به گزارش اصفهان زیبا؛ از آن زمان که مرزهای این جغرافیا بسیار گستردهتر از امروز بود، تا حال که بیشاز چند هزار سال از موجودیت سرزمینمان میگذرد، مشاهیر و نامآورانی را در خود پروراندهایم؛ که دست تاریخ به دهان مانده از آب و خاکی چنین حاصلخیر. با این وجود هر آنکس را که سهمی در این آبادی داشته است، تا آن زمان که نشناسیم و ندانیم و نخواهیم که بدانیم، هیچ بر ما نمیافزاید. شناختی که وظیفه ای است بر دوش مردمان سرزمین فرهنگ و هنر.
محمدرضا پناهی جوانی است 34 ساله که چند سالی است زندگیاش رنگوبویی دیگر پیدا کرده. او میگوید زندگی من به قبل از آشنایی با نادر ابراهیمی و روزهای بعد از آن تقسیم میشود. زمانیکه درسال 97 که همسرم کتاب «یک عاشقانه آرام» را به من معرفی کرد، عادت داشتم در دفتری، جملات مهم هرکتابی را که میخوانم بنویسم. زمانی که به این کتاب رسیدم، دیدم اگر بههمین روال جلو بروم که تمام کتاب را رونویسی کردهام! از آن زمان تا کنون همین کتاب را تنها بیش از بیست بار خواندهام و جالب این است که هربار برای من تازگی داشته است. هربار با جملاتی مواجه شدهام که برای اولین بار میتوانم معنای آن را درک بکنم. از آنجا بود که عاشق قلم ایشان شدم و او را متفاوت از دیگران شناختم.
نویسندهای مطهر
پناهی با اشاره به ویژگی ممتاز مرحوم ابراهیمی افزود: زمانی که با نادرخان و قلم او آشنا شدم، به طرز بیرحمانهای آثار دیگر نویسندگان را کنار گذاشتم. چراکه مواجه من با او باعث شکلگیری چارچوب و قواعد مشخصی در زندگیام شد. من به تفکرات و اصولی دست یافتم که هرگز از آن نمیگذرم و این وجه تمایز او با دیگران است. او به دنبال زندگی طاهرانه است. به دنبال خوب زیستن و سالم بودن. چنین نگرشی است که باعث میشود، هرکه با آثار او مشهور میشود نیز، اینگونه سالمزیستن را سرلوحه زندگیاش قراردهد. مسئله دیگر جامعیت تفکر اوست. اگر شما در نمایشگاه کتاب، مخاطبان آثار نادر ابراهیمی را در نظر بگیرید، هر طیف و سن و جنسیتی را شامل میشود؛چراکه صرفا نماینده قشرخاصی از مردم نبود. او ملیگرایی بود که آرمانش آبادی ایران بود و همین مسئله باعث عمومیت آثار او در بین مخاطبانش میشود.
مردی در تبعید ابدی
او در ارتباط با مسئله انزوای رسانهای مرحوم ابراهیمی از گذشته تا کنون نیز بیان کرد: به گمان من این تلاش و پشتکاری که مرحوم ابراهیمی داشت، آثار بیشماری که از خود به جا گذاشته است و تأثیر ژرفی که بر مخاطبانش میگذاشت، باعث شد تا شبهروشنفکران، او را به حاشیه برانند.
اما مسئله دیگر تفکرات او بود. نادر مردی آزاده بود که بدون توجه به دیگران خودش را ابراز میکرد. گرایشاتی که او بعد از انقلاب به آن دست پیدا کرده بود و تلاشهایش برای سازندگی کشور پس از انقلاب اسلامی، به مذاق شبهمتفکران آن زمان خوش نیامده بود. البته الان هم همین طور است. عدهای میخواهند نادر پنهان بماند تا گرایشات فکری او آشکار نشود. یا دست کم صرفا بر آثار عاشقانه او تأکید میکنند. درحالی که او به معنای واقعی وطنپرستی سیاسی بود و نمیتوان تفکرات سیاسی او را از آثارش جدا کرد. البته این اعتقادات به معنای پذیرش تام نیست.
او منتقدی بود که هراشتباهی را بیان میکرد و این جنبه از شخصیتش در آثاری که پس از انقلاب نوشته شده، مشخص است؛ مثلا در مقدمه کتاب «برجادههای آبی سرخ» به طور کامل شرحی از انتقادات خود را از حکمرانی فرهنگی کشور بیان کرده است. همین طور اشاراتی را در کتاب «ابوالشاغل» که زندگینامه دستنویس اوست و در «کتاب آتش بدون دود» نیز میتوان دید.
او در ادامه با اشاره به اینکه هریک از آثار مرحوم ابراهیمی شامل معانی و تفکرات عمیقی است بیان کرد: با این حال اگر حرف از انتخاب باشد، به نظر من اگر «یک عاشقانه آرام» نبود، دنیا یک چیزی کم داشت؛ چراکه این کتاب دستورالعملی برای طاهرانه اندیشیدن و طاهرانه زندگیکردن است. از طرفی «آتش بدون دود» تصویری است که تمام ابعاد شخصیتی و عقیدتی نادر ابراهیمی را بهطور کمال نمایان میکند.
نادر یعنی تکرارنشدنی
محمدرضا پناهی در انتها با بیان عشق و ارادت خود نسبت به این نویسنده نامدار افزود: به گمان من نادر تکرار هیچکس نبود و تکراری هم نمیشود. او هرچه بود، خودش بود و خودش به آن رسیده بود. در مصاحبهای خودش میگوید: «هرکسی در این جهان چیزی را به کمال رسانده است و از نظر من داستایوفسکی، رمان را به کمال رسانده است.» از نظر من اما او شکست نفسی کرده است. نادر ابراهیمی دستکم رمان ایرانی را به تمام و کمال خود رسانده است.