به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از مهمترین راههای شناخت مردمان یکخطه، نگاه به بروز سبک زندگی آنها در جلوههای هنری و آیینی است. در گزارشهای قبلی این صفحه برای آشنایی با اصفهان قدیم و نحوه تطور آن، تاریخ محلهها را روایت کردیم؛ اما اینبار به شکل دیگری میخواهیم بخشی از تاریخ شهر اصفهان را معرفی کنیم. تاریخ هنر، بهخصوص هنرهای نمایشی در اصفهان، گویای سبک زندگی و فرهنگ خاص و منحصربهفرد مردم اصفهان است؛ اما این را نیز باید در نظر داشت که محل زندگی بر فرم و محتوای هنر اثرگذار است؛ بهخصوص اگر بافت محل زندگی درنتیجه پیامدهای عصر جدید دچار تحول و دگرگونی شود؛ بنابراین میتوان انتظار داشت که عرصه هنر، بهخصوص هنرهای نمایشی، بعد از شروع دوره مدرنیزاسیون در ایران و تغییرشکل شهرها و بافت محلهها دچار دگرگونی شود. در این نوشته، تاریخ هنرهای نمایشی در ایران و اصفهان را بیان و روند تحول آن را بیان و در پایان تأثیر الگوهای جدید شهری را بر افول هنر در اصفهان تشریح میکنیم.
مسخرهبازی
هنر نمایش از صدها سال پیش به شکلهای گوناگون مذهبی، آیینی، هنری و سرگرمکننده در نقاط مختلف جـهـان به سبکوسیاق بومی هر منطقه وجودداشته است. در ایران قدیمیترین گزارشها از هنر نمایش به دوران تیموری برمیگردد. در آن زمان، نمایشهایی که در مقابل دید تماشاگران صورت میگرفت، «مسخرهبازی» نامیده میشد. مسخرهبازی بیشتر در میادین شهرها و قهوهخانهها اجرا میشد و شامل سازوآواز و بازیگری بود.
در دوران صفویه اینگونه نمایشها همچون بسیاری دیگر از هنرهای دیگر، دچار تغییر و تحول شد. این نمایش در آن دوران «تقلید» نام گرفت که توسط مقلدچی ها انجام میشد. ژان شاردن فرانسوی که در دوران صفویه به ایران آمده، در سفرنامهاش نوشته است: «مسخرههایی که در دوران شاهعباس در اصفهان دیده است، بهترین بازیگرانی بودهاند که تا آن زمان کارشان را مشاهده کرده» و بیش از همه از «کل عنایت» صحبت کرده است.
او در ادامه نوشته است که «در اصفهان نمایشی دیده که خودش آن را رقص قهر و آشتی نامیده» و در سه بخش اجرا شده است. در بخش اول، دو هنرمند درحالیکه با هم آشتی هستند، با حرکات موزون آن را به نمایش میگذارند. در بخش دوم، قهر و اختلاف خود را به همین سیاق نمایش میدهند و در قسمت سوم، بار دیگر آشتی میکنند.
شبنشینی در نقشجهان
در آن روزگار میدان نقشجهان روزها اغلب پوشیده از چادر دستفروشان و شبهنگام نیز جولانگاه بازیگران، شعبدهبازان، خیمهشببازان، بندبازان و نقالان بود؛ قهــوهخانههای گرداگرد میدان هم با فضای بزرگ و مصفا با ایوان و شاهنشین و حوضهای آب، میزبان طبقات مختلف مردم بود. این قهوهخانهها بهعنوان مهمترین مراکز تفریحی و اجتماع مردم شهر اصفهان در دوره صفوی شناخته میشوند که در آنها نقالی، شاهنامهخوانی، مدح حضرتعلی(ع) و قصهگویی انجام میدادند.
حاجآقا سورمهای
در همین دوران، نمایشهای «سیاهبازی» بهوجود آمد که شخصیت خدمتکار سیاهچهره، محور اصلی اینگونه نمایشها بود. سیاهبازی طی قرنها بعد تا دوران معاصر، امتداد پیدا کرد و بیشتر در مراسم شادی و عروسی با مضامین طنز و انتقادی به سرگرمکردن مردم میپرداخت. این سبک نمایش در شهر اصفهان به نمایش «حاجآقا سورمهای» مشهور بود. این روند موجب شد کمکم هنر نمایش هویت، موضوع و عنوان مستقل پیدا کند و در ادامه این روند، نمایشهایی همچون کچلکبازی (حسنکچل) و بقالبازی که از مهمترین و مشهورترین نمایشهای قدیمی بود، نیز پا به عرصه گذاشت.
میدان امام بزرگترین تماشاخانه تعزیه جهان
علاوه بر نمایشهای سرگرمکننده و طنز، دوران صفویه نقطهعطفی برای شــکلگــیــری نــمــایــشهــای مذهبی بود که بیشتر محور اصلی آن، موضوع حادثه کربلا بود. درواقع قدیمیترین شکل نمایش ایرانی، با تمام خصوصیات حرفهای، اجرای تعزیه در اصفهان دوران صفوی است. در آن دوران، پردههای مختلف حادثه دراماتیک کربلا در ایام ماه محرم در میدان نقشجهان روی ارابههایی به نمایش درمیآمد که خود سندی افتخارآمیز از قدمت تاریخ هنر نمایش در شهر اصفهان است.
نکته جالبتوجه آنکه این نوع تعزیه طی 200 سال و تا قبل از ممنوعیت مراسم تعزیهخوانی در 1312 در شهر اصفهان هرساله به شکلی باشکوه انجام میشد. معمرین اصفهان هنوز خاطره آن مراسم را به یاد دارند؛ بهخصوص در روز عاشورا که دستههای مختلف از چند گوشه شهر اصفهان درحالیکه ارابههایی متعدد را که درواقع بهعنوان سن نمایش بودند، روی دستان مردم حرکت میدادند، رهسپار میدان نقشجهان میشدند. روی هر یک از این ارابههای در حال حرکت صحنههای مختلف حادثه کربلا توسط بازیگران به نمایش درمیآمد. بدین شکل با پدیدآمدن و گسترش تعزیه از دوره صفوی، این میدان در ایام محرم به یکی از بزرگترین تماشاخانههای جهان تبدیل شد.
باشگاه تئاتر اصفهان
با سقوط صفویه و هرجومرج بهوجـودآمده تا یکصد سال تغییر مهمی در شکل و محتوای هنر نمایش پیش نیامد. در دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار اعزام اولینگروه از محصلان اعزامی به خارج از کشور و رفتوآمد هیئتهای ایرانی به روسیه تزاری، اولین قدمهای ایجاد نهضت تجددخواهی بود. دیدار از تماشاخانههای سنپترزبورگ پدیدهای جالبتوجه و شگفتانگیز برای افرادی بود که پا به فرهنگی متفاوت نهاده بودند.
دوران ناصرالدینشاه با تأسیس دارالفنون و امکان تحصیل در رشتههای نو و ترجمه نمایشنامههای فرنگی نقطه شروعی برای راهیابی هنر تئاتر به ایران بود. هرچند پای تئاتر به ایران باز شده بود، تا زمان مشروطیت نمایش غالب در ایران به همان تعزیه و نمایشهای تختحوضی محدود بود.
شهر اصفهان با توجه به سابقه غنی در این هنر، از پیشگامان تشکیل گروههای جدید هنر تئاتر بود. اولین گروه تئاتر شهر اصفهان با نام باشگاه تئاتر در بهار 1267 شمسی در جلفای اصفهان توسط چند جوان ارمنی تأسیس شد. ارامنه اصفهان همچون ارامنه تهران، پیشگام هنر تئاتر مدرن بودند؛ چرا که به دلیل آشنایی بیشتر با فرهنگ و هنر غربی و آگاهی از حوزههای هنری اروپایی توانایی انجام این کار را داشتند.
در ابتدا تمام نمایشها به زبان ارمنی و ندرتا به زبان انگلیسی بود؛ اما در 1279 اولیننمایشنامه فارسیزبان تئاتر معاصر اصفهان، در همین سالن بر صحنه رفت که تلفیقی از سبک نمایشنامههای مدرن غربی، اما با موضوع رایج و محبوب آن روزهای مردم اصفهان، یعنی حاجآقا سورمهای (نقش معروف نمایشهای روحوضی اصفهان) بود.
باشگاه تئاتر طی سالهای فعالیت با شناساندن خود به جوانان فارسیزبان در مرکز شهر اصفهان پایههای تئاتر جدید فارسیزبان را که بعدها بهصورت تئاتر حرفهای و سبک اصفهانی مشهور شد، بنا نهاد. در 1297 شمسی هتل جهان که اولین هتل مدرن شهر اصفهان بود، بهعنوان نخستین سالن تئاتر در مرکز شهر اصفهان با سالن نسبتا بزرگ خود میزبان اپرای رستاخیز، اثر میرزاده عشقی شد.
آغاز عصر تئاتر حرفهای در اصفهان
با آغاز عصر مدرنیته، مدارس کالج، ستاره صبح، سعدی و کاوه نیز به کانونهای تشکیل و اجرای گروههای هنر تئاتر تبدیل شدند. کمکم نیاز به وجود سالنهایی با کاربری اجرای نمایش سبب افتتاح چند سالن مانند سینما تئاتر ایران، تئاتر جنب تلگرافخانه و تئاتر پیروزی شد. طی 20 سال اول قرن اخیر تا زمان اشغال ایران توسط قوای متفقین گروههای متعدد هنری ایجاد شد که عمری گذرا و کوتاه داشتند؛ اما تأسیس گروه تئاتر المپ در 1321 سرآغاز تئاتر حرفهای شهر اصفهان شد.
مهدی روشنضمیر، ناصر فرهمند، محمد میرزا رفیعی، دکتر دخانی، عزت اله نوید، اصغر صانعی و تعدادی دیگر از تشکیلدهندگان تماشاخانه المپ بودند که همگی در سالهای بعد از چهرههای ارزشمند تئاتر حرفهای اصفهان شدند. نصرتالله وحدت، بازیگر قدیمی تئاتر اصفهان درباره آشنایی با تئاتر المپ و ثبتنام در آن میگوید: «من، ارحامصدر و عیوقی همکلاسیهای دبیرستان بودیم. بالاترین تفریح ما رفتن به سینما بود و معمولا هر زمان که میتوانستیم، از مدرسه فرار میکردیم و به سینما میرفتیم. بعد از دیدن فیلمها هم به بیشههای کنار زایندهرود میرفتیم و مردم را دور خود جمع میکردیم تا برایشان صحنههای فیلمهایی را که دیده بودیم، نمایش دهیم و به قولی، تارزانبازی میکردیم. روزی در چهارباغ قدم میزدیم که تابلویی دیدیم. روی آن نوشته شده بود هنرپیشه تعلیم میدهیم. این واقعه چنان برای ما عجیب بود که باورکردنش مشکل به نظر میرسید. بعدازظهر همان روز خود را آراسته کرده و به آن مکان مراجعه کردیم. در آنجا ما را به جایی کلاسمانند، راهنمایی کردند و عدهای که بعدها از بزرگترین هنرپیشگان تئاتر اصفهان شدند، پشت نیمکتهایش نشسته بودند و مرد جوانی که من او را قبلا در اجرای نمایشها دیده بودم و میشناختم، در این کلاس تدریس میکرد. این مرد جوان، ناصر فرهمند بود.»
تئاتر سپاهان
با استقبال مردم اصفهان از اجرای نمایشهای گروه هنری المپ، این گروه برای داشتن سالنی بهتر، به سینمایی در دروازهدولت واقع در ضلع شمالی چهلستون نقلمکان کرد و خود را گروه «تئاتر سپاهان» نامید. بعدتر محمدعلی کازرونی، کارخانهدار سرشناس و ثروتمند اصفهان که از علاقهمندان به تئاتر بود، زمینی را در کوچه کازرونی خیابان چهارباغ که امروز به کوچه سپاهان شهرت دارد، در اختیار آنان گذاشت تا در آن تماشاخانهای ساخته شود.
بدین ترتیب «تماشاخانه سپاهان» در 1322 شمسی فعالیت خود را آغاز کرد. اولین سالن تئاتر حرفهای اصفهان بهوجود آمد، تئاتری که هر شب در آن اجرا میشد و مردم میتوانستند با خریداری بلیت به تماشای نمایش بنشینند.
در حدود 1325 شمسی میان مدیران تماشاخانه سپاهان اختلاف افتاد و گروه دو دسته شد. علی صدری بـــههــمــراه ارحامصدر، وحدت و علیمحمد رجایی گروه تئاتر سپاهان جدید را بهوجود آوردند. عده دیگر گروه تئاتر اصفهان یا تماشاخانه اصفهان را در سالن سینمای شاهپور ایجاد کردند. در تماشاخانه اصفهان نــمــایــشهــای ایرانی و خارجی با سبکهای متفاوت همچون تراژدی، کمدی و ملودرام اجرا میشد؛ اما تماشاخانه سپاهان بیشتر نمایشهای کمدی و طنز به شیوه کمدی اصفهانی اجرا میکرد.
برنامه افتتاحیه تماشاخانه اصفهان، نمایش بینوایان، اثر ویکتور هوگو بود که در 1325 شمسی در سالن سینمای شاهپور روی صحنه آمد. نمایشهای تاریخی تختجمشید در آتش و اجرای درخشان نمایشنامه اتللو اثر ویلیام شکسپیر از ماندگارترین و باشکوهترین نمایشهای اجراشده در تئاتر اصفهان بود که شهرت آن جهانی و باعث شد گروههای هنری متعدد از اقصانقاط جهان برای تماشای آن به شهر اصفهان سفر کنند.
افول تئاتر هنری در اصفهان
متأسفانه به دلیل تصمیمگیریهای اشتباه مدیریتی و شرایط فرهنگی، از اواسط دهه 30 بهتدریج از دوران اوج و درخشش تئاتر کاسته شد و فضای هنری تماشاخانهها کمکم جای خود را به نمایشهای سطحی و کمارزش و حتی مبتذل داد. تماشاخانه اصفهان در بهار 1353 به بهانه طرح گسترش فضای سبز، از سوی شهرداری تخریب شد. برخی از اعضای این گروه با اجاره سینما مهر (تالار اندیشه فعلی) در خیابان نظر تا 1357 همچنان به فعالیت هنری خود ادامه دادند.
ارحامصدر و تئاتر اصفهان
تماشاخانه سپاهان نیز سرنوشتی مشابه گروه تئاتر اصفهان داشت. با وجود استقبال مردمی، این گروه بهتدریج از هم پاشیده شد؛ درنتیجه تعدادی از افراد گروه به همراه رضا ارحامصدر، گروه هنری ارحام را تشکیل دادند که تا دوران انقلاب اسلامی به فعالیت خود ادامه داد.
اصلیترین و مشهورترین هنرمند تماشاخانه سپاهان و بعدتر گروه هنری ارحام، خود رضا ارحامصدر بود که بازیگر نقش اول تقریبا تمام نمایشها بود و از شخصیتهای مختلفی که ارائه کرد، بیش از همه کاراکتر نوکر اصفهانی را بازی کرد که این شخصیت را از تغییر در نوکر سیاه در نمایشهای سیاهبازی روحوضی بهوجود آورده بود. از آن به بعد، تئاتر در اصفهان، با گروه هنری ارحام شناخته میشد. توان بازیگری رضا ارحامصدر و همچنین نمایشدادن اجراهای این گروه از تلویزیون ملی باعث شد اکثر مردم ایران با تئاتر سبک اصفهان آشنا شوند و درنتیجه تماشای نمایشهای این گروه به یکی از جاذبههای توریستی شهر اصفهان مبدل شود. تالار هلالاحمر در 1345، تالار سوره در 1371، تئاتر سینما فلسطین در 1372، تئاتر سینما چهارباغ در 1373 و تالار هنر اصفهان در 1381 از دیگر سالنهای شهر اصفهان بودند که برای اجرای برنامههای نمایشی اختصاص یافتند. در حال حاضر برنامههای هنری و تئاترهای شهر اصفهان بیشتر در تالار هنر و تالار سوره اجرا میشوند؛ اما با توجه به سابقه چندصدساله شهر اصفهان در هنر نمایش و شهرت این شهر بهعنوان پایتخت تئاتر ایران، سالهاست این هنر نه آنچنان که شایسته بوده موردتوجه است؛ احیا و دمیدن روح دوباره به کالبد هنری که میتواند همچنان یکی از ظرفیتهای جذب گردشگر برای شهر اصفهان باشد و با سرمایهگذاری، تربیت و آموزش علاقهمندان و فرهنگسازی میسر میشود.
هنرهای نمایشی و شهر جدید
هنرهای نمایشی غیر از سینما و تلویزیون که با حضور تماشاگران و عوامل هنر در یک مکان برگزار میشوند و واکنش و احساسات تماشاگران روی نمایش و حرکات بازیگران تأثیرگذار است، قطعا یکی از راههای انعکاس ابعاد مختلف زندگی واقعی و تحولات اجتماعی است؛ بنابراین تغییر در سبک و فرم هنرهای نمایشی میتواند نشاندهنده تغییر در سبک فکری و همچنین تحول در روش بیان خواستههای مردم و مطالبههای آنها باشد؛ اما با نگاهی عمیقتر به موضوع میتوان این تغییر را با دگرگونی در فضای زندگی نیز مرتبط دانست.
در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که در اصفهان هم مثل تهران، آغاز گران و پیشگامان هنر تئاتر به معنای جهانی آن، ارمنیان ساکن محله جلفا بودند؛ چرا که ایشان به دلیل آشنایی بیشتر با فرهنگ و هنر غربی و نیز دارا بودن یک پیشینه فرهنگی غنی و آگاهی وسیعتر نسبت به انواع زمینهها و حوزههای هنری اروپایی، قادر بودند این هنر را در ایران و اصفهان به اجرا درآورند. پس تئاتر اصفهان بهعنوان یک هنر دوره مدرن به لحاظ مکانی، در طرف جنوب زایندهرود شکل گرفته است.
حضور هنر تئاتر آنهم با منشأ اروپایی در عرصه اجتماعی زندگی مردم در کنار تغییر در سبک زندگی شهری مردم اصفهان که نشانه آن تغییر در شکل خیابانها و معابر بود، عملا موجب شد اجرای این شکل هنری رفتهرفته از عرصه عمومی مثل قهوهخانهها یا میدانها و گذرهای محل رفتوآمد مردم، خارج و به سالنهای تئاتر و نمایشهای روی صحنه منحصر شود. همزمانی ورود و اوجگیری هنرهای نمایشی در اصفهان با تغییر در بافت و سازمان شهرها، حکایت از این داشت که بهتدریج چوب اصلاحات مدرن و طرحهای جامع شهری، بر سر حوزه هنر نیز فرود خواهد آمد.
نتیجه آن شد که عرصه و فضای هنر تغییر کرد. هنری که قبلا مردمی و عمومی بود و در خیابانها و محلههای مختلف به اجرا درمیآمد، بهتدریج تغییرمکان داد. فضاهایی که قبلا میشد در آن مردم را دور هم جمع کرد تا نمایشی بر پایه ادبیات داستانی کهن ایرانی ببینند، یا از بین رفتند یا محدود شدند و جای خود را به فضاهایی دادند که منطبق با نقشه از پیش طراحی شده برای شهر، نهتنها عمومیت خود را از دست داد، بلکه از جامعه نیز دور افتاد. سربستهشدن سالنهای نمایش و خارجشدن آنها از عرصه عمومی زندگی مردم، که خود ناشی از طراحیهای گسسته و تفکیکشده فضای شهری بود، این پیامد را بهدنبال داشت که بهمرور مردم نیز از این سبک هنری بومی فاصله گرفتند.