به گزارش اصفهان زیبا؛ فیلم سینمایی (بازی را بکش) یکی از فیلمهای فوتبالی حاضر در چهل و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است. فیلم با شروع خوبش مخاطب را به روند کلی فیلم امیدوار میسازد. فیلمنامه فیلم از قوت خوبی برخوردار است و استانداردهای فیلمنامهای را بهخوبی رعایت کرده. داستان فیلم در بستر فیلمنامه خوب درست پیش میرود و بهآهستگی گره به گره روایت را تا سرمنزل مقصود میرساند. البته در برخی اوقات فیلم از ریتم اصلی و آن ریتمی که مناسب موضوعشش است دور میشود؛ ولی بهسرعت به همان ریتم اصلی بازمیگردد و این کمبود را جبران میکند.
کارگردانی فیلم اما چندان باقوت و منحصربهفرد انجام نشده است. این را بهخوبی میتوان از میزانسنهای معمولی فیلم متوجه شد. در مبحث انتخاب قابها اگر کارگردان تأمل بیشتری میکرد، میتوانست فیلم را چشمنوازتر و مفیدتر تولید کند تا در بستر این داستان ملتهب، حس مخاطب نیز بیشتر درگیر شود.
کارگردان در هدایت بازیگر هم ضعفهایی دارد که برای مثال، روی بازی هدی زینالعابدین تأثیر بسزایی گذاشته و زینالعابدین آنگونه که باید، در فیلم ظاهر نشده است. مبحث فیلمبرداری فیلم یکی از مباحث مهم این فیلم است. فیلم باتوجهبه اقلیم شمالی که در آن تولید شده است، میتوانست قابهای منحصربهفرد و خاصی را به مخاطب ارائه دهد؛ همانند آن صحنه ساحلی یا آن فوتبال گِلی که در فیلم موجود است. اما گاهی کارگردان اسیر مضمون اجتماعی فیلم شده و به همین دلیل، فیلمبرداری نیز شبیه فیلمبرداری یک فیلم اجتماعی درون تهران شده است.
این امر متأسفانه یکدستی تصاویر فیلم را دچار نقص کرده است. همچنین استفاده از تکنیکهای فیلمبرداری در این فیلم بهخوبی انجام نشده است و دقیقاً در آن لحظاتی که انتظار یک تکنیک خاص را داریم، دوربین بیتوجه به این امر کار خودش را میکند. فیلم از بازیگران خوبی چون محسن کیایی، هدی زینالعابدین و محمد بحرانی سود میبرد. محسن کیایی در نقش خود تاحد قابلقبولی موفق شده است. زینالعابدین اما آن زینالعابدین همیشگی نیست و انگار محدود شده است تا اکتهایش را کنترل کند و فرازوفرود بازی خود را که همیشه به خاطرش تحسین شده است، به نمایش نگذارد. محمد بحرانی در یک نقش جدی تاحدی خوب ظاهر شده. البته اکتهای چهرهاش همچنان جای کار دارد و نمیتوان با اخم یا گریم پوشاندش و به میمیک یک نقش جدی نزدیکش کرد. طراحی صحنه فیلم یک از بزرگترین ضعفهای فیلم است. همانطور که گفتیم، فیلم در یک لوکیشن شمالی تولید شده و این برگ برندهای است برای طراح صحنه تا بهخوبی عرضاندام کند و هنرش را به رخ بکشد. اما متأسفانه چنین چیزی نمیبینم. صحنه دادسرا واقعاً خالی از طراحی صحنه است.
کارگردان نیز گویی به همین اتاق با درهای شیشهای فلزی بسنده کرده و تصور کرده که حس مخاطب را میتواند با همین حداقل برانگیزد. یا در صحنههایی مانند خانه، بهترین فرصت در اختیار طراح صحنه بود تا فیلم را به یک فیلم درخشان بدل نماید؛ اما اینچنین نشده است. صحنههای خانه را اگر به یک فیلم تولیدشده در تهران تدوین بزنیم، هیچکس متوجه نمیشود این صحنهها در شمال تولید شده است. البته منظور این نیست که باید از کلیشههای مرسوم برای صحنههای فیلمهای شمالی استفاده کرد، منتها نباید به نحوی عمل کنیم که اصالت لوکیشن را از دست بدهیم.
پایانبندی فیلم درخشان است. در سینما همیشه بحث پایانبندی فیلم بسیار پرچالش بوده است؛ مخصوصاً مابین تهیهکننده و کارگردان اثر؛ چراکه سرنوشت زحمت همه عوامل فیلم و همه مراحل فیلم از پیشتولید تا پستولید به همین پایانبندی فیلم گره خورده است. در بسیاری از فیلمهای معروف سینما پایانبندی فیلم به علت احساس خطر از مورد استقبال قرارنگرفتن فیلم در گیشه، تغییر کرده و اصالت را از دست داده است؛ اما در فیلم «بازی را بکش» کارگردان و تهیهکننده فیلم با شجاعت پایانبندیای را برای فیلم برگزیدهاند که از لحاظ فنی و سینمایی دقیق و عالی است؛ نه پایانبندی که مؤلفههای فرعی دیگر در آن نقش دارد.
فیلم در پایانبندی آرامآرام به سمت اوج میرود و در پلان آخر شاهکاری را رقم میزد که جز تحسین کارگردان و تهیهکننده کار دیگری نمیتوان کرد. این برگرفته از آن است که فیلمسازِ این اثر، سینما را بهخوبی میشناسد. البته نقش مثبت فیلمنامهنویس را هم نباید نادیده گرفت که میداند اینهمه بذری را که کاشته و نگهداری کرده، چه موقع و چگونه باید برداشت شود که بیشترین محصول را دریافت کند. در کل، «بازی را بکش» یک درام اجتماعی متفاوت و خوب در این چند سال اخیر است که باوجود برخی ضعفها و ایرادات میتوان آن را یک فیلم درست و ازآبدرآمده دانست که هم مخاطب و هم منتقد را راضی نگه میدارد.