به گزارش اصفهان زیبا؛ میگوید: «شاعرنویسنده» ام. گاه قلمم حول شعر میچرخد و گاه کلماتم حادثهخیز میشوند و داستان میآفرینند. به این فکر میکنم که چطور میشود عناصر داستانی بریزند داخل عروض شعری و قافیهها سفرهای داستانی در ذهن مخاطب باز کنند؟
شاید مثل سفره افطار بشود که پر از رنگ و لعاب است؛ پر از خوردنیهای گرم و سرد که گاه، حتی نان و برنج هم باهم میآیند…
تقویم را مرور میکنم. «۲۱ اسفندماه»، روز بزرگداشت «حکیم نظامی گنجوی». هرچه کتاب مرتبط با جناب «جمالالدین ابومحمد الیاس ابنیوسف ابنزکی ابنمؤید» در کتابخانه خانهمان یافت میشود، میگذارم روی میز. مطالب اندک، چشم دلم را سیر نمیکند و متوسل به جهان دیجیتال میشوم. میخوانم و میخوانم و میخوانم… .
جایی نوشته است: «داستانسرایی در زبان فارسی، به وسیله نظامی شروع نشده؛ لیکن تنها شاعری است که تا پایان سده ششم توانسته است ادبیات تمثیلی و داستانی را به حد اعتلای خود برساند.»
با خودم میگویم، نظامی که دیوان شعری هم نگاشته؛ اما چه جوهری دارد این خمسهاش که این همه سال، هم دل از اهل ادب برده، هم از مردم عادی؟!
این پیر گنجه، در گوشه زهد و عزلت خود چهها بافته که تا ابد، تصویری ماندگار در ذهنها یافته؟
مجموعه پنج گنج شامل پنج شعر روایی بلند است؛ «مخزنالاسرار»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفتپیکر» و «اسکندرنامه».
نظامی «مخزناسرار» را در بیان پسندههای اخلاقی، خودشناسی و خداشناسی میسراید؛ اما چهار مثنوی دیگر داستاناند.
نظامی اولین کسی نبود که به ماجرای «خسرو و شیرین» پرداخت. این داستان ریشه عمیق و کهنی در ادبیات فولکلور ملت ما دارد؛ اما چه التزامی نظامی را وادار به بازنگاری این واقعه میکند؟ قبلتر، این داستان با تمرکز بر وجه حماسی، تاریخی و رزمآوری آن نقل شده بود؛ اما نظامی با نظر به وجه دراماتیک آن و تمرکز بر جنبههای عاشقانه و عاطفی، این منظومه را بازمینگارد و با نگاه خلاق خود، داستان متفاوتی میسراید. این داستان با نگاه ارسطویی، شامل «آغاز»، «میانه» و «پایان» است. حالت تعادل اولیه را دارد. پیشتر که میرویم، دچار «عدم تعادل» میشود. در خلال روایت، شاهد «گرهافکنی»، «نقطه بحران»، «اوج» و در نهایت «گرهگشایی» هستیم. داستان در بازگشت به حالت تعادل، پایان میپذیرد. «کشمکش» در این داستان، به صورت نبرد تن به تن خودنمایی میکند و با نشان دادن ویژگیهای ظاهری، باطنی، اعمال و رفتار شخصیتها، «شخصیتپردازی» میکند.
توصیفهای نظامی، با تسلط بر آرایشهای بدیع، در تصاویر زیبایی که از مکانها (طبیعت، مجلس بزن و…) و زمانها (طلوع خورشید، بهار و…) میدهد نمایان است. «گفتوگو» در این منظومه، به صورت نیایش، نامه، حدیث نفس، مناظره و یا از زبان شخصیتها دیده میشود. زاویه دید دانای کل و گاه نمایشی، در این اثر و سه قصه دیگر، قابلیت تبدیلشدن این آثار به هنرهای نمایشی، از جمله تئاتر را بالا برده است.
بسامد وقوع حوادث تصادفی در پیشبرد داستان خسرو و شیرین کم نیست؛ با این حال، از ارزش داستانی آن نمیکاهد. اما بر وجه قصهگونهبودنش تأکید میکند و این ویژگی در سایر قصهها هم مشهود است.
قصه «لیلی و مجنون» آنقدر به عناصر داستانی نزدیک است که در نمودار «فریتاگ» میگنجد. دارای مقدمه، گرهافکنی، نقطهاوج، گرهگشایی و نتیجهگیری است. تعلیق در لیلی و مجنون، در یک خط داستانی واحد رخ نمیدهد و هماهنگ با شیوه «واقعه در واقعه» و «گریز درگریز» است. بنا بر نقل منابع تاریخی، نظامی لیلی و مجنون را به سفارش پادشاه شروان سروده است. به نسبت سایر مثنویها، زمان کمتری در حدود چهارماه برای پرداختن آن صرف کرده است. اما در طول تاریخ بیشترین تقلیدها از این اثر بوده و بهعنوان محبوبترین اثر نظامی شناخته میشود.
«هفتپیکر» که جلوهگاه هنر داستانپردازی جناب نظامی است، داستان بهرامشاه از پادشاهان ساسانی را روایت میکند که در هفتگنبد، پای داستانسرایی هفت شاهدخت مینشیند. نظامی ماجراجوییهای بهرام را در هفت اقلیم به نظم میکشد. از نظر فن داستانسرایی، هفتپیکر اثری ماندگار و موفق است. شیوه بیان این مثنوی، «قصه در قصه» است. نظامی با ایجاد ارتباط بین قصهها و ایجاد تعادل بین اجزا، هنر خاص خود را ایفا کرده است.
فصل مشترک در این قصهها مبارزه دائم خیر و شر، عشق و کامجویی و دستیابی به مقصود، بعد از سختیهاست. «اسکندرنامه» منظومهای در وصف ماجراجوییهای اسکندر مقدونی، یکی از بزرگترین فاتحان تاریخ است. نظامی در آغاز داستانهای اسکندرنامه، به قصد براعت استهلال دو بیت ساقینامه آورده است. این دو بیت، چکیده داستانی است که بعد از آن میآید. این داستان پر از پند و اندرزهایی درباره رهبری، قدرت و مسئولیتپذیری است. از نظامی میتوان آموخت که هم میتوان مخاطب را سرگرم کرد و هم سفیر معرفت و انسانیت بود.
نتیجه این که نظامی از سرآمدان و داستانپردازان بیبدیل در میان متقدمین است که در ناخودآگاه خود، گویی با برخی از شیوههای نگارش داستانهای مدرن امروزی آشنایی داشته و گاه با منظومکردن داستانهایی که فاقد عناصر حقیقتمندی هستند، تنه به تنه رئالیسم جادویی زده است.حالا باید پرسید: شاعرنویسندهها کجای مجلس تشریف دارند؟ برایمان بگویند در این عصر هم میتوان با وامگرفتن از نظامی، داستان را با معیارهای کنونی در قالب شعر ریخت؟