شصتوهفتسال بعد از کودتا با محمدمهدی عبدخدایی، رهبر فداییان اسلام و از همراهان نواب صفوی گفتوگو کردیم که با حافظه قدرتمند خود چهرهای نامآشنا درزمینه روایتهای تاریخی است. او ضمن مطالعه دقیق تاریخ معاصر ایران یکی از شاهدان عینی وقایع نیز بوده است. عبدخدایی سالهای زیادی متهم به ترور دکتر حسین فاطمی بود، اما به گفته او دکتر فاطمی با استناد به کیف گلولهخوردهاش که در موزه وزارت خارجه نگهداری میشود تمارض به ترور کرده است. عبدخدایی ضمن احترام برای مصدق بهعنوان یک چهره ملی و غیروابسته به خارجی، او را دیکتاتوری در پناه قانون میداند.
فداییان اسلام امروز هنوز زنده هستند، چه فعالیتهایی دارند؟ روند شکلگیری فداییان اسلام چه بود؟
بعد از انقلاب، فداییان اسلام تصمیم گرفتند که فعالیتهای اجرایی نداشته باشند و درزمینه فرهنگی فعال باشند. در این زمینه کاری در راستای وحدت سنی و شیعه انجام دادند و قاریان سنی و شیعه قرآن را در سنندج، سیستان و گرگان جمع کرده و مسابقهای برگزار کردند تا وحدت شیعه و سنی ایجاد شود؛ زیرا مرحوم نواب صفوی نیز در زمان حیاتش در این زمینه خیلی تلاش کرد و با شیعیان و سنیها و سفیر سوریه صحبت کرد تا نقطه اشتراکی به وجود بیاید که الحمدالله امروز جمهوری اسلامی چنین کاری را انجام میدهد. متأسفانه با شیوع کرونا کارهای فرهنگی ما متوقف شده است. فداییان اسلام در سال 1324 تشکیل شد، شهید نواب صفوی فداییان اسلام را در رابطه با مسائلی که احمد کسروی مطرح کرده بود، با اجازه و کمک مراجع نجف مانند آیتالله حسین قمی، آیتالله خویی، آیتالله اصفهانی و… تشکیل داد و این مراجع موافقت کردند که نواب صفوی در ایران غائله کسروی را از میان بردارد و مرحوم صفوی در این زمینه موفق شد. آن زمان نواب هنوز وارد جریانات سیاسی نشده بود. در سال 1326 و 1327 که آقای عبدالحسین هژیر نخستوزیر میشــود، مرحوم آیتالله کاشانی با نخستوزیری هژیر مخالفت میکنند؛ در آن زمان مرحوم نواب صفوی به آقای کاشانی ملحق و تظاهراتی در میدان بهارستان علیه هژیر انجام میشود که در این تظاهرات عدهای از فداییان اسلام ازجمله خاقانی، حسین امامی و دیگران زخمی میشوند؛ در نتیجه این اقدام موجب سقوط عبدالحسین هژیر از نخستوزیری و انتصاب او به وزارت دربار میشود. در 15 بهمن 1327 جریان ترور شاه اتفاق افتاد. هنگام ورود شاه به دانشکده حقوق دانشگاه تهران شخصی به نام ناصر فخرآرایی با شلیک سه تیر که هیچکدام به شاه اصابت نکرد، اقدام به ترور او میکند. روایت میشود سپهبد امیراحمدی، فخرآرایی را در آن صحنه کشت. از جیب ناصر فخرآرایی دو کارت عضویت حزب توده ایران و روزنامه پرچم اسلام یافت میشود. همان شب با تشکیل هیئت دولت، حزب توده ایران را منحل و دستور دستگیری رهبران آن صادر میشود. ضمنا به منزل دکتر فقیهی شیرازی مراجعه کرده و میپرسند کارت خبرنگاری پرچم اسلام چگونه به دست فخرآرایی رسیده است؟ ایشان نامه آیتالله کاشانی را نشان میدهد که توصیه کرده بودند به ناصر فخرآرایی کارت خبرنگاری داده شود. در شب 15بهمن سال 1327 سرتیپ دفتری از شهربانی، آیتالله کاشانی را مورد ضرب و شتم قرار داده و ایشان را به قلعه فلکالافلاک تبعید میکنند. البته فداییان اسلام هیچگونه ارتباطی با ناصر فخرآرایی نداشتند؛ هرکسی به آیتالله کاشانی مراجعه میکرد، بینتیجه برنمیگشت. ایشان نیز از آقای کاشانی درخواست کارت خبرنگاری کرده بود و آیتالله کاشانی نیز به آقای شیرازی توصیه کرده بودند به فخرآرایی کارت خبرنگاری داده شود. از این زمان فداییان اسلام وارد صحنه شده و در قم در بیت آیتالله بروجردی متحصن میشوند.
این وقایع همزمان با تصویب قرارداد گسگلشائیان در مجلس پانزدهم بود؟
بله. در آن زمان مسئله نفت مطرح بود. قرارداد گسگلشاییان در مجلس پانزدهم مطرح و تصویب شده بود. در مجلس، آقای حسین مکی و مظفر بقایی با این قرارداد مخالفت میکنند؛ در این موقع انتخابات نیز انجام میشود و با دخالت شاه اجازه رفتن نمایندگان مردم به مجلس داده نشد. آیتالله کاشانی نامهای از لبنان مینویسد و آقایان مصدق، کاشانی، مکی، بقایی، عبدالغدیر آزاده، حائرزاده، شایگان و محمد نریمان را بهعنوان نمایندگان مردم معرفی میکند. انتخابات دوره اول مجلس شانزدهم انجام شد و شبانه عبدالحسین هژیر همراه نظامیان با حمله به مسجد سپهسالار صندوقها را به اداره فرهنگستان میبرند و صندوقها را عوض میکنند. فردای آن روز که صندوقها باز میشود، هیچیک از نمایندگان مردم به مجلس راه پیدا نمیکنند. نواب صفوی و دکتر مصدق بیانیه میدهند که در انتخابات تقلب شده و ارتش دخالت کرده است. در 12 محرم 1328 عبدالحسین هژیر در مسجد سپهسالار بهوسیله سیدحسین امامی موردحمله نظامی قرار گرفت و با شلیک سه گلوله کشته شد. بعدازآن حسین امامی دستگیر و چهل روز بعد اعدام شد و فداییان اسلام مورد تعقیب قرار گرفتند. نواب صفوی در این راستا بیانیهای داد و علنا با این اتفاق مخالفت کرد، شاه ناچار شد انتخابات دور اول شانزدهم را باطل اعلام کند و دوباره انتخابات در تهران انجام شد و هشتنفری که آیتالله کاشانی اعلام کرده بود، به مجلس راه پیدا کردند و اقلیت مجلس را تشکیل دادند و علیه قرارداد گسگلشاییان فعالیت کردند. بعد از آن مصدق رئیس کمیسیون نفت شد.
از همان زمان مسیر به نخستوزیری رسیدن دکتر مصدق هموارتر شد؟
در آن زمان شاه مرتب نخستوزیر عوض میکرد. آقای رزمآرا در خرداد1329 از مجلس رأی اعتماد گرفت و آقای مصدق برخورد تندی با او کرد و خطاب به او گفت: «تیمسار اینجا مجلس، خانه ملت است و سربازخانه نیست.» رزمآرا نیز میگوید: «مردم ایران نمیتوانند یک لولهنگ بسازند چگونه میخواهند شرکت نفت را اداره کنند؟!» در این زمان بین فداییان اسلام و رزمآرا درگیری میشود و میتینگی در مسجد شاه انجام میدهند و اعلام میکنند اگر رزمآرا نرود، سرنوشتش مانند هژیر است. در 16اسفند سال 29 که آقای نخستوزیر در مجلس ختمی توسط خلیل طهماسبی کشته میشود، فردای آن روز روزنامه فداییان اسلام مینویسد: «رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنان به دنبال او رهسپار میشوند». در 24 اسفند، دکتر مصدق ماده واحدهای تقدیم مجلس میکند و مینویسد: «به خاطر سعادت ملت ایران نفت در سراسر کشور ملی میشود». همان مجلسی که به رزمآرا 91 رأی اعتماد داده بود، ملیشدن نفت را تصویب کرد. در 29 اسفند نیز مجلس سنا این ماده را تصویب کرد و خبرگزاریها اعلام کردند با کشتهشدن رزمآرا نفت ملی شد. شاه فرمان نخستوزیری حسین علاء را صادر میکند و نواب صفوی در اوایل اردیبهشت سال 30 اعلامیه میدهد و میگوید: «حسین علاء! نخستوزیری ملت مسلمان در لیاقت تو نیست و برکناری خود را اعلام کن.» حسین علاء استعفا کرد و در این شرایط با پیشنهاد آقای جمال امامی نخستوزیری به دکتر مصدق میرسد. متأسفانه در این زمان بین مصدق و فداییان اسلام اختلاف افتاد.
شما در جایی گفتهاید مصدق را دیکتاتور لجباز میدانید، علت آن چیست؟
دکتر مصدق یک دیکتاتور نظامی نبود؛ او اعمالش را در پناه قانون انجام میداد. اختیارات قانونگذاری را ششماه از مجلس گرفت. با پایان آن ششماه مصدق میخواست یک سال دیگر هم اختیارات مجلس را محدود کند. این اختیارات ایشان را بهصورت دیکتاتوری درآورد که هرچه امضا میکرد به قانون درمیآمد. اینجا بود که گفتند مصدق از صورت یک انسان آزاده بیرون آمده و به یک دیکتاتور تبدیلشده و بهنظر من این رفتار او خلاف مشروطیت بود. البته من معتقدم مصدق چهره ملی بود و وابسته نبود.
در جایی بهصورت ضدونقیض مطرح کردید حسین فاطمی تمارض به ترور کرد و در جایی اعلام کردید اگر دوباره به آن زمان برگردید، او را ترور میکنید. حقیقت ماجرا چه بود؟
اینکه من گفتهام ایشان تمارض کردهاند به دلیل سندی است که امروز در موزه وزارت خارجه است. کیف آقای دکتر فاطمی در موزه وزارت خارجه محفوظ است، گلولهای که به ایشان شلیکشده از داخل کیف عبور نکرده و همه میتوانند این کیف را ببینند و داخل کیف گلوله وجود دارد. به اسناد نیز اگر نگاه کنید نوشتهشده که ایشان سالم هستند من از همسر دکتر فاطمی سؤال کردم شما وقتی ایشان را دیدید در دستش سرم و آمپولی بود که نشان از گلولهخوردن باشد؟ گفتند خیر، پای ایشان را با اسید سوزاندهاند. فردای آن روز که پیش دکتر فاطمی رفتم، به هوش و سالم بود و دست مرا بوسید. زمانی که همسر دکتر فاطمی در دوره احمدینژاد به ایران آمد، در هتل لاله ایشان را دیدم و گفتم به جهت این آمدم ملاقات شما که عذرخواهی کنم؛ از اینکه نگران گلولهخوردن همسرتان شدید و صراحتا به من نگفت دکتر فاطمی گلوله خورده است. امروز خیلی از کسانیکه کیف و گلوله را دیدهاند معتقدند دکتر فاطمی مضروب نشده است.
کمی از روز کودتا بگویید. 28 مرداد 1332 دقیقا کجا بودید؟
من در زندان کاخ، دوران زندان خود را میگذراندم و از پنجرهای که به خیابان خیام بود، شاهد واقعه و شعارها بودم که یا جاوید شاه میگفتند یا بهطرف منزل مصدق میرفتند. مصدق ساعت 2 همان روز به منزل وزیر پست فرار کرد و سه روز بعد خودش را معرفی کرد.
نظر شما درباره اسناد منتشرشده درباره ارتباط شما با انگلیس و ام آی 6 چیست؟
من آن زمان که 15 سالم بود، اصلا میفهمیدم امآی6 چیست؟ من در 26 بهمن 1330 دستگیر شدم و آن زمان در زندان بودم چگونه میتوانستم در این جریانات باشم؟ این اسناد جعلی است.قرار است از منتشرکنندگان این اسناد شکایت شود. این اسناد دروغ دیگری نیز دارد، میگویند در 9 اسفند 1331 شاه میخواسته از ایران خارج شود، آن زمان آیتالله بهبهانی به دربار میرود و نامه آیتالله کاشانی مبنی بر عدم خروج شاه را به دربار میرساند که با خروج شما جنگ داخلی میشود.
فداییان اسلام یک جریان اسلامی معرفی میشود. جریانات دیگری نیز با ماهیت شما ازجمله انجمن حجتیه فعالیت میکردند؛ تفاوت شما با این جریان چیست؟
تفاوت این است که حجتیه را شیخ محمود حلبی درست کرده است. حلبی با محمدتقی شریعتی کاندیدای وکالت دوره هفدهم مجلس بودند که این انتخابات با 28 مرداد همزمان شد و انجام نشد؛ بعدازآن حلبی در تهران ساکن شد و با مهندس سجادی این تشکیلات را درست کردند. ایشان برای اینکه بتواند در دانشگاهها راجع به امام زمان تبلیغ کند و نظرات بابیها و بهاییها را رد کند، این انجمن را تشکیل میدهند، ما با انجمن حجتیه هیچگونه ارتباطی نداشتیم آنها معتقدند حکومت اسلامی وقتی شکل میگیرد که امام زمان ظهور کند، درحالیکه ما به دنبال ایجاد حکومت اسلامی بودیم و مبارزه میکردیم.
یعنی انجمن حجتیه مخالف جمهوری اسلامی است؟
بله. بعدا نیز میبینیم امام با حجتیه مخالفت میکند و ما نیز هیچ کاری با آنها نداشتیم و الان نیز باقیماندههایشان هستند و تحقیقاتی درباره امام زمان کردهاند؛ اما آنها معتقد به ایجاد حکومت اسلامی نیستند.
آرمانشهر فداییان اسلام برای ایران چیست؟
نوابصفوی در سال 1329 مانیفستی به نام اعلامیه فداییان منتشر کرده و تشکیل حکومت اسلامی را درخواست کرده و در همان موقع این مانیفست به تمام سفارتخانهها نیز داده شده است؛ ایدئال آنها اجرای موبهموی احکام اسلامی بوده و اختلافش با دکتر مصدق بر سر حکومت اسلامی بود. شما به سخنان آیتالله طالقانی به تاریخ 14اسفند 1357 بر سر قبر مصدق نگاه کنید که میگوید، فداییان اسلام اقدام انقلابی کردند و وکلای مردم به مجلس راه یافتند و دوباره اقدام انقلابی کردند و نفت ملی شد. نواب صفوی سال 1334 تیرباران شد و قبل از اعدامش تمام جریانات تاریخی را گفته است. وقتی نواب را با مصدق روبهرو میکنند، مصدق دستهایش را روی گوشهایش میگذارد و میگوید من این مرد را نمیشناسم. نواب صفوی به دلیل مخالفت با پیمان نظامی سنتو اعدام شد.
در دستهبندیهای بعد از انقلاب فداییان اسلام چه حضوری در اداره کشور داشتند؟
فداییان اسلام هیچگونه حضور و نقشی در اداره کشور نداشتند و فقط در جبهه جنگ شرکت کردند. من نیز هیچگونه کار دولتی نگرفتم. اول انقلاب آیتالله مهدی کنی به من پیشنهاد کرد استاندار گیلان شوم، اما نپذیرفتم.
به نظر شما انقلاب چقدر در مسیری که هدف انقلابیون بود حرکت کرده است؟
انقلاب را روشنفکران دینی و آگاهان دینی به وجود آوردند. امام هنرش در این بود که همه را متحد کرد. متأسفانه آن شخصیتهایی که نقش داشتند توسط منافقان شهید شدند. شما مجلس اول را نگاه کنید، اقلیت آن مرحوم مهندس بازرگان بود. مهندس بازرگان آدم سلامت و درستی است، البته ما اختلاف نظراتی داشتیم. او پسر حاج عباسقلی بازرگان بوده و سالها زندان رفته است، همچنین عضو کمیسیون خلع ید نفت بوده و مقالات ایشان موجود است. الان مجلس ما همان مجلسی است که دور اول تشکیل شده است؟ شما ببینید مجلس اول مشروطیت، قوانینی تصویب کرده که هنوز زنده است؛ درحالیکه نمایندگانش دکتر و مهندس نبودند و نماینده اصناف بودند، الان مجلس ما میتواند یک مهندس بازرگان و بهشتی داشته باشد؟ ما بهترینهایمان را در انقلاب ازدستدادهایم. سخنهای بهشتی را نگاه کنید چگونه حرف میزند. ما خودبهخود افول کردهایم. بعد از 28 مرداد آقای مهندس بازرگان مدیرکل آب تهران شد. یک روز من و نواب صفوی در خدمت آیتالله طالقانی بودیم، بازرگان و سحابی هم آنجا بودند، من بااینکه جوان بودم به بازرگان گفتم شما مگر دولت زاهدی را دولت کودتا نمیدانید چرا ریاست آب تهران را برعهده گرفتید؟ گفتند شما نمیخواهید یک آدم خوب وارد دستگاه شود و آنجا را اصلاح کند؟ گفتم آقای مهندس اگر سیستم درست شود، همه آدمهای خوب وارد سیستم میشوند، الان سیستم خراب است شما چه تأثیری در این سیستم خراب دارید؟ گفت تو جوانی و نمیدانی در یک سیستم خراب آدمهای خوب هم نقش ایفا میکنند. زمان گذشت، انقلاب شد و امروز این شرایط را داریم. من به این نتیجه رسیدم در سیستم خوب آدمهای نادرست هم میتوانند رشد کنند. شما نگاه کنید اختلافات امروز چگونه است؛ درحالیکه سیستم اسلامی بود، اما درونش، خاوری و طبری و اختلاس پرورش پیدا کرد. نتوانستیم در این 40سال بازرگان و سحابی تربیت کنیم که مسئولیت بپذیرند. باید در یک سیستم سالم آدمهای سالم هم کشور را اداره کنند.
ارتباط شما پیش و پس از انقلاب با جریان چپ چگونه بود؟
من معتقدم امام(ره) در پاریس فرمود همه میتوانند در ایران آزادانه حرفشان را بزنند مگر اینکه توطئه کنند. ما با جریان چپ هیچگاه به اشتراک نرسیدیم من یکبار به مرحوم نواب صفوی گفتم ما با حزب توده در مبارزه با شاه اشتراک داریم؛ بیایید باهم ائتلاف کنیم. نواب صفوی گفت آنها دین ندارند چگونه ائتلاف کنیم؟ ما اسلام ناب میخواهیم؛ همان اسلامی که امام خمینی میخواست. شعارها را ببینید، نواب میگوید اجرای موبهموی احکام اسلام. امام میفرماید جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. این دو شعار چه تفاوتی باهم دارد؟ هر دو شعارشان یکی است. مقام معظم رهبری هم میفرمایند ما در حال حرکت به سمت حکومت اسلامی هستیم؛ نتوانستیم به دولت اسلامی آنطور که امام علی (ع) میخواست عمل کنیم. امام علی (ع) نیز نتوانست آنگونه که میخواست به آرمانش برسد، آرمانخواهی سخت است. بیشترین کسی که توانست مقابل آمریکا بایستد، مقام معظم رهبری است. من ایشان را از کودکی میشناسم و باهم به یک مدرسه میرفتیم. واقعا وقتی ایشان پشت تلویزیون میآید، ببینید مواضع ایشان چیست؟ اعتقاد ایشان به یک حکومت اسلامی و عدم وابستگی به شرق و غرب را قلبی قبول دارم. وقتی ایشان رئیسجمهور بود و در سازمان ملل سخنرانی کرد، من سجده کردم به خدا که اینگونه در مخالفت با استعمار و استثمار در ایران سخن گفته میشود. من اعتقادم این است که خطمشی ایشان تابهحال درست بوده است.