به گزارش اصفهان زیبا؛ نهتنها معماری بیرونی ساختمان مؤسسه معرفت رنگوبوی ایرانیاسلامی داشت؛ بلکه داخل آنهم فرشهای دستبافت قرمزرنگ ایرانی پهن شده بود. جایگاهی که محمدرضا عابدی روی آن قرار میگرفت هم دارای صندلیهای منبتی بود که حالوهوای اصفهان و ایران را داشت. سفره قلمزنی، رومیزی سنتی و حتی پرچمهای آویزان بر دیوارها نیز هربار به تو گوشزد میکردند که این مکان و این برنامه متعلق به خانواده ایرانی با فرهنگ ایرانی است، خانوادهای که تربیت فرزند برای آن بسیار حائز اهمیت است. مشاوران، مدرسان، مدیران آموزشوپرورش، دانشمندان، دوستداران آموزش و… با هر جایگاه و سنوسالی که داشتند، کاغذ و قلم در دست گرفته و منتظر نکتههای آموزشی روانشناس حاضر در مراسم بودند.
برنامه شروع میشود و ریحانه مرادی، مجری برنامه، در همان ابتدا به این نکته اشاره میکند که چالشهای هر نوجوان توسط نوجوانی که دوست اوست، مطرح میشود تا نوجوانان دچار خجالت و آسیب نشوند. هنگام بیان چالش توسط نوجوانان یکی از والدین حاضر در جمع نیز نظر مثبت یا منفی خود را بیان میکند. این اتفاق سبب میشود جلسه و حاضران به دلیل تعامل شکلگرفته و پرسشهای ایجادشده تمرکز و فهم بهتری از برنامه داشته باشند.
پس از بیان چالشها توسط والدین و نوجوانان نوبت به پاسخگویی مشاور جلسه، محمدرضا عابدی میرسد. او در ابتدای صحبتش، دررابطهبا موضوع جلسه گفت: عنوان بحث امروز از تعارض تا تفاهم است؛ درواقع میخواهیم مقداری بحث را به تفاهم برسانیم. همانطور که شاهد بودید، دررابطهبا دادن تلفن همراه به نوجوانان نظرها متفاوت بود؛ همینطور زمانی که به سراغ دیگر مقولات میرویم، نظرهای یکسانی را مشاهده نمیکنیم؛ حتی نظرهای یکسان بین پدر و مادر یک فرزند نیز وجود ندارد. وجود این تعارضها دلیل بر مشکلات اجتماعی نیست؛ دلیل بر این است که جامعه ما هوشیار است؛ دلیل بر این است که جامعه به تمام اطلاعاتی که به آن میرسد، حساس است. زمانی که هم سطح اطلاعات و هم هوشیاری بیشتر باشد، طبیعتا تعارض هم بیشتر است. نوجوان شما هرچه به سمت آینده حرکت کند، تعارض بیشتری با شما پیدا خواهد کرد؛ چراکه اطلاعات نوجوان بیشتر میشود. درنتیجه این تعارض بد نیست؛ بلکه مبارک است.
مسئله این است که ما از تعارض بهسمت تفاهم حرکت کنیم. اگر تعارض منجر به تفاهم شود، برنده هستیم؛ اما اگر در موقعیت تعارض باقی بمانیم و تعارض به تضاد تبدیل شده و درنتیجه به دعوا ختم شود، طبیعی است که ما به مشکل برمیخوریم.
زبان تفاهم
عابدی رسیدن به تفاهم را نیازمند زبان آن دانست و شروع به توضیح درباره این زبان کرد: ظرفیت در همه ما یکسان است. همه ما ظرفیتهایی داریم که اگر شرایط برای بروز آنها مهیا باشد، شکوفا میشوند. در ظرفیت واژهای به نام شکفتن داریم. یکی از ظرفیتهایی که همه ما داریم، آشپزی است. آشپزی استعداد نیست؛ ظرفیت است. در برخی شکفته شده است؛ اما در برخی این اتفاق رخ نداده. در کسی که شکفته شده باشد، او را به یک آشپز تبدیل میکند؛ اما اگر در کسی شکفته نشود، او دیگر آشپز نیست؛ فقط توانایی پختن غذا را دارد؛ بهعنوانمثال، ظرفیت آشپزی دختران امروز شکفته نمیشود؛ چراکه در شرایط آشپزی قرار نمیگیرند. زبان مادری ما ظرفیت است و آن به دلیل قرارگرفتن در موقعیت صحبتکردن پدر و مادر شکفته شده است.
زبان تفاهم نیز یک ظرفیت است. این ظرفیت اگر بهموقع شرایطش فراهم شود، زبان تفاهم را برقرار میکند. باید به این نکته دقت داشته باشیم که وجود عناوین علمی برای ما مثل داشتن مدرک دکتری روانشناسی سبب نمیشود من با فرزندم بتوانم با زبان تفاهم صحبت کنم. این تحصیلات هیچ کمکی به ما نمیکند.
محبت فیزیکی؛ اولینگام برای رسیدن به زبان تفاهم
عابدی پس از شرح زبان تفاهم شروع به بیان زمانهای تشکیل زبان تفاهم کرد و گفت: برای زبان تفاهم سه زمان وجود دارد. پایههای آن زیر سهسالگی ریخته میشود. پایههای زبان تفاهم بدنی است؛ یعنی در سن زیر سه سال فرزند باید زیاد بغل شود. اگر کودکی در سه سال ابتدای زندگی در آغوش گرفته نشود و محبت جسمی ندیده باشد، پایههای زبان تفاهم را ندارد. این پایهها تا آخر عمر برای هر انسانی ماندگار است. اگر کودکی زیر سه سال محبت جسمی نبیند، کار سختی را خواهید داشت. امروز اطلاعات علم روانشناسی و کتابهای گوناگون درزمینه خانواده وجود دارد؛ اما بستر مناسب به دلیل مشغله زیاد والدین و تعداد کم فرزندان برای عملیکردن اتفاقها وجود ندارد.
او در ادامه درخواست محبت فیزیکی را شعور دانست و تشریح کرد: کودک یکساله شعور دارد؛ چراکه مادر خود را رها نمیکند. با این کار محبت موردنیاز را از جسم مادر میگیرد؛ اما نوجوانان و بزرگسالان ممکن است این شعور را نداشته باشند. اینگونه است که زبان تفاهم برقرار نمیشود.
هیجان؛ دومین گام برای رسیدن به زبان تفاهم
روانشناس جلسه بعد از گام اول شکلگیری زبان تفاهم، سراغ گام دوم رفت و به شرح این گام پرداخت: نوجوانی دوره دوم شکفتن تفاهم است؛ زمانی که هیجانهای درجهدو ایجاد میشود. کسانی که دارای ظرفیت زبان تفاهم هستند، تلاش میکنند ظرفیت احساسات خود را شکوفا کنند. ظرفیت احساسات اوایل نوجوانی شکوفا میشود. در این سن، هیجانهای درجهدو ایجاد میشود؛ مانند خجالتکشیدن، کینه، حسادت، عشق و… .
یک هیجان خیلی مهم در بیشتر نوجوانان به نام کسالت وجود دارد. همین هیجان کسالت است که اعتیاد به موارد مختلف را در او ایجاد میکند. کسلبودن نوجوانان در دوره نوجوانی خانوادهها را اذیت میکند. کسالت هیجانی است که نوجوانان را برای کار و تلاش بیحوصله میکند؛ بهعنوانمثال، دانشآموزان باهوشی که در آزمون کنکور نتیجه خوبی بهدست نمیآورند، همین هیجان مانع رسیدن به این اتفاق خوب در آنها میشود.
عوامل زیادی سبب شده است نوجوانان امروز کسالت بیشتری نسبت به نوجوانان گذشته داشته باشند. باید توجه داشته باشیم که نوجوانان امروز کسالت بیشتری دارند.
حسادت، خجالت و کسالت سه هیجان درجهدو مهم در دوران نوجوانی است که نوجوانان را خیلی زیاد تحتتأثیر خود قرار میدهد. خجالت در نوجوان سبب میشود از مسائل عقب بیفتد؛ بهعنوانمثال، نوجوانی که در کلاس، درس را یاد نمیگیرد و به خود اجازه نمیدهد سؤال بپرسد یا به معلم خود بگوید من یاد نگرفتم، دچار خجالت است.
هیجان درجهدو حسادت است که سبب لجبازی نوجوان میشود؛ بهعنوانمثال، مادر به نوجوان خود میگوید از برادرت یاد بگیر که چقدر تلاش میکند و درس میخواند. نوجوان از این قیاسی که اتفاق افتاده است، احساس حسادت میکند و دیگر درس نمیخواند؛ چراکه برای او این مقایسه آزاردهنده است.
ما باید شرایطی را فراهم کنیم که نوجوان دررابطهبا احساسات خود با ما صحبت کند. نباید فضایی ایجاد شود که او از گفتن احساساتش به ما بترسد و آنها را مخفی کند. زمانی که فاصله رابطه ما با نوجوان زیاد میشود، احساس کسالت، حسادت و خجالت در او بیشتر میشود. هرچه به نوجوان خود نزدیکتر شویم و فاصله کمتری با او داشته باشیم، این سه احساس کمتر خواهد بود.
انواع انگیزههای والدینی
در دوره دوم تفاهم، آن چیزی که اهمیت دارد، انگیزههای والدینی است. سه دسته انگیزه والدینی داریم: انگیزه والدینی مثبت، انگیزه والدینی مخرب و انگیزه والدینی منفی.
انگیزه والدینی منفی
الف) اجتناب: یعنی از نوجوان فاصله بگیریم. زمانی که نوجوان ما احساساتی مثل کسالت و خجالت را نشان میدهد، نباید خود را کنار بکشیم؛ چراکه در صورت بیتفاوتی، این احساسات تشدید میشوند.
ب) غفلت: برخی اوقات از نوجوانان غفلت میکنیم و این کار سبب میشود دومین مرحله تفاهم رخ ندهد؛ بهعنوانمثال، من بهعنوان یک پدر شغلی که دارم، برایم ارزشمندتر از فرزندم باشد یا بهعنوان یک مادر توجه لازم را به فرزندم نداشته باشم.
ج) دستکاریکردن: والدین برخی اوقات نوجوان خود را دستکاری میکنند؛ یعنی با او دررابطهبا اشتباهی که انجام داده است، مستقیم صحبت نمیکنند و غیرمستقیم با گوشهوکنایه به او تذکر میدهند. این کار نوجوان را عصبی میکند.
د) کنترل شدید: کنترلکردن با محدودکردن دو موضوع متفاوت است که خیلی از والدین این دو مسئله را با هم اشتباه میکنند.
ه) طردکردن: ممکن است والدین زمانی که فرزندشان در سن کمتری است، به دلایل مختلف او را تنها بگذارند؛ اما در سن نوجوانی طردکردن کار درستی نیست و به نوجوان آسیب میرساند.
انگیزههای والدینی مخرب
الف) انتقاد: به نوجوان نمیتوان انتقاد کرد.
ب) سرزنش: نوجوان را سرزنش هم نمیتوان کرد.
ج) حمله: در برخی خانوادهها، مادر به نوجوان حمله را آغاز میکند و پدر برای ثبات خانواده به حمله ادامه میدهد. خیلی باید مراقب باشیم که به نوجوان احساس حمله دست ندهد؛ چراکه مخرب است.
د) غلبه: برخی والدین احساس میکنند در یک مسابقه قرار گرفتهاند که باید برنده بحث باشند. در این کار والدین و فرزند روبهروی یکدیگر قرار میگیرند.
ه) اجبار: یعنی بدون تمایل، کاری را انجامدادن.
ر) مطالبهکردن: تلاشهای مالی و… را که در حق فرزند انجام دادهایم، به رخ او بکشیم و ثمرهنداشتن آنها و فرصتهایی که برایش ایجاد کردهایم، به او تذکر دهیم. در این اتفاقها نوجوان پاسخهایی میدهد و مقابل والدین میایستد. این رویه، وضعیت موجود را خرابتر و دشوارتر
میکند.
انگیزههای والدینی مثبت
الف) نزدیکشدن جسمی: زمانی که وارد خانه میشوید، کنار نوجوان بنشینید، با او قدم بزنید، دستش را بگیرید و… . از لحاظ روانی میتوانید برای تصمیمگیری اتفاقهای مختلف از نوجوان نظر بخواهید. نزدیکشدن جسمی در سن نوجوانی باید در نوجوان احساس شود. با این کار، او به ما احساس نزدیکشدن میکند و این نزدیکشدن در برابر اجتناب صورت میگیرد.
ب) دلگرمی: تشویق و دلگرمی با یکدیگر متفاوت است. تشویق برای کودکان است. نوجوانان دلگرمی را به تشویق ترجیح میدهند. نوجوانان مثل آقایان به تشویق علاقهمند نیستند و تحتتأثیر دلگرمی قرار میگیرند و تا آخر عمر به آن نیاز دارند. تشویق یعنی پس از یک اتفاق خوب که توسط نوجوان رخ داده است، او را موردتحسین قرار دهیم؛ اما دلگرمی یعنی زمانی که نوجوان ما کاری هم انجام نمیدهد، از او تشکر کنیم و بلافاصله پس از اتفاق خوبی که نوجوان رقم زده، سپاسگزاری کنیم. ممکن است یک اتفاق خوب مربوط به چندین سال پیش باشد؛ اما اکنون از او برای آن اتفاق تشکر کنیم.
ج) ایجاد فضایی برای بروز علایق نوجوان: در جامعه امروز برای کودکان شهربازی وجود دارد و بزرگسالان نیز سرگرم دغدغههای مختلف خود هستند؛ اما برای نوجوان هیچ مکانی وجود ندارد. در مهمانیها نیز کودکان در اتاق مشغول بازی با اسباببازیها و بزرگسالان در حال گفتوگو با اقوام و دوستانشان هستند؛ اما نوجوان تنها شاهد این اتفاقهاست. علایق نوجوان در این سن انجام کارهای گروهی است؛ بهعنوانمثال، در جمعهای دوستانه بهخاطر وجود نوجوان از بازیهای گروهی استفاده کنیم تا به شخصیت و علایق او احترام بگذاریم.
د) محافظتکردن: باید توجه داشته باشیم که محافظت، یعنی حواسمان باشد فرزندمان با چه کسانی در تعامل است و به چه مکانیهایی رفتوآمد دارد. در محافظتکردن باید حواسمان باشد خودمان منبع ترس نباشیم؛ چراکه با این کار خودمان برای نوجوان منبع آسیب میشویم. دیدن و درککردن نوجوان و آرامکردن او از موارد دیگر است.
ارتباط خوب با نوجوان ثمره توجه به علایق او
عابدی در بین صحبتهایش به چگونگی برقرارکردن ارتباط خوب با نوجوان اشاره کرد و گفت: در تماس با نوجوان از مشکلات او آغاز نکنیم؛ بلکه با علایقش ارتباط را شروع کنیم. اگر برای نوجوان مشکلاتی ایجاد شود و پدر و مادر او را برای مشاوره به مطب من بیاورند، من در چند جلسه ابتدایی فقط دررابطهبا علایق او صحبت میکنم و کاری با مشکل آن نوجوان ندارم. این کار سبب میشود بین ما و نوجوان رابطه دوستانه برقرار شود و او بدون سؤالپرسیدن مشکلاتش را به ما بگوید. نوجوان باید متوجه شود که انگیزه شما توجه به علایق و موفقیت اوست.
استدلال؛ سومین گام رسیدن به زبان تفاهم
روانشناس برنامه با مرورکردن گامهای رسیدن به زبان تفاهم شروع به توضیح دررابطهبا آخرین گام کرد و گفت: شکفتن ظرفیت تفاهم شامل سه قسمت است: قسمت اول بدن، قسمت دوم هیجان و قسمت سوم استدلال. سن استدلال اواخر نوجوانی است؛ یعنی مرز بین اواخر نوجوانی با ابتدای جوانی. این مرحله زمانی شکفته میشود که پدر و مادر در کل زمان همواره بر نمیدانم تأکید کرده باشند؛ بهعنوانمثال: زمانی که نوجوان دیر به خانه میآید، مادر به او میگوید: تا این اندازه به دوستانت اهمیت نده و با آنها رفتوآمد نداشته باش. در این حالت مادر در موضع میدانم قرار گرفته است. درصورتیکه اگر تصمیم داشت در موضع نمیدانم قرار گیرد، باید باوجود اطلاع صددرصدی که در خصوص دلایل دیرآمدن نوجوان خود داشت، از او سؤال میکرد: چه اتفاقی افتاده است؟ چرا دیر آمدی؟ و… . والدین باید همواره در موضع نمیدانم باشند.
دومین موضع، ثبات است؛ یعنی والدین عصبانی نشوند و توانایی کنترل خشم خود را داشته باشند؛ چراکه نوجوان با خشم هیچ مسئلهای را نمیفهمد و به درکی از آن نمیرسد. با نداشتن ثبات، حتی تمام اتفاقهای مثبتی که والدین در گذشته رقم زدند، بیفایده میشود.
سومین موضع، کنجکاوی است. یعنی زمانی که فرزند صحبت میکند، والدین کنجکاو شوند؛ بهعنوانمثال: فرزند دررابطهبا یک مسئله نظر مخالفی دارد. واکنش درست این است که از نوجوان سؤال کنیم. بهعنوانمثال از او بپرسیم: چرا این نظر را داری؟
چراکه نوجوان علاقه دارد ما بهدنبال درون او باشیم؛ اما اگر به جای بروز این رفتار، شروع به مخالفتکردن شدید و آوردن استدلالهای گوناگون برای نوجوان کردیم، دیگر در موضع کنجکاوی قرار نگرفتهایم.
جلسه به پایان رسید و همه ما مخاطبان متوجه شدیم همه چالشهای بیانشده توسط نوجوانان و مشکلات بیانشده توسط والدین به دلیل نبود زبان تفاهم میان آنهاست، زبانی که محمدرضا عابدی با شرح آن و ارائه مثالهایی برای درک هرچه بهترش، تلاش کرد به ما بگوید مشکلات امروز نوجوانان راهحل دارد و آن راهحل، چیزی جز فهم و اجرای زبان تفاهم نیست.