکر این موضوع باشد. باید اداره میراثفرهنگی و نیروی انتظامی هم همکاری کنند تا مشکل برای همیشه حل شود. میگوید تا حالا چند بار ورودی یکی از بازارها درگیری به وجود آمده و چاقوکشی شده است، حتی قفل زدیم و آن را شکستند و بعدتر آهن جوش دادیم و آنها را هم کندند و بردند. او راهحل را تنها وجود دائمی پلیس در محوطه قیصریه و برخورد شدید نیروی انتظامی و صدور جریمه میداند.
راهحلی دائمی
اما راهحل دائمی و همیشگی چیست؟ من فکر میکنم بیشتر موتورسوارها از اهمیت این میراث باارزش آگاهاند. آنقدر نقاشیها باارزش است که نیازی به گفتن ندارد. هرکه ببیند میفهمد که وجود موتور هم وجهه گردشگری محوطه را خراب میکند و هم برای این اثر ارزشمند آسیبزننده است؛ ولی چرا توجهی نمیکنند؟ حرف بیشترشان این است که همه این روزها به فکر معیشتاند؛ پولی درآورند و چرخ زندگیشان بچرخد، کسی به این چیزها فکر نمیکند. راست میگویند ولی میراثمان چه؟ حالا که فرونشستها دارد داستان ترسناک روزگار میدان نقشجهان میشود، چرا با دود اگزوز، خنج بر پوست نازک صورت شاهدان درباری میدان بکشیم؟ به نظر میرسد بخش مهمی از ماجرا هم این است که ما هیچ آموزشی ندیدهایم. توی مدارس و دانشگاهها بهمان نگفتهاند که بنای تاریخی کشورت ثروت توست و در نگهداریاش بکوش. بدون هیچ تعارفی باید اعتراف کرد که فرهنگش را در حال حاضر نداریم. راهحلش هم چیزی جز آموزش و فرهنگسازی نیست. راهحلهای کوتاهمدت و برخورد سلبی تنها جای پارک موتورها را توی میدان تغییر میدهد. کمکی به ورودشان نخواهد کرد. روزی توی میدان موتور نخواهیم دید که مردم دلشان برای این بناها بسوزد و از آنها نگهداری کنند. آموزش البته راهی درازمدت است؛ ولی برای حفظ بناهای تاریخی گریزی از آن نیست.