به گزارش اصفهان زیبا؛ مستند «آرتایست» روایتگر نسبت پرفرازونشیب هنر و جامعه ایران است و نگاهی عمیق به تاریخ هنرستان هنرهای زیبای اصفهان دارد. عنوان مستند با بازی معنایی خود، همزمان دو خوانش ارائه میدهد. «Artist» به معنای هنرمند و «ART/IST» به معنای توقف هنر؛ دوگانگیای که در طول تاریخ هنر ایران بارها مشهود بوده است.
«آرتایست» نشان میدهد با وجود موانع، هنرستان هنرهای زیبای اصفهان توانسته چهرههای شاخصی چون استاد محمود فرشچیان را پرورش دهد و هنرمندان آن در بزنگاههای تاریخی، همچون دفاع مقدس، حضوری مؤثر و فداکارانه داشته باشند.
این اثر را میلاد باقری، متولد ۱۳۷۳ در اصفهان و فارغالتحصیل کارشناسی کارگردانی سینما ساخته است. او بیش از یک دهه در مستند، فیلم کوتاه و پروژههای تلویزیونی فعالیت داشته و آثاری چون «خونبها» و «آرتایست» را در کارنامه دارد و تجربه حضور در جشنوارههایی همچون حسنات، عمار و سینما حقیقت را داراست. باقری اکنون با این مستند در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت حضور یافته است. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی اصفهان زیبا با این مستندساز جوان اصفهانی است.
این کار به سفارش ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان تولید شده است. چالشهایی که با این نهاد داشتید چه بود و چه کمکهایی به تولید این اثر کرد؟
ارشاد سفارشدهنده اثر بود و از نظر مالی هم تا حد زیادی نقش اسپانسر را ایفا میکرد و این خودش کمک بزرگی برای به سرانجام رسیدن کار بود. اما در کنار این حمایت، محدودیتهایی هم وجود داشت که طبیعتا در چنین پروژههایی وجود دارد؛ هم از نظر لوکیشنها و فضاهایی که امکان استفاده از آنها را داشتیم و هم از نظر بودجه. از لحاظ مالی، آنچه در ابتدا مدنظر ما بود، بهطور کامل محقق نشد و همین باعث شد در برخی بخشها ناچار به چشمپوشی شویم.
مثلا در انتخاب برخی عوامل یا در ابعاد تولید، کیفیتهایی که دوست داشتیم به شکل ایدهآل اجرا شود، به دلیل محدودیت بودجه کاهش پیدا کرد. بااینحال، بودجهای که مصوب و پرداخت شد، حدود یکسوم برآورد اولیه ما بود و ما تلاش کردیم با همان مبلغ، روند تولید را مدیریت کنیم و کار را به بهترین شکل ممکن پیش ببریم.
روند تولید چقدر طول کشید؟ درباره فرایند پژوهش و سوژهیابی و پستولید بگویید.
زمانی که به ما کار را سفارش دادند تا وقتی که فایل نهایی تحویل داده شد، چیزی حدود ۷ تا ۸ ماه زمان برد. این بازه شامل تمام مراحل کار بود؛ از پژوهش اولیه و بررسی موضوع گرفته تا سوژهیابی، پیشتولید و خود تولید اثر. در بخش پژوهش، زمان قابل توجهی صرف بررسی منابع، شناخت دقیق سوژه و رسیدن به نگاه درست برای روایت شد. بعد از آن وارد مرحله تولید شدیم و در ادامه هم فرآیند پستولید را داشتیم که شامل تدوین، بازبینیهای متعدد و اصلاحات نهایی بود.
آیا در این مستند به ظرفیتها و تاریخ هنر اصفهان در قالب هنرهای تصویری پرداخته شده؟
در این مستند اساسا نیت ما نمایش یا معرفی ظرفیتها و تاریخ هنر اصفهان بهصورت جامع نبوده است. موضوع اصلی مستند مسیر و روایت مشخص خودش را داشته و هنر اصفهان بیشتر بهعنوان یک بستر و زمینه فرهنگی در دل روایت حضور پیدا میکند، نه بهعنوان محور مستقل. به همین دلیل، آگاهانه تصمیم گرفتیم وارد پرداخت تفصیلی و گسترده به ظرفیتهای هنری شهر نشویم. انتخاب ما این بود که فقط نشانهها و اشارههایی حداقلی بدهیم تا مخاطب متوجه شود این روایت در چه بستر فرهنگی و هنری شکل گرفته است. اشاره به نام برخی اساتید شاخص یا مثالهایی از آثار شناختهشده، صرفا برای همین هدف بوده؛ یعنی ایجاد درک اولیه از فضایی که این سوژه در آن رشد کرده، نه معرفی یا تحلیل تاریخ هنر اصفهان.
از آنجایی که مستند با موضوع هنرستان هنرهای زیبا و هنرمندانی است که آنجا فعالیت کردند، احتمالا تصاویر و آثار زیادی برای ساخت یک مستند با محوریت گفتارمتن وجود دارد. به چه علت انتخاب کردید که محوریت مستند با مصاحبه پیش برود؟
طبیعتا وقتی موضوع مستندی درباره هنرستان هنرهای زیبا و هنرمندانی است که در آن فعالیت کردهاند، در نگاه اول این انتظار وجود دارد که بتوان با حجم زیادی از تصاویر، آثار هنری و آرشیو تصویری، یک مستند گفتارمتنمحور ساخته شود. خود ما هم در مرحله پژوهش و پیشتولید دقیقا به همین سمت فکر میکردیم که تصاویر متناسب بیاید و گفتارمتن آنها را تشریح و تکمیل کند.
اما واقعیت این است که در عمل چنین فضایی برای ما فراهم نشد. آرشیو هنرستان، حداقل آرشیو در دسترس ما، به چند عکس قدیمی محدود بود و با وجود پیگیریها و تلاشهای زیادی که انجام دادیم، متأسفانه به آرشیو تصویری قابل اتکایی نرسیدیم؛ نه فیلمهایی که بتواند تاریخچه هنرستان را پوشش دهد و نه تصاویری که بهطور مستقیم موضوع مستند ما را پشتیبانی کند. طبق سند سفارش، ما قرار نبود یک مستند فنی و تخصصی درباره آثار هنری یا نمایش جزئیات کارهای هنرمندان بسازیم. محور سفارش، ساخت مستندی درباره شهدای هنرستان هنرهای زیبا بود و نگاه هم این بود که به این موضوع از یک زاویه بالاتر و اجتماعیتر پرداخته شود، نه صرفا تحلیل آثار. به همین دلیل، تمرکز ما بیشتر روی انسانها، روایتها و تجربهها قرار گرفت. در بخش تاریخچه هنرستان هم، با اینکه این مجموعه از سال ۱۳۱۵ تأسیس شده، هرچه تلاش کردیم به تصاویر و فیلمهای آرشیوی برسیم، چیز قابل استفادهای پیدا نشد یا اگر هم بود، بسیار محدود بود و لزوما به روایت ما کمک نمیکرد. در چنین شرایطی، طبیعی بود که ساختار مستند به سمت مصاحبهمحور شدن برود.
شما چطور به این سوژه رسیدید؟
در مورد خود ما، رسیدن به سوژه هم از دل برخی از دغدغهها بیرون آمد؛ یعنی تلاش کردیم سراغ موضوعی برویم که هم ریشه در هویت اصفهان دارد و هم خارج از کلیشههای رایج است. اما مسیر تولید ساده نبود و با چالشهای مختلفی مواجه شدیم که بخشی از آن به همین فضای بسته برمیگشت.
چرا در اصفهان کارگردانان اصفهانی سراغ ساخت فیلم مستند از اصفهان نمیروند؟
واقعیت این است که فیلمسازی مستند در اصفهان، بهویژه مستندهایی که با محوریت خودِ اصفهان ساخته میشوند، از قدرت و پویایی لازم، برخوردار نیستند. یکی از مهمترین چالشها، فضایی است که طی سالها بهصورت یک سیستم بسته و قالبگرفته شکل گرفته؛ سیستمی که بیشتر ظاهری فرهنگی و هنری دارد، اما در عمل اجازه ورود جریانهای تازه و نگاههای جدید را نمیدهد. متأسفانه در اصفهان با نوعی حلقه محدود مواجه هستیم که خود را متولی هنر و تاریخ هنر میدانند، خیلی زیبا و پرطمطراق درباره هنر از دوران کلاسیک تا امروز صحبت میکنند، اما وقتی پای عمل، تولید واقعی و ایستادن پشت دوربین به میان میآید، همان افراد مانع اصلی میشوند.
این فضا طوری شکل گرفته که کار و بودجه و امکان تولید، معمولا در همان دایره محدود میچرخد و اگر فیلمسازی خارج از این چارچوب بخواهد وارد شود، با این نگاه مواجه میشود که «تو کجا بودهای تا حالا؟ ما اینجا سالها کار کردهایم، این فضا مال ماست». این رویکرد باعث شده بسیاری از فیلمسازان اصفهانی، حتی برای ساخت مستند در شهر خودشان، مجبور باشند از فیلتر افراد خاصی عبور کنند. اگر از این مسیر عبور نکنند، عملا کارشان نه در مرحله تولید جلو میرود، نه امکان حمایت میگیرد و نه مسیر پخش برایش هموار میشود. این مسئله آنقدر پررنگ است که حتی با ایجاد برخی معاونتها و ساختارهای جدید هم، هنوز بهعنوان یک معضل جدی برای هنرمندان اصفهان باقی مانده است.
برای مقابله با این فضا چه باید کرد؟
به نظر من، چند اتفاق باید بیفتد: اول اینکه این حلقههای بسته شکسته شود و امکان حضور نسل جدید و نگاههای متفاوت فراهم شود. دوم اینکه حمایتها شفاف، عادلانه و مبتنی بر کیفیت و ایده باشد، نه روابط. سوم اینکه مسیرهای مستقلی مثل جشنوارهها و سکوهایی خارج از این ساختارهای محدود تقویت شوند. مثلا جشنوارههایی مثل «سینماحقیقت» این مزیت را دارند که دیگر در اختیار آن حلقههای محلی نیستند و همین باعث میشود مستندها شانس دیده شدن، داوری منصفانه و حتی پخش را پیدا کنند. این مسیرهای مستقل میتوانند کمک کنند تا فیلمسازان اصفهانی، بدون عبور از فیلترهای غیرحرفهای، درباره اصفهان و از دل اصفهان فیلم بسازند و آثارشان را به مخاطب برسانند.
به نظرتان وجه تمایز جشنواره حقیقت در نسبت با مابقی جشنوارهها چیست؟
به نظر من مهمترین نکته، فضای کاملا حرفهای و تخصصی جشنواره حقیقت است. وقتی وارد این جشنواره میشوید، عملا حرفهایترین فضای مستند ایران را لمس میکنید. جایی است که تقریبا تمام مستندسازان جدی و مطرح کشور آثارشان را ارائه میکنند و حضور در این جدول برای آنها اهمیت و اعتبار دارد. خودِ جشنواره هم برای مستند و مستندساز ارزش ویژهای قائل بوده و این نگاه در همه اجزای برگزاری کاملا محسوس است.
نکته مهم دیگر این است که جشنواره حقیقت، مستند را بهعنوان یک رسانه مستقل و جدی میبیند، نه در حاشیه سینمای داستانی. همهچیز، از انتخاب آثار تا داوری و برنامهریزی، با رویکردی تخصصی و حرفهای انجام میشود و موضوعات با حساسیت و دقت زیادی بررسی میشوند.
از طرف دیگر، برنامههای جانبی جشنواره نقش بسیار مهمی در دیده شدن آثار دارند؛ از نشستهای تخصصی و گفتوگوها گرفته تا پوشش رسانهای گسترده در تلویزیون، فضای مجازی و خبرگزاریها. جشنواره تلاش میکند از تمام ظرفیتهای رسانهای استفاده کند تا هم خودِ جشنواره جایگاهش را تثبیت کند و هم مستندساز بتواند روی اثرش مانور بدهد، فیلمش دیده شود و نگاهها به سمت آن جلب شود. به همین دلیل است که به نظر من، جشنواره حقیقت صرفا یک رویداد نمایشی نیست؛ بلکه یک بستر جدی برای دیده شدن، گفتوگو و تثبیت جایگاه مستند در سینمای ایران است که آن را از بسیاری از جشنوارههای دیگر متمایز میکند.
آیا این مستند از رسانه ملی پخش خواهد شد؟ صداوسیما چطور میتواند در دیده شدن مستند و تعاملش با بینندگان اثرگذار باشد؟
بله، یک بار پخش شده؛ ولی بازهم پخش میشود. اما به نظر من این تأثیرگذاری فقط به خودِ پخش محدود نمیشود؛ بلکه چند عامل مهم در کنار هم معنا پیدا میکند. نکته اول زمان پخش است. خیلی مهم است که مستند در یک زمان گمنام و کممخاطب پخش نشود و ترجیحا با یک مناسبت یا یک بهانه مشخص همراه باشد تا باعث شود مخاطب از قبل ذهنیت و انگیزه دیدن داشته باشد. نکته دوم، اطلاعرسانی و تبلیغات پیش از پخش است. حداقل انتظار این است که قبل از پخش، از طریق فضای مجازی، شبکههای خود صداوسیما یا هر بستر رسانهای دیگری، اطلاعرسانی درست و هدفمندی انجام شود تا مخاطب بداند با چه اثری مواجه است و چرا باید آن را ببیند. این پیشآگاهی نقش بسیار مهمی در دیده شدن مستند دارد.
نکته سوم، ایجاد تعامل بعد از پخش است. به نظر من صداوسیما میتواند به بهانه پخش این مستند، نشستها یا برنامههای گفتوگومحور ترتیب دهد؛ مثلا با خانواده شهدا یا هنرمندانی که در هنرستان حضور داشتهاند، یا اساتیدی که در مستند صحبت کردهاند. حتی میشود دغدغهها، چالشها و موانعی را که در خود مستند درباره مسیر هنر و هنرمند مطرح میشود، به یک گفتوگوی رسانهای تبدیل کرد و آن را به تلویزیون کشاند. اینکه درباره مسائل و محدودیتهایی که هنرمندان با آن مواجه بودهاند، نحوه برخورد با هنر و هنرمند و چالشهای پیشروی آنها صحبت شود، میتواند باعث شود مستند فقط یک اثر تماشایی نباشد، بلکه به یک نقطه شروع برای گفتوگو و تعامل فرهنگی با مخاطب تبدیل شود؛ چیزی که رسانه ملی ظرفیت انجامش را بهخوبی دارد.




