به گزارش اصفهان زیبا؛ با گذشت 70 سال از کودتای 28 مرداد 1332 هنوز از این رخداد میتوان بهعنوان یکی از نقاط مهم چرخش تاریخی در ایران معاصر قبل از انقلاب یاد کرد. دوره دوازدهساله پس از سقوط رضاشاه، یکی از ملتهبترین دورههای تاریخ ایران از نظر ظهور و سقوط دولتها و بینظمی سیاسی در ایران بود.
شاه در این دوران از نظر اثرگذاری بر امور مملکتی و حتی عزل و نصبها در حریم سلطنتی با محدودیت روبهرو بود. در مقابل، دوران بعد از سال 32 نظام سیاسی تا اندازهای به ثبات رسید و حکومت نیز به مقدار زیادی یکدست شد و برای خالینبودن عریضه، حزب بلهقربانگو جای خود را به حزب چشمقربانگو داد؛ بهعلاوه همه عزلونصبها در سطح وزیر و نخستوزیر و حتی نمایندگان مجلس و همچنین تصمیمها و سیاستگذاریهای مهم، با نظر مستقیم شاه انجام شد.
همین تغییر در سطح کلان نظام سیاسی، بر سطوح مختلف جامعه نیز اثر گذاشت و نوع نگاه مردم را به تحولات آتی تغییر داد و توانست بذر اتفاقهای خرداد 42 و بهمن 57 را در ذهن مردم بکارد.
آنچه در شهرهای مختلف کشور در حوادث منتهی به مرداد 32 اتفاق افتاد، بسته به ترکیب و بافت جمعیتی بر اتفاقهای تهران بهعنوان پایتخت سیاسی اثرگذار بود؛ اصفهان نیز به جهت اینکه در آن سالها یک شهر نیمهصنعتی بهشمار میرفت و جمعیت کارگران در آن رو به افزایش بود، از نظر اثرگذاری بر حوادث سالهای 30 تا 32 شهر حائز اهمیت بهشمار میرفت.
در آن دوران اصفهان به دلیل برخورداری از دهها کارخانه بزرگ و کوچک نساجی و دهها هزار کارگر، به «منچستر شرق» شهرت داشت و تغییر در سیاستهای دولت، اثر چشمگیری بر مردم استان داشت؛ مثلا در دوران قبل از دولت مصدق، دولت رزمآرا تصمیم گرفت واردات پشم و پنبه را آزاد کند و همین موجب شد سه کارخانه بزرگ و معروف زایندهرود، نور و پشمباف به تعطیلی کشیده شوند و کارخانه ریسباف نیز در آستانه تعطیلی قرار گیرد.
در زمانی که نفت ایران هنوز دست انگلیس بود، بسیاری از مردم از اقصانقاط اصفهان، در مناطق نفتخیز جنوب برای شرکت انگلیسی کار میکردند. آنها به دلیل برخوردهای بد دولت انگلیس با کارگران و عدم پرداخت حق و حقوق آنها از انگلیس متنفر و به تبع آن، پشتیبان دولت مصدق شدند؛ به گونهای که در یک نمونه مردم اصفهان در جهت حمایت از دولت مصدق و مخالفت با فشارهای مجلس بر او، در 17 شهریور 1330، بعد از چهل و چند سال، بازار اصفهان را تعطیل کردند.
تجمعها و تحصنهای مردم اصفهان نیز بیشتر مابین تلگرافخانه و دروازهدولت انجام میشد و مردم از طریق مخابره تلگراف به تهران، حمایتهای خود را برای مصدق ارسال میکردند.
بیشتر اجتماعهای مردم در بازار از طریق جمعیتی مخفی در اصفهان سازماندهی میشد که با آیتالله کاشانی و نوابصفوی در ارتباط بود و از آنها خط میگرفت و مسئولیت آن نیز با آیتالله خادمی بود. او مرتب در جلسههای قرآن آیتالله کاشانی در مسجدی واقع در بوزرجمهر تهران شرکت میکرد.
یکی از اتفاقهای خوشایند آن دوران برای مردم اصفهان، برچیدن تابلوی شرکت انگلیس از سطح شهر بود. پس از آن کنسولگری انگلیس در اصفهان نیز تعطیل شد. نقل است که مردم شهر در بازار قیصریه برای رفتن انگلیسیها از اصفهان، آش پشتپا پختند و در شهر توزیع کردند؛ همچنین از دروازهتهران تا فلکه شاهپور را نیز به اسم خیابان مصدق نامگذاری کردند.
واقعهای که در تهران به 30 تیر شهرت دارد، در اصفهان در 29 تیر به اوج رسید و وقتی خبر استعفای مصدق به دلیل امتناع شاه از واگذاری فرماندهی کل قوا و وزارت جنگ به اصفهان رسید، مردم در تلگرافخانه تحصن کردند و دو روز بعد که مصادف با شنبه بود، بازارها را تعطیل کردند و در روز بعد، یعنی یکشنبه، تعطیلی کارخانهها نیز به آن اضافه شد.
اما بعد از برکناری قوام و انتصاب مجدد مصدق به نخستوزیری و متعاقب آن، رسیدن خبر پیروزی ایران در دادگاه لاهه، اصفهانیها عموم مغازهها و بازار را چراغانی کردند و بعد از یک سخنرانی که در بازار انجام شد، مردم به طرف سهراه شیخبهایی رفتند؛ عکس قوام را پایین کشیدند و آن را آتش زدند.
اما در 13 ماه پس از 30 تیر، اتفاقهایی افتاد که مردم به ادامه حمایت از مصدق دلسرد شدند؛ بااینحال، بازهم در 25مرداد که خبر کودتای اولیه و نافرجام به اصفهان رسید، مجددا مغازهها و کارخانهها تعطیل شدند و سیل مردم به سمت تلگرافخانه هجوم بردند و با ارسال تلگراف به تهران، مجازات عاملان کودتا را خواستار شدند؛ در 27مرداد نیز مردم به سمت میدان مجسمه (انقلاب فعلی) حرکت کردند و مجسمه رضا شاه را پایین کشیدند.
متعاقب کودتا در 28مرداد، کشاورز صدر ،استاندار اصفهان که یکی از یاران مصدق بود و بعد از 25مرداد دستور برچیدن عکس شاه از ادارات را داده بود، دستگیر و به تهران فرستاده شد و به طور موقت تیمسار سرتیپ دولو، فرمانده لشکر، سرپرستی استانداری اصفهان را برعهده گرفت؛ دو هفته بعد نیز امیرنصرت اسکندری بهعنوان استاندار جدید منصوب شد.
در تحلیل علل کودتای 28مرداد و تحلیل اتفاقهای منتهی به آن، دو نکته اهمیت دارد که همین موارد، به سراسر کشور نیز قابل تعمیم است: اول اینکه، جبهه ملی یک حزب با نیروی سیاسی مشخص و سرمایه اجتماعی پایدار و متحرک نبود و بیشتر ائتلافی میان گروهها و احزاب مختلف، نامتجانس و حتی مخالف بود که با هدف جامهعملپوشاندن به چند هدف مشخص تأسیس شد.
عنوان «ملی» نیز بیشتر به معنای ضدخارجی یا ضداجنبی بهکار میرفت و کارکردی فراگیر و همهشمول نداشت. بر همین اساس، جبهه ملی، بهجز ضدیت با استعمار خارجی و تأکید بر استقلال در برداشت منابع نفتی، مرام و گفتمان خاص و متمایزی ارائه نمیکرد و به همین دلیل پایدار و بادوام نیز نبود.
دوم اینکه، هدف اصلی جبهه ملی، «ملیکردن صنعت نفت» بود و افق روشنی در ارتباط با ایران پس از ملیشدن نداشت؛ کما اینکه دکتر مصدق با درخواست اختیار قانونگذاری شش ماه از مجلس نشان داد که حاضر است برای ملیشدن نفت، اصول بالاتری همچون اصول تفکیک قوا مصوب مشروطه را نیز زیرپا بگذارد.
همین موارد بهمرور زمینه اختلافهای اساسی دکتر مصدق با جناح مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی را فراهم کرد که با منحلکردن مجلس هفدهم که اکثرا هم از یاران و هواداران مصدق بودند، به اوج رسید. در این بین، مصدق فضا را برای جناح چپ جبهه ملی باز کرد و تودهایها به ضرر جناح مذهبی تقویت شدند.
در اصفهان که آن موقع یک شهر صنعتی و کارگری در حال رشد بود، علما و عموم متدینین از این بیمناک بودند که بازشدن فضا برای تودهایها که به عقاید کفرآمیز و ضدمذهبی شهرت داشتند، بر مردم نیز اثر بگذارد؛ به همین دلیل در 28مرداد، جناح مذهبی و بهویژه روحانیت، احتیاط کردند و حضورشان در میدان برای حمایت از مصدق و جبهه ملی چند ان پررنگ نشد.
آنچه مشخص است در ابتدای شروع حرکت دوساله جبهه ملی در دولت مصدق، مردم با اعتماد به جناح مذهبی و همچنین تنفر از دولت انگلیس و به امید آمدن پول نفت بر سر سفرههایشان، به حمایت از دولت پرداختند؛ اما رودررویی مصدق با آیتالله کاشانی و از طرف دیگر، بازشدن فضا برای احزاب چپ و تودهای، آنها را بر سر انتخاب بین بد و بدتر قرار داد؛ به گونهای که آنها بین سلطنت بهعنوان گزینه بد و رویکارآمدن تودهایها و مداخله شوروی در ایران بهعنوان گزینه بدتر، ترجیح دادند در برابر ماندن سلطنت و رفتن تودهای عکس العملی نشان ندهند.
همین دلایل موجب شد ضعف تئوریک در جبهه ملی به کاهش و ازبینرفتن عقبه اجتماعی آن منتهی شود و کودتای 28 مرداد رقم بخورد.
















سلام
لطفا در مورد مطالب تاریخی حتماً مرجع بنویسید. چون این طوری که روایت کردهاید خواننده فکر می کند خود شما در آن زمان حضور داشته و مورخ بوده اید که این چنین متقن و روایی نوشتهاید اما دستکم از عکس کنار مطلبتان به نظر نمیرسد عمر بیش از دستکم 90 سال، داشته باشید که بتوانید از زاویه دید خودتان نقل کنید و مطمئناً از کتاب/کتبی نقل قول آورده اید.
سلام. روایت زیبایی بود، اما ما چگونه میتونیم از این مطلب استفاده کنیم وقتی هیچ رفرنس و سند تاریخی در آن ارائه نشده است؟
هیچ اشکالی نداشت اگه به کتاب خاص یا روزنامه های آن زمان رفرنس داده میشد.