مردها گره به ابرو میاندازند و ترجیح میدهند از کنار ماجرا آرام عبور کنند. میگویند به فکر آبروی شهر هستند و نمیخواهند خبر جدید، شهرشان را بدنام کند و دوباره به سرخط اخبار ببرد. زنها هم هراسان از نگاههای تلخ و سرزنشآمیز همسایهها و «این» و «آن»، تصمیم به روزه سکوت گرفتهاند؛ مبادا کسی انگشت اتهام به سمتوسویشان بگیرد و آنها را در این ماجرا مقصر تلقی کند؛ پنجشش زن که همین دوسه هفته پیش، تیزی چاقوی موتورسواری پایشان را شکافت و غرق در خون کرد تا رعب و وحشت به جان مردم شهر بیندازد. گفتوگو با زنهای مجروح و آسیبدیده؛ اما آسان نیست و آنها بههیچعنوان راضی به صحبت درباره آنچه در روزهای گذشته برسرشان آمد، نیستند؛ مگر یکی از آنها که با واسطه ماجرا را برایمان تعریف میکند؛ زنی چادری و میانسال که دو فرزند دارد و در روز روشن و در کوچهای که در آن زندگی میکند، چاقو خورده است. زن آن روز تازه از بیرون به خانه بازگشته بود. هنوز کلید را کامل در درب نچرخانده بود که بغل گوشش صدای موتوری را شنید. چند ثانیه بعد، سوزشی شدید در پایش احساس کرد و بدنش گر گرفت. تا آمد سر بچرخاند، اما دیگر نه اثری از موتور بود و نه موتورسوار! خون از بدنش جاری شد و مانتو و چادرش را نمناک کرد. میگوید: «آن روز کوچه برخلاف روزهای دیگر خیلی خلوت بود و کسی نبود که دنبال موتورسوار کند.» همه ترسهای عالم آن روز ریخت توی دل زن جوان. بهتزده، شیون و ناله به سر داد. همسر و فرزندانش صدای او را شنیدند و به فریادش رسیدند: «به بیمارستان منتقل شدم. پایم سه بخیه خورد. نزدیک خانهمان دوربینی بود که ماجرا را ثبت کرده بود. مردم موتورسوار چاقوبهدست را در حین فرار دیده بودند.»
ماجرا ادامه دارد…
ماجرا، اما فقط به همینجا ختم نشد؛ بلکه زن جوان زمانی که برای شکایت به کلانتری رفت، متوجه شد زنهای دیگری هم مانند او چاقو خوردهاند و متهم، چندین شاکی دارد: «پنج زن دیگر نیز به همین منوال زخمی شده بودند و حالا، من ششمین نفری بودم که از ضارب شکایت کرده بودم.» شکایت زنان جواب داد و چند روز بعد، پلیس توانست ضارب را دستگیر کند: «نزدیک تولد امامعلی(ع) بود که خبر دادند، موتورسوار دستگیر شده است.» زن، اما میگوید نمیداند دلیل چاقوکشی مرد برای زنها چه بوده و کسی هم تاکنون چیزی به او یا باقی زنها نگفته است. میگوید: «فقط میدانیم که مرد جوان بهتازگی از همسرش جداشده است؛ همین!» ترس و واهمه، اما هنوز در دل زن جوان رخنه دارد؛ مثل خیلی از زنهای دیگر که از وقتی خبر را شنیدهاند، هراسان شدهاند: «خیلی ترسیدیم. خودم پادرد دارم و خیلی از خانه بیرون نمیروم؛ ولی به عروس و دخترم سفارش کردهام تا جایی که برایشان امکان دارد، تنها از خانه بیرون نروند و از موتورسوارها هم فاصله بگیرند.» اینها را پیرزنی میگوید که شانهبهشانه خانه زن مجروحشده، زندگی میکند؛ زن پیری که میگوید همسایهاش خیلی تمایلی به صحبتکردن درباره این ماجرا ندارد؛ چون «از آبرویش میترسد. مبادا مردم پشت سر زن حرفوحدیثی درآورند. خود ما هم تا چند ساعت خبری از این اتفاق نداشتیم. حوالی شب که مأمورها را در کوچه دیدیم، پرسوجو کردیم و فهمیدیم که چندین زن در خمینیشهر توسط یک موتورسوار چاقو خوردهاند؛ البته خوشبختانه میگویند ضارب دستگیر شده است.» تماسهای مکرر «اصفهانزیبا» با دادستانی اصفهان بهمنظور پرسوجو در رابطه با این موضوع راه به جایی نمیبرد؛ اما شناسایی و بازداشت ضارب، موضوعی است که سرهنگ جواد درستکار، رئیس مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی استان نیز به آن اشاره میکند؛ آنجا که به «اصفهانزیبا» میگوید: «ضارب مردی متولد 1365 و ساکن خمینیشهر و کارگر بوده است. متهم تا پیشازاین، سابقه کیفری هم نداشته است؛ اما با مشکلاتی مثل اختلافهای خانوادگی روبهرو بوده است.» آنطور که رئیس مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی استان اصفهان میگوید پرونده او تکمیل و برای طیکردن مراحل قانونی به مراجع قضایی ارسالشده است.
نقص قوانین حمایتی
ضربوجرح زنان در خمینیشهر در روزهای اخیر در حالی صورت گرفته است که چند ماه پیش نیز رسانهها از مردی خبر دادند که با در دست داشتن کلت پنجونیم به چندین زن و یک مرد در اصفهان تیراندازی کرده بود؛ خبری که بهسرعت در فضای مجازی پیچید و با واکنشهای زیادی روبهرو شد؛ درحالیکه سکوت زنان آسیبدیده در خمینیشهر و تمایلنداشتن آنها به گفتوگو و همچنین عدم اطلاعرسانی نیروی انتظامی دراینباره، باعث شد این ماجرا ابعاد رسانهای چندانی پیدا نکند؛ موضوعی که شاید در آینده تبعاتی همچون تکرار چنین اتفاقهایی را به همراه داشته باشد. مرضیه سراییان، حقوقدان و رئیس کمیسیون بانوان کانون وکلای استان، در گفتوگو با «اصفهانزیبا» با اشاره به اینکه اگر ضربوجرح زنان، ضربوجرح معمولی شناخته شود، متهم بین شش تا سهسال محکوم به حبس خواهد شد، میگوید: «اما اگر این اقدام بهمنظور ایجاد رعب و وحشت در جامعه صورت گرفته باشد، حکم سنگینتری برای متهم در نظر گرفته میشود؛ البته معمولا در رویه قضایی این اقدام مصداق رعب و وحشت شناخته نمیشود؛ مگر اینکه این اتفاق رسانهای شود و حساسیتهای اجتماعی را به وجود آورد.» او در رابطه با بازدارنده بودن یا نبودن مجازات برای چنین جرمهایی بیان میکند: «این موضوع به ابعاد مختلفی بستگی دارد؛ مثلا اینکه آیا شاکیها پیگیر حقوحقوقشان باشند یا خیلی زود کوتاه بیایند؛ همچنین باید بررسی کرد که آیا ضارب بهصورت برنامهریزیشده و انسجامیافته دست به چنین کاری زده یا این اقدام را تحت یک هیجان آنی انجام داده است؛ زیرا کسی که با برنامهریزی دست به ارتکاب جرمی میزند، معمولا مجازات و دیگر جنبههای جرم را هم بررسی میکند.»
او ادامه میدهد: «برخی از زنان خشونتدیده در ابتدای کار، شکایت میکنند؛ اما در روند پیگیریهای قضایی به دلیل نواقص قانونی و عدم احساس حمایت از سوی قانونگذار و زمانبربودن پروسه دادرسی پشیمان میشوند و رسیدگی را رها میکنند؛ درحالیکه پیگیری چنین جرمهایی باید در بستر خاص خود انجام شود، بستری که بهرغم پیشبینی در قوانین حمایتی هنوز مهیا نشده است. درواقع قوانین حمایتی با غفلت روبهرو شدهاند. لایحه صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در برابر خشونت نیز بعد از سالها هنوز تصویب نشده است؛ درصورتیکه اگر این لایحه تصویب میشد خشونت علیه زنان هم قابلپیشگیری بود و هم از زنان خشونتدیده دفاع میشد.»




