
سید محمود موسوی از 18 سالگی پا در خط انقلاب میگذارد و بهعنوان یک بازاریِ فعال سیاسی برای آگاهی مردم تلاش میکند، همه سختیها را به جان میخرد، زندانی میشود، شکنجه میشود؛ اما دست از مبارزه برنمیدارد. او آن زمان با وجود همه شکنجهها امید داشته که دودمان طاغوت در هم شکسته میشود. خوشحال است از این پیروزی، هرچند پس از آن عدهای آزارش میدهند، کنایه میزنند، به جای دلجویی، دل میشکنند. او حتی هشت سال دفاع مقدس هم آرام نمینشیند و به همراه پسر ارشدش، سید محسن موسوی و برادرزادههایش راهی میدان جنگ میشود تا آنجا که سید محسن، پسرش شهید میشود و رهبر معظم انقلاب به سیدمحمود موسوی لقب «ابوشهید» میدهد.



وقایع تاریخی را هرچقدر در کتابها و اسناد جستوجو کنیم، برای قضاوت عینیتر شاید بهتر است به سراغ شاهدان وقایع که امروز تاریخ شفاهی میهن ما هستند برویم؛ کسانی که روایتشان از حوادث بخش مهمی از تحلیل ما برای نتیجهگیری نهایی و رسیدن به منطقی در راستای فهم دقیق تاریخ است، کودتای آمریکاییانگلیسی 28 مرداد که مرگ جوانههای آزادی در ایران بود، بهعنوان نقطه غمانگیزی در تاریخ ما یاد میشود که پسازآن خوی ددمنشانه شاه نیز با سرکوب و اعدام مخالفانش عیان شد و تأسیس ساواک بهعنوان بازوی سرکوب او به این روند کمک کرد. به گفته بسیاری از انقلابیون، کودتای 28مرداد و فضای پسازآن یکی از علل مهم خشم عمومی و پایهای برای انقلاب57 شد.