روایت اهالی از روزهای دور ارداجی

آب بود و زمین و زندگی

محله اَرداجی در خوراسگان امروزی قرار دارد. برای رسیدن به محله باید وارد خیابان جی شده و بعد از رسیدن به خوراسگان به میدان اصلی را دور زنید و وارد خیابان سلمان شوید.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
آب بود و زمین و زندگی

به گزارش اصفهان زیبا؛ محله اَرداجی در خوراسگان امروزی قرار دارد. برای رسیدن به محله باید وارد خیابان جی شده و بعد از رسیدن به خوراسگان به میدان اصلی را دور زنید و وارد خیابان سلمان شوید.

انتهای این خیابان فضای سبزی قرارگرفته که مرز میان محله سلمان و اَرداجی است.

هوا کمی خنک شده است و گروه زیادی از سالمندان محله در پارک مشغول خوش‌وبش با هم هستند. نزدیک‌تر می‌روم. گروهی در زیر سایه‌بانی که در مرکز پارک قرار دارد، دور هم نشسته‌اند و صحبت می‌کنند. از آن‌ها سراغ قدیمی‌ترین ساکن محله را می‌گیرم.
همگی به آقای دژبان اشاره می‌کنند.

آقای دژبان قبل از اینجا در محله سلمان ساکن بوده اما درنهایت تصمیم می‌گیرد دوباره به محله پدری خود اَرداجی برگردد و حالا ۶۳ سال است که اینجا ساکن است.

چشمه گورت و آبی که از اَرداجی عبور می‌کرد

از او درباره گذشته محله می‌پرسم. به آن‌طرف پارک که حالا مدرسه‌ای قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: «تمام اینجا چشمه بود؛ پرآب و پردرخت، همین‌جور آب از زیر زمین بیرون می‌آمد.»

سپس به آن‌طرف خیابان اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «اینجا قبلا خیابان نبود؛ یک کانال بزرگ بود که حالا بخشی از آن را آن‌طرف خیابان می‌بینید. آب از اینجا وارد کانال می‌شد و تا گورت می‌رفت و زمین‌های کشاورزی آنجا را آبیاری می‌کرد.»

زمین‌های کشاورزی زیبا و مادی‌های پرآب

آقای دژبان به زمین‌های کشاورزی زیبایی که در اَرداجی قرار داشته است اشاره می‌کند و می‌افزايد:

«اینجا انواع‌واقسام محصولات کشاورزی بود؛ از گندم و برنج داشتیم تا چغندر و گرمک و… بیشتر زمین‌های اینجا از سهم آبی که از زاینده‌رود داشتیم، آبیاری می‌شد. بعد از خشکی زاینده‌رود دیگر آبی به زمین‌ها نرسید و خیلی از آن‌ها از بین رفتند.»

از او درباره شغل بیشتر اهالی محل می‌پرسم، می‌گوید:

«بیشتر مردم این منطقه کشاورز بودند و هنوز هم کشاورز هستند؛ من هم کشاورز هستم؛ اما با بسته‌شدن آب دیگر نمی‌توانم کشاورزی کنم. بیشتر زمین‌های کشاورزی خشک ‌شده‌اند و محصول نمی‌دهند. بیکار شده‌ایم و روزها وقت خودمان را در پارک می‌گذرانیم.»

وضعیت سخت کشاورزی در ارداجی

آقای دژبان از وضعیت سخت زندگی مردم در محله تعریف می‌کند و می‌افزاید: «چون بیشتر مردم اینجا کشاورز بودند، با بیکارشدن آن‌ها، وضعیت بسیار بدی دارند. خیلی به‌سختی اوقات می‌گذرانند. اگر بتوانند و آبی در دسترس داشته باشند، در بخشی از زمینی که دارند، محصولی می‌کارند و با همان محصول روزگار می‌گذرانند.»

زنان و کشاورزی در کنار مردها

از او درباره شغل زنان محله می‌پرسم، می‌گوید: «قدیم‌ها بیشتر زن‌ها در کنار خانواده کشاورزی می‌کردند. گاهی اوقات قالی می‌بافتند و کارهای خانه را انجام می‌دادند.»

آقای عطایی، یکی دیگر از ساکنان محله، در ادامه صحبت دوستش، می‌گوید: «آن روزها زن‌ها خیلی بیشتر از زن‌های امروزی کار می‌کردند، بچه‌داری می‌کردند و قالی می‌بافتند.»

شاه‌گنبد قدیمی ارداجی

از او درباره آثار تاریخی محله می‌پرسم. به مسجدالنبی اشاره می‌کند و می‌افزاید: «قبل از ساخت مسجد، اینجا یک شاه‌گنبد قرار داشت که زیر آن نماز می‌خواندند. متعلق به گبرها بود.بعدها تخریب شد و حالا در مکان آن مسجدالنبی ساخته ‌شده است.»

قبرستانی که به زایشگاه و مدرسه تبدیل شد

به اطراف مسجد اشاره می‌کند و می‌گوید: «اینجا تا انتهای خیابان که حالا به مدرسه تبدیل شده است، تمام قبرستان بود. آن زمان برای غسل مردگان‌ هم از آب همین چشمه استفاده می‌کردند؛ اما بعدها اینجا داخل شهر قرار گرفت و زمین به مسجد تبدیل شد؛ حالا اموات بیشتر در امامزاده‌های محله‌ها یا در همان باغ‌رضوان دفن می‌شوند.»

کنار مسجد زمین خالی وجود دارد.آقای عطایی در ارتباط با آن می‌گوید: «قدیم‌ها اینجا زایشگاه بود. خیلی از بچه‌های این محله همین‌جا به دنیا آمدند؛ اما حالا ساختمان قدیمی را خراب کرده‌اند و قرار است به ‌جای آن ‌یک درمانگاه چندطبقه بسازند.»

آقای دژبان در رابطه با نام محله، بیان می‌کند: «اینکه چرا به آن اَرداجی می‌گویند، نمی‌دانم؛ اما مردمان بسیار متعصبی دارد. یک‌زمانی تصمیم گرفتند اسم محله را به سرچشمه تغییر دهند. خیلی‌ها مخالفت کردند و اجازه ندادند اسم آن را تغییر دهند.»

او ادامه می‌دهد: «متأسفانه مردم شهر اصفهان اَرداجی را نمی‌شناسند. خیلی‌ها اینجا را به خوراسگان و بیشتر مردم به نام خیابان سلمان می‌شناسند؛ اما هنوز هم قدیمی‌های ساکن در محله‌های اطراف اینجا را به نام اَرداجی
می‌شناسند.»

آقای دژبان پایه‌گذار اَرداجی را یک خانواده ترک معرفی می‌کند و ادامه‌ می‌دهد:

«این زن و شوهر به نام خانوادگی علیزاده معروف بودند و بعدها اینجا ساکن شدند. اول خیابان اباذر هم به نام درسیبه معروف بود. آنجا در قلعه قرار داشت که شب‌ها آن را می‌بستند؛ دو ستون بلند هم در کنار در قلعه قرار داشت که برای نگهبانی استفاده می‌کردند.»

درسیبه؛ محل ورودی قلعه‌ای که دیگر نیست

او در رابطه با علت نام‌گذاری درسیبه می‌گوید: «در کنار در اصلی قلعه یک باغ سیب قرار داشت که بین اهالی محله به نام درسیبه معروف بود. حالا نام آن کاملا فراموش‌ شده است و خیلی‌ها آن را به نام فلکه خوراسگان می‌شناسند.»

آقای دژبان به مزار بابالخته که در دنبال قنات و در قلب محله اَرداجی قرار دارد اشاره می‌کند و می‌افزاید:

«خیلی‌ها آن را به نام باباعلمدار می‌شناسند. باباعلمدار مردم مؤمنی بود که پس از فوت او مقبره‌ای ساختند. برای حاجت‌روایی دورتادور آن شمع روشن می‌کنند، شب‌ها نماز می‌خوانند و برخی روزها کاچی می‌پزند.»

آقای عطایی در ادامه‌ صحبت‌های هم‌محله‌ای‌های خود می‌گوید: «نسب من به یزد برمی‌گردد. نیاکان من از آنجا به اصفهان آمدند و در اَرداجی ساکن شدند. اینجا خوراسگانی اصل پیدا نمی‌کنید. یک‌سری از یزد و عده‌ای هم از کوهپایه یا نائین آمدند. خیلی کم کسی را پیدا می‌کنید که کاملا متعلق به اینجا باشد.»

او به آب‌وهوای خوب اَرداجی اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «اینجا در قدیم مثل حالا ساختمان‌سازی نبود. از اینجا که می‌ایستادیم، تمام مزارع و حتی چاه‌پشته‌ها را می‌دیدیم. آب اینجا این‌قدر خنک بود که دستمان یخ می‌زد.»

برکتی که در ارداجی فراوان بود

آقای عطایی آهی سوزناک می‌کشد و از روزهای پربرکت گذشته می‌گوید: «سابق اینجا صحرا بود. بیشتر کشاورزان داس‌های بزرگی داشتند که گندم‌ها را با آن درو می‌کردند. بعد از کار باقی‌مانده گندم‌ها را به خوشه‌چین‌ها می‌دادند؛ آن‌ها هم گندم‌ها را می‌بردند و نان می‌پختند. از زمانی که گرانی شد، دیگر چنین چیزی نیست و کسی سهم خود را با دیگری قسمت نمی‌کند. هرچه سر ما می‌آید، از همین قضیه است.»

قالی‌بافی؛ هنری که دیگر از دور افتاد

او به گذشته می‌رود؛ زمانی که زن‌ها قالی می‌بافتند؛ آن‌هم قالی‌های زیبا با طرح قالی نائین و ادامه‌ می‌دهد: «آن زمان قالی دست‌بافت خریدار داشت. زن‌ها با قالی‌بافی به شوهر خود کمک می‌کردند. بعدها دیگر قالی مثل قبل خریدار نداشت؛ بافت آن‌هم به‌صرفه نبود. از آن زمان به بعد خیلی‌ها تصمیم گرفتند که قالی نبافند و قالی‌بافی از دور افتاد.»

حمامی که به خاطر خیابان‌کشی تخریب شد

از آقای عطایی درباره حمام قدیمی محله اَرداجی می‌پرسم، می‌گوید: «اینجا یک حمام بود. زمانی که خواستند خیابان بسازند، حمام را خراب کردند؛ اما هنوز یکی از حمام‌ها در خیابان سلمان باقی‌ مانده است. آن زمان خیلی از حمام‌ها خزینه‌ای بودند که آب آن خیلی کثیف می‌شد. بعدها آن را دوشی کردند.»

داستان علیزاده و قاسمیان ساکنان اولیه محله ارداجی

آقای امینی، یکی دیگر از ساکنان قدیمی محله، نزدیک ۶۰ سال است که در اینجا زندگی می‌کند.‌ او در خصوص گذشته محله می‌گوید:

«پدرم تعریف می‌کرد که محله اَرداجی متعلق به دو گروه بود: یکی، ترک‌ها با فامیل علیزاده که بعد از عبور از محله در اینجا ساکن شدند و گروه دیگر، قاسمیان که خان محله بود و اصالتا خوراسگانی. این دو گروه بیشتر همراه با کدخدا در داخل قلعه با خانواده خود زندگی می‌کردند.»

از او درباره چشمه محله می‌پرسم.می‌گوید: «بیشتر آبی که ما برای زمین‌های کشاورزی استفاده می‌کردیم از آب زاینده‌رود بود. قبل‌ها سد چادگان نبود و آب پس از سیراب‌کردن زمین‌ها به قنات‌های یزد می‌رسید؛ اما حالا با بسته‌شدن آب نه زمین کشاورزی داریم و نه محصولی… .»

از او در خصوص باباعلمدار می‌پرسم، می‌گوید: «خیلی‌ها تعریف می‌کنند که در قدیم در این امامزاده مرد مؤمنی بود که سال‌ها پس از فوت او، زمانی که قبر را باز می‌کنند، می‌بینند که کفنش سالم مانده است. از آن زمان به بعد اینجا به محلی برای زیارت مردم، نمازخواندن و نذری‌دادن تبدیل شد.»