شانههای افتادهاش را هی بالا میکشید. مرد بود دیگر؛ نمیخواست کسی زاریاش را ببیند. با دلش کنار تخت محبوبش بود و با وجودش کنار تخت دخترش که یک طبقه بالاتر از مادر بستری شده بود. به یک آن، همسر و پدر جانباز شده بود. همسر جانباز بود و به زودی همسر شهید میشد.