نگاهی به میراث ناملموس تخت‌فولاد در گفت‌وگو با مهرداد عربستانی نویسنده کتاب «سپهر ملکوت»

این گورستان همیشه زنده است

میراث فرهنگی ناملموس براساس تعریف سازمان یونسکو، آن دسته از تولیدات و فرایندهای فرهنگی است که با گذشت زمان و از نسل‌های پیشین باقی مانده‌اند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - پنجشنبه ۴ دی ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
این گورستان همیشه زنده است

به گزارش اصفهان زیبا؛ میراث فرهنگی ناملموس براساس تعریف سازمان یونسکو، آن دسته از تولیدات و فرایندهای فرهنگی است که با گذشت زمان و از نسل‌های پیشین باقی مانده‌اند. بخشی از دارایی‌های فرهنگی، محصولاتی ملموس مانند ساختمان‌ها یا کارهای هنری هستند؛ بااین‌حال، بخش‌های زیادی از فرهنگ به‌شکل ناملموس است؛ مانند ترانه، موسیقی، توانمندی‌های مختلف، آشپزی، صنایع دستی و… . این‌ها شکل‌هایی از فرهنگ به‌شمار می‌روند که می‌شود آن‌ها را ثبت و ضبط کرد؛ ولی ملموس نبوده و قابلیت ذخیره در محلی فیزیکی مانند موزه را ندارند؛ ولی از طریق ابزارها و وسایلی که در آن‌ها به‌کار رفته است، می‌شود آن‌ها را سنجید و مشاهده کرد.

براساس این تعاریف، آنچه به یک بنا یا فضای تاریخی مرتبط می‌شود و از نسل‌های قبلی به نسل‌های امروزی رسیده، جزو میراث ناملموس قرار می‌گیرد.

در چنین تعریفی، پای گورستان‌ها را نیز می‌شود به این نوع میراث فرهنگی باز کرد؛ به این معنا که فرهنگ‌های جاری و آداب و رسوم مرتبط با گورستان‌ها را که اکنون نیز زنده‌اند، می‌شود ذیل میراث ناملموس قرار داد. به تخت‌فولاد نیز که جزو گورستان‌های باستانی و مشهور ایران و بلکه جهان است، می‌شود با این رویکرد نگریست.

مهرداد عربستانی به همراه گروهش، کاری پژوهشی را در راستای معرفی میراث فرهنگی ناملموس تخت‌فولاد با عنوان «سپهر ملکوت» ارائه کرده‌اند. عربستانی دانشیار رشته انسان‌شناسی در دانشگاه تهران است.

او متولد یا ساکن اصفهان نیست و به گفته خودش، همین ویژگی مایه اکتشافی بودن این پژوهش شده است تا با نگاهی عینی‌تر به موضوع نزدیک شود.
زهره کرانی، دارای مدرک دکترای گردشگری، یکی از نویسندگان این کتاب است و پژوهش‌های میدانی بسیاری به همراه منشورات در حوزه گردشگری دارد.

یوسف سرافراز نیز دانشجوی دکترای انسان‌شناسی است و هر دو نفر از دانشجویان مهرداد عربستانی بوده‌اند. به همین دلیل، این اثر پژوهشی را با رویکردی نزدیک به هم ارائه کرده‌اند.
به مناسبت رونمایی کتاب «سپهر ملکوت»، با عربستانی گفت‌وگویی کرده‌ایم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

بر اساس چه دغدغه‌ای به سراغ این پژوهش رفتید؟

کار ما پژوهش در امور فرهنگی و انسانی است؛ اما به‌طور خاص درباره این پژوهش این نکته اهمیت داشت که فضاهایی همچون آرامستان‌ها و مکان‌های تاریخی‌مذهبی صرفا نباید به‌عنوان یک پیکره فیزیکی دیده شوند و جنبه‌های دیگری که با این پیکره فیزیکی ارتباط دارد نیز باید برجسته شود. هرکدام از این آثار، همچون آرامستان تخت‌فولاد، علاوه‌بر پیکره فیزیکی، شامل بسیاری از فرهنگ‌های زنده‌ای هستند که از گذشته به ما رسیده و همچنان ادامه دارند؛ همچون مناسک و اسطوره‌ها و داستان‌ها و همه آن باورهایی که با یک فضا مرتبط‌اند و در وهله اول شاید به چشم نیایند، ولی لازم است به‌عنوان جنبه‌ای مهم از این پیکره‌های فیزیکی مدنظر قرار گیرند.

به طور کلی منظور از میراث ناملموس چیست؟

میراث ناملموس آن چیزی است که ممکن است مستقیما در بناها و پیکره‌های فیزیکی دیده نشوند، بلکه آن بخشی از فرهنگ است که جاری است و انجام می‌گیرد و مردم درباره‌اش صحبت می‌کنند، یا جهان‌بینی و کیهان‌شناسی‌ای است که این فضا را در بر گرفته است. به این ترتیب، میراث ناملموس همان فرهنگ جاری است که از گذشته به ما ارث رسیده. تعاریف مشخصی نیز در این خصوص وجود دارد که رایج‌ترینش تعریفی است که سازمان یونسکو ارائه داده و به مجموعه‌ای از باورها‌، آداب و مناسک، نمایش‌ها، جهان‌بینی‌ها و مهارت‌هایی اشاره می‌کند که سینه‌به‌سینه منتقل می‌شود.

بر چه اساس گورستان‌ها جزو میراث ناملموس در نظر گرفته می‌شود؟ آیا این ایده شماست یا نظری مرسوم است؟

خود گورستان الزاما میراث ناملموس نیست؛ بلکه میراث ناملموس آن میان‌ذهنیت و رفتارهایی است که به یک گورستان ربط پیدا می‌کند؛ زیرا گورستان‌ها فقط محل تدفین نیستند. این‌ مکان‌ها با خاطرات جمعی ارتباط می‌یابند و معمولا اطراف گورستان‌ها مناسکی صورت می‌گیرد. ممکن است بعضی از صنایع و حرفه‌ها در ارتباط با این گورستان ایجاد شوند و می‌توانند محل بازدید و زیارت و تفرج باشند. به این ترتیب، گورستان را از جنبه‌های مختلفی می‌شود بررسی کرد.
بر این اساس، نمی‌شود گفت گورستان جزو میراث ناملموس قرار می‌گیرد؛ بلکه میراث ناملموس فضایی است که حول‌وحوش یک گورستان قرار گرفته و به آن معنایی فرهنگی می‌دهد.

در یکی از تیترهای داخل کتاب این سؤال مطرح شده که «چرا باید میراث ناملموس تخت‌فولاد را بررسی کرد». پاسخ این پرسش را به‌طور خلاصه بفرمایید.

تخت‌فولاد حاوی بسیاری از معانی و فرهنگ و آداب و مناسکی است که برای مردم محلی به‌خوبی شناخته‌شده است و بخشی از اصفهان به‌عنوان شهری است که جایگاهش از لحاظ فرهنگی و تاریخی و هنری در کشور در موقعیت ویژه‌ای دارد. به همین دلیل، ضروری بود این میراث ناملموس ثبت و دسته‌بندی شود تا عینیت یابد و فراموش نشود. در واقع، ثبت و ضبط این قضیه و دسته‌بندی و تنقیح و عینی کردن این میراث مهم بود؛ زیرا باید در کنار بقیه عناصر فرهنگی که اصفهان به‌عنوان یک شهر توریستی آن‌ها را عرضه می‌کند، به این موضوع به‌طور جدی و با جزئیات بیشتر توجه شود تا عناصر بالقوه‌اش مشخص شده و به فعلیت درآید.

در برخی فصول کتاب نقل‌قول‌هایی از مردم به زبان محاوره وجود دارد. این نقل‌قول‌ها چگونه و با چه هدفی جمع‌آوری شده؟

یک مطالعه مردم‌نگارانه شامل مشاهدات و گفت‌وگوها با مردم و فعالیت‌هایی است که در آن مشارکت می‌کنیم و این‌ها نوعی ابزار جمع‌آوری اطلاعات برای پژوهشگر است. برای مستند کردن گزارش و نوشتن آن به‌طور علمی، لازم است به‌تناسب، به برخی از این داده‌ها اشاره شود. این گفت‌وگوهایی که به‌صورت محاوره ارائه شده، از میان انبوهی از اطلاعات و گفت‌وگوها انتخاب شده و ارزشی بازنمایانه دارند؛ چون بخشی از داده‌ها هستند که می‌توانند مفهومی را که درباره‌اش می‌خواهیم توضیح دهیم، یا نتیجه‌ای را که استنباط کرده‌ایم، مستند کنند. به همین دلیل، چنین فن و شیوه نگارشی برای گزارش تحقیقات مردم‌نگارانه استفاده می‌شود و خواننده می‌تواند جنس داده‌ها را ببیند و خط استدلال ما را با توجه به داده‌ها دنبال کند.

پژوهش و نگارش این کتاب چه فرایندی را طی کرد؟

این یک گزارش و تحقیق بود و برای تبدیلش به کتاب لازم بود صورت یک کتاب را به خود بگیرد. پژوهش و نگارش کتاب ابتدا با یک سری مطالعات اکتشافی صورت گرفت و به نتیجه رسیدیم که تخت‌فولاد مکانی است که پیکره فیزیکی کاملا مشخصی دارد. بر این اساس، سعی کردیم این پیکره را دسته‌بندی کنیم و مکان‌های مختلفش را تشخیص دهیم؛ سپس به انواع میراث فرهنگی ناملموس و توزیع آن‌ها در این مکان‌ها متمرکز شدیم. به این ترتیب، شیوه ارائه مطالب متکی بر پیکره فیزیکی نیست؛ بلکه براساس انواع میراث فرهنگی ناملموس و حضور آن‌ها در ارتباط با فضاهای فیزیکی است. در واقع سعی کردیم نشان دهیم مقولات مختلف میراث فرهنگی همچون مناسک و مهارت‌ها و جهان‌بینی و روایات اسطوره‌ای، هرکدام در این پیکره فیزیکی چگونه ظاهر و اجرا می‌شوند.

در ایران گورستان‌های قدیمی دیگری نیز وجود دارد. آیا آن گورستان‌ها نیز به اندازه تخت‌فولاد ارزش بررسی و پژوهش و تولید چنین کتابی را دارند؟

قطعا همین‌طور است. گورستان‌های بااهمیت دیگری نیز در کشور وجود دارند؛ اما تخت‌فولاد را به‌دلیل تاریخ مشخص و بناهایی که سازنده و تاریخش معلوم است، به‌راحتی می‌توان از جنبه‌های مختلف و با جزئیات زیاد بررسی کرد. ولی گورستان‌های مهم دیگری نیز وجود دارند که هنوز به‌خوبی کاویده نشده‌اند؛ همچون گورستان خالد نبی در شهرستان گنبدکاووس، یکی از مکان‌هایی است که از زوایای مختلفی مانند باستان‌شناسی و تاریخی و انسان‌شناسی قابلیت بررسی دارد. نباید این موضوع را هم نادیده گذاشت که علاوه بر علاقه و تشخیص پژوهشگر، فرصت و لجستیک پژوهش هم باید مهیا شود.

برای نگارش این کتاب منابع بسیاری را در خصوص تخت‌فولاد مطالعه و بررسی کردید. به نظرتان در میان این منابع، کدام وجه این گورستان تاکنون مغفول مانده است؟

بسیاری از منابعی که درباره تخت‌فولاد نگاشته شده، بر شرح‌حال افراد متکی بوده و غالبا روی ابعاد معنوی این فضا و شخصیت‌های مذهبی متمرکزند. آنچه به نظر ما مغفول بود، همان موضوعی است که در این تحقیق به آن پرداخته شده؛ یعنی آداب و مناسک و باورها و جهان‌بینی که موضوعات انتزاعی‌تری هستند و کمتر جلب توجه می‌کنند. همچنین، ابعاد بالقوه این مکان برای اینکه به مکانی برای بازدیدهای بیشتر از نظر گردشگری تبدیل شود، مدنظر ما بوده. دلالت‌هایی در تخت‌فولاد وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته و الزاما‌ دلالت‌های مذهبی نیستند؛ اگرچه به‌خاطر قرار گرفتن مقبره عرفا و بزرگان دینی حال‌وهوای مذهبی بر تخت‌فولاد حاکم است. علی رغم این، فضاها و تکیه‌هایی در این مکان وجود دارد که جنبه‌های تاریخی و حافظه جمعی در آن‌ها بسیار پررنگ است. این‌ها ابعادی است که در افواه وجود دارد و جاری است؛ ولی مانند پیکره فیزیکی یا اسامی افراد روی سنگ قبور، ثبت نشده‌اند. ما این ادعا را نداریم که همه مسائلی را که در افواه مردم وجود دارد، ثبت کرده‌ایم؛ ولی دست‌کم با جلب توجه به این ابعاد و دسته‌بندی آن‌ها، این مقولات را به اموری مشهود و عینی بدل کرده‌ایم تا کسانی که علاقه‌مند به این موضوعات هستند، بتوانند در قالب این مقولات کار را حتی بیشتر ادامه دهند.

در کتاب، گردشگری تاریک یا تلخ را از انواع گردشگری نام برده‌اید که بازدید از گورستان‌ها ذیل این دسته قرار می‌گیرند. اما به نظرم اگر از یک گردشگر ایرانی و حتی خارجی بپرسید که طی بازدید از گورستان تخت‌فولاد، این تلخی و تاریکی را درک کرده‌اند یا خیر، پاسخ منفی خواهید گرفت. با این نظر موافقید؟

بله. در کتاب نیز به این نکته اشاره شده. گردشگری تاریک یا تلخ فقط مربوط به این نیست که تجربه غمگین یا هولناکی از یک مکان به دست بیاوید. به لحاظ وجودی، مسئله مرگ در هر آرامستانی مطرح است و با نمادهای آن مواجهیم؛ ولی این تمام ماجرا نیست. به همین دلیل، انواع گردشگری تاریک یا تلخ روی یک طیف قرار دارد. بخشی از این طیف مربوط به افرادی است که درباره مرگ و آیین‌های مرتبط با آن کنجکاوند. بگذریم که علاقه به مرگ و نشانه‌های آن همچون جسد می‌تواند جنبه‌ای افراطی یا حتی بیمارگون هم داشته باشد. از طرف دیگر، همان‌طور که در مقدمه کتاب درباره گردشگری تاریک ذکر شده، این نوع گردشگری ابعاد دیگری نیز دارد و به خاطرات جمعی و مناسکی بازمی‌گردد که با گورستان مرتبط است و الزاما جنبه تلخی ندارد. نکته دیگر این است که وقتی در گورستان راه می‌روید،‌ به‌خصوص گورستانی که مشاهیر و افراد شاخص آنجا مدفون‌اند و نمادهای خانوادگی و قومیتی آنجا دیده می‌شود، ذهن بیش از اینکه به‌سمت مرگ به منزله نیستی برود،‌ به دنبال خاطرات و تأمل در جهان و کیهان‌شناسی بازمی‌گردد و گاهی نیز تجلیلی از حیات درگذشتگان است. در این صورت، آرامستان به محلی تبدیل می‌شود برای نوعی از تأملات که بیش از سوی تاریک، ‌انسان را به‌سمت تأمل در معنای زندگی و جهان‌بینی حاکم بر گورستان سوق می‌دهد. اصولا این مسئله که جهان پس از مرگ و تجربه پس از مرگ در هر فرهنگی چگونه تصویر می‌شود، یکی از جذابیت‌های گورستان برای بازدیدکنندگان است و این جهان‌بینی‌ها طیف متنوعی از تبیین‌ها و توضیحاتی را که مردم برای مرگ و زندگی قائل شده‌اند، به تصویر می‌کشد.

در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده است،‌ بیان کنید.

میراث ناملموس امروز همچنان جاری و در حال تطور است. برای زنده نگه داشتن این میراث باید به نوآوری برای آن و افزودن به آن فکر کنیم؛ چون آنچه به دست ما رسیده، حاصل یک تلاش و برساخت اجتماعی بوده که گذشتگان ایجاد کرده‌اند و فقط یک امر موزه‌ای به معنای به نمایش گذاشتن یک مرده ریگ نیست، ‌بلکه امروز هم به این میراث به‌عنوان یک امر زنده باید توجه کرد؛ به این معنا که در حال تغییر و تحول است و ما نیز به‌عنوان کسانی که در این فرهنگ شریک هستیم،‌ وظیفه و مهم‌تر از آن، حق نقادی و ایجاد تغییرات و انتقال آن را به نسل بعد داریم. نقطه حرکت این امر، پذیرش و تصدیق، بدون قضاوت اخلاقی، درباره هرآن‌چیزی است که در گذشته شکل گرفته، تا زمینه‌ای منطقی برای حرکت به سوی آینده ایجاد شود.