به گزارش اصفهان زیبا؛ سینما آیینه تمامنمای فرهنگ درون جامعه است و سینمای کودک در تمام جهان معرف رنگ، نور، نشاط و امید به آینده. تنها چیزی که هنر ملیتها را متمایز میکند، فرهنگ و تمدن آن ملت است؛ فرهنگ و تمدنی که در «ملکه آلیشون» غایب بود.
«ملکه آلیشون» به تهیهکنندگی و کارگردانی ابراهیم نوآورمحمد، یکشنبه شانزدهم مهرماه در دومین روز از اکرانهای سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان با حضور داوران و خبرنگاران کودک و نوجوان روی پرده رفت.
دامنهای پرچین، گلهای رنگارنگ روی کلاهها و گریم سخت و سنگین بازیگران در همان سکانس اول ما را از اسپانیا به مکزیک میبرد.
نورپردازی خاص کار و استفاده نمادین و اغراقآمیز از نورهای سبز و آبی در طول فیلم، فضای سینمای ابرقهرمانی آمریکا را تداعی میکند و آدرو پسری که کائنات دست به دست او میدهد تا از او یک قهرمان بسازد.
از همه چیز که بگذریم، اسامی و شخصیتپردازیها را نمیتوان بیخیال شد؛ شخصیتهایی که تا پایان فیلم هنوز بُعدهای ناشناخته زیادی داشتند و اسامی که هرچند ایرانی بودند اما کمتر شنیده شده. آدور نامی آریایی و زرتشتی است به معنای یزدان آتش؛ اما آیا این نام بدون اشاره به ایرانیبودنش فیلم را غیرایرانی جلوه نمیدهد؟!
«هانسل و گرتل»، «افسانه اِوانجلیما»، «آرتور» و «سفیدبرفی» چهار داستان پرمخاطب از ادبیات کودک جهان هستند. دوتا برای آلمان، یکی برای ویتنام و دیگری از افسانههای کهن فولکلور.
ایران با داشتن تاریخی هشتصدهزارساله گنجینه طلایی افسانهها و ادبیات فولکلور است؛ از کیومرث گرفته تا رستم و سهراب.
تعامل با جهان و پیشرفت در راستای نزدیکشدن به اولویتهای پذیرفته دنیا از نقطهنظرهای هر کشور و ملتی است؛ اما در قرن بیستویک که تمام فرهنگها در تلاش برای جهانیشدن از مسیر هنر و سینما هستند، ایران کجا ایستاده است؟!