عموی چشم انتظارت!

«مهدی وطن‌خواهان»؛ آزاده اصفهانی، بیست و نه سال منتظر جواب نامه‌ای بوده که در دوران اسارتش یعنی درست در نوزدهم تیرماه 1365 زمانی که چهارسال از زندگی‌اش در اردوگاه اسرای جنگی موصل 4 عراق می‌گذشته، برای «سیدعلی خامنه‌ای»؛ رییس جمهور وقت می‌نویسد و او را دایی عزیزش؛ «سیدعلی رییسی» (عینکی) خطاب می‌کند.

تاریخ انتشار: 14:50 - چهارشنبه 1401/05/26
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
عموی چشم انتظارت!

به گزارش اصفهان زیبا؛ «مهدی وطن‌خواهان»؛ آزاده اصفهانی، بیست و نه سال منتظر جواب نامه‌ای بوده که در دوران اسارتش یعنی درست در نوزدهم تیرماه 1365  زمانی که چهارسال از زندگی‌اش در اردوگاه اسرای جنگی موصل 4 عراق می‌گذشته، برای «سیدعلی خامنه‌ای»؛ رییس جمهور وقت می‌نویسد و او را دایی عزیزش؛ «سیدعلی رییسی» (عینکی) خطاب می‌کند.

آن وقتی که بیشتر نامه‌ها در اردوگاه‌های عراق، مقصدشان «جماران» و «حضرت امام»(ره) بوده است او اما تصمیم می‌گیرد نامه‌اش را برای رییس جمهور وقت بنویسد؛ با اینکه می‌دانسته اگر عراقی‌ها بو ببرند مخاطب نامه کیست، معلوم نیست چه سرنوشتی برسرش بیاید و سر از کدام سوله و انفرادی و شکنجه‌گاه دربیاورد. مهدی وطن‌خواهان اما دست به قلم می شود و نامه را اینطور می‌نویسد:

«به نام خدا، برای خدا، بیاد خدا

خدمت دایی عزیز و ارجمندم سلام عرض می‌کنم.

پس از عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه ایزد منان خواهانیم.باری دایی جان! اگر احوال اینجانب و برادرانم را جویا هستید، باید بگویم که بحمدالله سلامتی برقرار و به دعاگویی شما مشغولیم. دایی جان! این اولین نامه‌ای است که برای شما می‌نویسم.

امیدوارم که جواب آن را هرچه سریعتر ارسال کنید. البته با عرض معذرت از اینکه مزاحم وقت گران بهای شما شده‌ایم. دایی جان! امیدوارم در تمام کارهایتان از سرپرستی خانواده تا سرکارتان (مدیریت دبیرستان) موفق و موید باشید. دایی جان، چند روز دیگر پا در پنجمین سال اسارت می‌نهیم البته اینجا کسانی هستند که مدت بیشتری است اسیر شده‌اند. دایی جان! با اینکه از شما دورم، خدا شاهد است هر روز که بر اسارت من افزوده می‌شود، علاقه‌ام به شما و مخصوصا پدرتان یعنی پدربزرگم و برادرانتان (علی‌اکبر و …) در قلبم افزوده می‌شود.

ما همیشه دعایتان می‌کنیم و امیدواریم که بار دیگر شما را و پدر و برادرانتان را ملاقات کنیم. امیدوارم مثل گذشته که از تجربه‌های خود می‌گفتید و مرا پند می‌دادید، در نامه‌تان برایم از آنها بگویید و چه برای تزکیه و چه برای مسایل معنوی، ما را مستفیض کنید. در ضمن در دعاهایتان ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.

روز جمعه هم که به ملاقات سید محمدحسین، سید محمود، محمد علی، دکتر مصطفی و بقیه دوستان می‌روید، یادی از ما نیز بکنید و سلام ما را به ایشان برسانید…….

از خداوند موفقیت شما و بقیه دوستان و آشنایان را مسالت دارم. خداوند لحظه‌ای و آنی ما را به خود وامگذارد، ان شالله.ما را از فتنه های دنیا سربلند و پیروز بیرون بیاورد، ان‌شالله. قلب بیمارمان را با نور قرآنش، منور کند و شفا بدهد، ان‌شالله. توفیق عاشق شدن در راهش و به خون غلتیدن در راه امام حسین را به ما عنایت بگرداند، ان شالله.

19/4/1365

الاحقر؛ مهدی وطن‌خواهان»

او نامه را با هزار سلام و صلوات به آدرس منزل‌شان راهی‌اش می‌کند و پشت آن در قسمت گیرنده، می‌نویسد: «زحمت بکشید بدهید به دایی‌ام؛ سیدعلی رییسی(عینکی)»

نامه می‌رود. می‌رود و هرباری که مامور صلیب سرخ با کوهی از نامه‌ها به اردوگاه می‌آید و یک به یک اسامی اسرا را می‌خواند، چشمان منتظر مهدی وطن‌خواهان اما منتظرتر می‌ماند،  بی آنکه خبری بشود و او تمام سال‌های اسارتش و حتی بعد از آن یعنی سال‌های آزادی هم، چشم انتظار جواب نامه‌اش می‌ماند. « اوایل از اینکه جواب نامه‌ام را ندادند، خیلی ناراحت بودم، پیش خودم فکر می‌کردم شاید عراقی ها بو برد‌ه‌اند و اصلا نامه سر به نیست شده و به دست آقای خامنه‌ای نرسیده است، اما کم کم فراموش کردم و به خودم امید دادم که جوابم را می دهند و باید منتظر بمانم.»

مهدی وطن‌خواهان؛ 23 تیرماه سال 1361 در عملیات رمضان زمانی که هجده سال داشته، به اسارت بعثی‌های عراق در می‌آید و هشت سال و یک ماه بعد یعنی؛ 30 مرداد 1369  جواز آزادی‌اش را می‌گیرد و به خاکش ایران و دیارش اصفهان برمی‌گردد. او بچه محله «خلجا»ی اصفهان است و آبا و اجدادی ریشه در این منطقه دارند. مهدی وطن‌خواهان می‌گوید: «بعد از آزادی هم منتظر جواب نامه‌ام بودم و همه روزها به آن فکر می‌کردم. همه سالهایی که گذشت چشم انتظار بودم و فراموشش نکرده بودم. حتی برای پیگیری نامه‌ام دوباره نامه به دفتر حضرت آقا نوشتم اما جوابی دستم را نگرفت. پیگیر ملاقات حضوری هم بودم که نشد.»

انتظار او تا بیست و نه سال ادامه پیدا می‌کند تا اسفند 1395؛ زمانی که پیامی از موسسه صهبا؛ انتشارات مقام معظم رهبری بر روی وبلاگش؛ «خادم الشهدا» می‌آید. «شما آزاده‌ای هستید که در دوران اسارت‌تان، برای مقام معظم رهبری نامه نوشته‌اید؟» مهدی وطن‌خواهان می‌گوید: «وقتی این پیام را دیدم، بدون هیچ درنگی جواب دادم: “بله”. بعد شماره تلفنم را گرفتند و قرار ملاقات حضوری گذاشتند. گفتند از قم می‌آیند اصفهان.» قرارشان می‌شود دو روز بعد در مسجد سید اصفهان.  قراری که به همه چشم انتظاری 29 ساله‌ مهدی وطن‌خواهان پایان می‌دهد. «دوستان از قم آمدند، دست پِر! با جواب نامه‌ای که حضرت آقا سال 66 برایم نوشته بودند اما از شانس یارم نبود و به دستم نرسیده بود.»

«نور چشم عزیز؛ مهدی وطن‌خواهان….. »! همین چند کلمه اول نامه کافی بود تا قطره‌های اشکم بی اختیار سرازیر شوند و تمام خاطرات اسارت، جلوی چشمم بیاییند. باورم نمیشد بعد از این همه سال چشم انتظاری به آرزویم رسیده‌ بودم.

«نامه‌ی گرامیت را بارها خواندم و از ایمان و پایمردی و توکل که در آن موج می‌زد، بسیار خرسند و از خداوند بزرگ سپاسگزار گشتم. در خانواده ماکه تو یکی از اعضای آن می‌باشی، تجربه‌ی بزرگی وجود دارد و آن اینکه صبر و توکل به گشایش و موفقیت خواهد پیوست و امیدوارم و از خدا می خواهم که تو نور چشم عزیزم یکبار دیگر در آزمایشی که اکنون برایت پیش آمده، آن را به چشم خود ببینی.

سلام تو را به خویشاوندان رساندم. پدر و برادران به حمدالله خوب و سلامتند و تو هم به همه برادرانی که با تو هستند، سلام ماها را برسان.

خداوند همه شما را موفق و پیروز بدارد.

عموی چشم انتظارت

سید علی حسینی 7/1/66 »

و امروز که مهدی وطن خواهان رودروی ما نشسته و از ماجرای این نامه می‌گوید، بیش از شش سال از پایان آن 29 سال انتظار می‌گذرد اما انگار همین دیروز بوده که نامه را نوشته و انگار همین امروز جوابش را داده‌اند؛ زمان برای او در همین نقطه متوقف شده است!

  او می‌گوید: «اینکه چرا نامه همان موقع به دست من نرسیده، به احتمال زیاد زیرسر منافقین بوده که آن سالها به حزب بعث خوش خدمتی می‌کردند و برخی نامه ها را به صورت انتخابی، قبل از اینکه به  دست اسرا و یا خانواده هایشان برسد، در اتاق سانسور معدوم می‌کردند.»

پی‌نوشت: قابل ذکر است آزاده مهدی وطن‌خواهان در نامه‌ای که در دوران اسارت می‌نویسد «آیت الله سیدعلی خامنه‌ای» رییس جمهور وقت را دایی خود خطاب می‌کند؛ این درحالیست که مقام معظم رهبری در جواب نامه ایشان از واژه عمو نسبت به ایشان استفاده می‌کند و نامه خود را با عنوان «عموی چشم انتظارت» به پایان می‌رساند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

7 + 1 =