به گزارش اصفهان زیبا؛ صبح جمعه بود. تنها بودم. بیدار که شدم، از دیدن پستهای اینستاگرام برق سه فاز از سرم پرید.
رفتم سمت تلویزیون. زیرتیتر شبکه یک را به همراه پرچم مشکیشده آرم شبکه که دیدم، چنان سیلی خوردم که یک دفعه وسط پذیرایی ولو شدم. دست خودم نبود. راستش را بخواهید فکرش را هم نمیکردم شهادتش اینگونه ویرانم کند یا بهتر است بگویم آنقدر از نظرم بزرگ و اسطوره بود که مرگی برایش تصور نمیکردم.
من منتظر آن روزی بودم که با همان ابهت صدایش پشت تریبون اعلام کند: «هنوز به ۲۵سال نرسیده است که اسرائیل به درک واصل شد.» اشکهایم بی اختیار میچکیدند و با دستم توی سرم میزدم.
سردار، پدر امنیت ایران، بچههایت یتیم شدند. در نبودنت حالا چطور با آرامش بخوابیم؟ تو بزرگتر ما بودی. با وجودت احدی حق نداشت به ایران چپ نگاه کند؛ چه برسد به اینکه بخواهد کشتارگاه راه بیندازند.
حالا اما پنج سال گذشته از صبح جمعه. پنجسال است یتیم شدهایم… پنج سال است نه فقط ایران، که کشورهای مسلمان هم یتیم شده اند که اگر بودی، حتم داشتم نمیگذاشتی اینگونه غزه تار و مار شود.
سردار، در آخرین لحظات چه گذشت در گلزار شهدای کرمان؟ تو میدانستی نه؟ داشتی میدیدی و جگرت برای زائرانت خون میشد؛ آری؟ حتم دارم خودت یکبهیک آنهایی که قرار بودند شهید شوند را انتخاب کردی؛ هر چند که نمیخواستی حق حیاتشان را بگیری. اما خوشا به سعادتشان که در روز تولد بانو و در جوار شما زندگی را با شهادت به پایان رساندند.
لیاقت میخواهد. حتم دارم یکبهیک با بانو در آخرین لحظات سرشان را به سینه گرفتید و آرامشان کردید و یکراست بردیدشان پیش خودتان برای پذیرایی. آخر میدانید؛ شنیده بودم شما خیلی خوب از مهمانهایتان پذیرایی میکنید.خوشا به سعادتشان که در کنار شما زندگیشان پایان یافت.