به گزارش اصفهان زیبا؛ چهل و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر با همه فیلمهای خوب و بدش و همه اتفاقات و حواشیاش به پایان رسید. امسال نیز شاهد آثار با موضوعات متفاوت و حضور فیلماولیهای بسیار در جشنواره بودیم. آنچه اکنون باید به آن بیندیشیم، این است که این آثار تا چه اندازه باکیفیت و استاندارد بودهاند.
چند سالی است که فیلمهای سینمای ایران ازلحاظ کیفیت تصویر و صدا نمره خوبی را دریافت میکنند و در این بخش نهتنها ضعفی دیده نمیشود، بلکه هرساله پیشرفتهای چشمگیری نیز دیده میشود. امسال و در چهل سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز اینگونه بود و جز تعداد محدودی فیلم که ضعف شدید تکنیک در صدا و تصویر داشتند، دیگر آثار ازلحاظ فنی در حد مطلوبی ظاهر شدند.
ولی فیلمنامه مشخصاً آن چیزی است که نهتنها در جشنواره امسال، بلکه در سالهای گذشته نیز معضل بزرگ فیلمهای سینمای ایران بود و گریبان چهل و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر را نیز گرفت. این مسئله باعث شد تا ما این جشنواره را بدون فیلمنامهترین جشنواره فجر بدانیم و به این حقیقت اعتراف کنیم که جز یکیدو فیلم، آثار دیگر حتی نتوانسته بودند یک فیلمنامه استاندارد بیافرینند؛ چه برسد به اینکه فیلمنامه خاص و جذابی داشته باشند. همان یکی دو فیلم نیز تنها توانستهاند فیلمنامه استاندارد را پدید بیاورند و نتوانستهاند با خلاقیت و نوآوری یک فیلمنامه درخور تحسین و شگفتیساز را خلق نمایند.
فیلمنامه یکی از بخشهای مهم فیلم است که درصورتیکه کوچکترین خلل و ضعفی در ساختار آن پدید بیاید، بهوضوح خود را نشان میدهد و نمیتوان آن را با هیچ ترفندی از نگاه مخاطبان و منتقدان پنهان کرد؛ از همین روست که همان یکیدو اثر که دارای فیلمنامه استاندارد دانسته میشوند، در زمره فیلمنامههای خوب و عالی قرار نگیرند؛ چراکه با بیدقتی بر فرآیند خلق فیلمنامه، ضعفهای ریزودرشت آن را مرتفع نکرده و نتوانستهاند به مقصود اصلی و نیاز مهم فیلم پاسخ مثبت دهند.
در برخی آثار نیز تلاش در جهت نگارش یک فیلمنامه استاندارد به دلیل ضعف شناختی فیلمنامهنویس از مناسبات تولید، جامعهشناسی، روانشناسی و حتی اطلاع ناکافی از مخاطب باعث شده تا عمدتاً این آثار به یک فیلمنامه معمولی و ابتدایی نیز دست نیابند و چالههای عمیقی در فیلمنامه ایجاد شود که ناگاه مخاطب را میبلعد و او را از رسیدن به خط پایان فیلم بازمیدارد.
یکی از این ضعفها ناتوانی در قصهگویی است. متأسفانه فیلمنامهنویس سینمای ما نمیداند قبل از هرچیزی باید برای مخاطب قصه بگوید. برای مثال، مادری را در نظر بگیرید که برای خواباندن فرزندش رو به قصهگویی میآورد و میداند اگر لحظهای نتواند روایت را جذاب پیش ببرد، فرزند سرکش از جای برمیخیزد و به سراغ اسباببازیهایش میرود که برایش جذابیت بیشتری خواهند داشت. این مثال عمیقاً درباره سینما و رابطه فیلمنامهنویس و مخاطب صدق میکند.
اکثر فیلمهای این جشنواره و حتی جشنوارههای پیش یا بهطور کلی، فیلمهای دو دهه اخیر سینمای ایران، به دلیل غرّه شدن به همان تکنیکهای تصویری و صوتی، تصور اشتباهی از جذب مخاطب دارند و تصور میکنند میتوانند با اینها مخاطب را سرگرم کنند تا متوجه ضعف داستانگویی نشود؛ دقیقاً همانند همان مادری که در لحظاتی که داستان کتاب از جذابیت میافتد، برای آنکه فرزندش از جایش برنخیزد، تصاویر و عکسهای کتاب را به او نشان میدهد که البته بیتأثیر است و اگر شاید لحظاتی کودک را سرگرم کند، درنهایت کودکی که به دنبال قصه است نه تصویر، از جا برمیخیزد و دیگر مادر به هدفش دست نمییابد.
البته اینجا نباید این سوءتفاهم شکل بگیرد که کیفیت صوت و تصویر در یک اثر سینمایی بیاهمیت است یا مخاطب به دنبال آن نیست. اگر اینچنین باشد، وجه تمایز سینما و فیلم با کتاب و رمان چیست؟ منظور این است که تناسب هر دوی اینها، یعنی صوت و تصویر با فیلمنامه باید به طرزی باشد که مشخصاً سینما را پدید بیاورد، نه آنکه یک داستان تصویری یا یک تصویر بیداستان را. برای فهم راحتتر این مطلب نیز باید به سراغ بررسی اصالت سینما برویم که درنهایت مهمترین چیزی که به آن برمیخوریم، مبحث سرگرمی و درگیر کردن احساس است. ازاینروست که سینما قدرت بیشتری در تأثیر بر احساس میگذارد؛ چراکه هم از داستان و رمان قدرت میگیرد و هم از تصویر و صد در صدِ حواس مخاطب را به خود جذب میکند.
از اینها که بگذریم، به سراغ برخی دیگر از آثار جشنواره باید رفت که در حقیقت عاری از فیلمنامه بودند! این مطلب را بدون ذرهای مبالغه بیان میکنم. برخی آثار فقط چند تصویر تدوینشده بر هم هستند و هرچه در آنها میکاویم، اثری از ذرهای فیلمنامه نمیبینیم. حتی در برخی آثار یک خردهپیرنگ هم مشاهده نمیشود و گویی کارگردان سعی کرده فقط اتودهای بازیگران و میزانسنی-دکوپاژی خود را تدوین کرده و به جشنواره برساند. این امر حقیقتاً تلخ و در جای خود حائز اهمیت است برای تحقیق و تفحص در این خصوص که چگونه این فیلمها تولید میشوند و البته در جشنوارهای به بزرگی فیلم فجر حضور مییابند. البته اغلب این فیلمها از مستندسازانی بودند که کار اول داستانی خود را در جشنواره امسال ساختند که همین مطلب نیز جای بررسی دارد.
در پایان، اینکه ادامه یافتن این وضعیت بیفیلمنامهبودن آثار و ضعیف بودن فیلمنامههای فیلمسازان مطرح سینمای ایران میتواند منجر به ورشکستی تمام و کمال سینمای غیرتجاری و غیر کمدی ایران شود. در آمار فروش سال گذشته پرفروشترین فیلمهای غیرکمدی و غیرتجاری تنها نزدیک به یکچهارم فروش فیلمهای کمدی و تجاری را توانستند کسب کنند و اغلب آثار غیرتجاری دیگر با فروش بسیار ضعیف روبهرو شدند. این زنگ هشداری است برای سینمای اصیل و حرفهای ایران که متوجه آن بشود که اگر نتواند رضایت اکثریت مخاطب را جذب کند و به آنها قصهای استاندارد ارائه دهد که هم با آن سرگرم شوند و هم حواسشان را درگیر کند، محکوم به شکست است.
از سمت دیگر، این مسئله را مشخص میکند که چنانچه فیلمسازان سینمای غیرتجاری ایران در تولید و خلق فیلمنامه دقت بیشتری کنند، میتوانند اکثریت مخاطبان ازدسترفته خود را بازستانند و فاصله استقبال گیشه را از فیلمهایشان با فیلمهای تجاری به حداقل برسانند. نخ تسبیح همه اینها فیلمنامه خوب و با جذابیت بالاست. گواه این حرف نیز سریالهای بسیار پربازدید نمایشخانگیاند که نه تجاری و نه کمدی بودهاند؛ ولی با فیلمنامه خوب و محکم توانستند مخاطب حداکثری و حتی بیش از مخاطب کمدی را جذب کرده و یک شگفتی را رقم بزنند.




