
اختتامیه سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، حال و هوایی دیگر داشت؛ انگار قرار بود بالاخره سالن از انجماد همیشگیِ سخنرانیها بیرون بیاید و نفسی تازه کند.

سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان، امسال نه فقط میزبان آثار متنوع و خلاقانه از کشورهای مختلف بود؛ بلکه بستری شد برای طرح دوباره یک پرسش مهم: چگونه میتوان نوجوانان را به سمت محیطهای فرهنگی و سالم هدایت کرد، بدون آنکه با کنترل افراطی روح جستجوگرشان را خاموش کرد؟

روز گذشته، پروانههای پرهیاهوی سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان به خانهشان بازگشتند و جوایز به برگزیدگان اهدا شد و این دوره از جشنواره چمدانش را بست و رفت تا سال آینده.

نقش بازیگران کودک و نوجوان در انتقال پیام فیلمها از جهات مختلفی اهمیت دارد و به عنوان یکی از عناصر کلیدی و تاثیرگذار در ساختار روایی و احساسی اثر، سهم بسزایی در کیفیت و اثرگذاری پیامهای سینمایی ایفا میکند.

من با این جشنواره بزرگ شدم. از همان سالهایی که هنوز به قدِ صندلیهای سینما نمیرسیدم، فیلمهای این جشنواره برایم شبیه رؤیا بودند.

امسال با ذوق به استقبال جشنوارهای رفتیم که با دلخوری و انتقادهای ریز و درشت آن را به پایان رساندیم؛ چون نه تنها انتظاراتمان از جشنواره برآورده نشد، بلکه برخی از موضوعات ابتدایی که توقع داشتیم و بدیهی بود که باید رخ بدهد، انجام نشد.

مجله جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان

مدتی پیش بود که خبر آمد فیلم «باشو، غریبه کوچک»، اثر بهرام بیضایی، بازسازی شده و به نوعی رنگ و لعاب تازهای به خودش گرفته است.

فیلم «جادوی عروسکها» به کارگردانی سعید عباسی که دیروز اکران شد، ایدهای جدید داشت. در این فیلم سعی شده به جای استفاده از عروسک، شخصیت به یک کودکانسان تبدیل و در ابعادی بسیار کوچک، به صورت یک عروسک زنده ظاهر شود.

فیلم «چشمبادومی» به کارگردانی ابراهیم امینی داستان دختر نوجوانی به نام مائده را روایت میکند که علاقه شدیدی به کیپاپ و گروههای کرهای دارد.

فیلم «چشم بادومی» به کارگردانی ابراهیم امینی، یک اثر مستقیم درباره تفاوتهای هویتی و ارتباطی نسل Z با نسلهای پیش از خود است.

در سومین شب از سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، در یکی از سالنهای سینمای سیتیسنتر اصفهان نشسته بودم. فیلمی در حال اکران بود که برچسب «ویژه نوجوانان» داشت، اما وقتی نگاهی به دور سالن انداختم، بیشتر چهرههایی را دیدم که شاید هنوز به سختی کلاس دوم یا سوم ابتدایی را تمام کردهاند.