شهبازی در خصوص تعریف مکتب میرعماد در خوشنویسی میگوید: «میرعماد خوشنویسی است که نزد اهل فن نیازی به معرفی ندارد. او شخصیتی مشهور در سطح بینالمللی است. برای شناخت میرعماد باید مقدمه کوتاهی درباره نستعلیق ارائه کرد تا جایگاه رفیع میرعماد هویدا شود.» او ادامه میدهد: «بهطورکلی نستعلیق کمی بیش از 500 سال سابقه دارد، یعنی از زمانی که میرعلی تبریزی با وضعکردن اصولی برای قطعهنویسی، نستعلیق را در قالب یک خط هنری که با آن قطعات خوشنویسی را میتوان ارائه کرد، به پیش برد. از آن زمان خوشنویسان بزرگی ظهور کردند؛ کسانی مانند جعفر بایسنقری، اظهر تبریزی و بعدازآن سلطانعلی مشهدی و سپس میرعلی هروی، باباشاه اصفهانی و شاه محمود نیشابوری که هرکدام سهم عمدهای در پیشبرد خوشنویسی تا قبل از دوره صفویه و اوایل آن داشتند.»
شهبازی میرعماد را در خوشنویسی با حافظ در شعر مقایسه میکند: «او در دورهای که به تعلیم نستعلیق مشغول بوده از میراث بزرگان بیشترین بهره را برده است. استاد مستقیم میرعماد که به لحاظ تاریخی هیچ شکی در صحت آن نیست ملامحمدحسین تبریزی است. میرعماد در حقیقت نقطه عطف تجربیات نستعلیق قبل خودش است و او را از این باب میتوان با حافظ مقایسهاش کرد که او هم در شعر میراث ادبی و فرهنگی شعر گذشته را به اعتلای بالا میرساند و همه گذشته را با خود دارد.»این استاد خوشنویسی میرعماد را معمار خط نستعلیق میداند که تغییرات ساختاری بسیاری را در این خط به وجود آورده است: «به اعتقاد من، میرعماد علاوه بر اینکه از میراث گذشتگان استفاده لازم را برد، در پیکربندی و معماری خط نستعلیق نیز اصول و روابط هندسی تازهای وارد کرد که این پیکربندی، خط نستعلیق را بسیار استوار و مستحکم کرد. وقتی خط میرعماد را با هر یک از پیشینیان او مقایسه میکنیم، بهراحتی به این هندسه قوی و محکم پی میبریم.»
شهبازی درباره تأثیر میرعماد در سیر خطاطی بعد از خود میگوید: «میرعماد نقطه عطفی در سیر تحول و تطور خوشنویسی نستعلیق است. میرعماد کسی است که از تمام شیوههای ماقبل خودش استفاده کرده است. از طرفی کسانی میخواستند بعد از او بهترین تجربیات خوشنویسی را داشته باشند، به چیزی بیشتر از میرعماد نیاز نداشتند، چراکه میرعماد در نقطهای میایستد که نستعلیق و تجربه نستعلیق بعد از او با خودش سنجیده و تعریف میشود. بعد از میرعماد تمام یادگیری خوشنویسی نستعلیق تنها از طریق مرجع میرعماد شکل گرفته است. برای مثال در دوره قاجار کسانی که اساتید نستعلیق شناخته شده بودند کعبه نستعلیق را میرعماد میدانستند و به چیزی قبل از میرعماد نیاز پیدا نمیکردند.» این استاد خوشنویسی مسیر مکتب میرعماد پس از ظهور «کلهر» و «میرزا غلامرضا» را اینگونه شرح میدهد: «حساب میرزاغلامرضا را باید از کلهر جدا کرد. میرزاغلامرضا بخش عمدهای از شیوه خوشنویسی خودش را در مکتب میرعماد پشت سر گذاشته بود و تقریبا 20سال پایانی عمر خطش شیوه شخصی پیدا کرد. همانطور که در 45 سال اخیر اقبال خاصی به سبک میرزا غلامرضا بهخصوص در میان جوانان دیده میشود.»او درباره شیوه کلهر که بعدها به شیوه نستعلیق معاصر شناخته شد اضافه میکند: «کلهر یکی از نقاط عطف تاریخ نستعلیق است. شخص کلهر بهواسطه برخی انگیزههای بیرونی خطش با متقدمین متفاوت شد. تمرکز او بیشتر بر کتابت بود و کارهای بسیار مهم و وسیعی درزمینه کتابت انجام داد. بعد از کلهر رواج کتابت نویسی زیاد شد و بر اساس ادعایی مشهور بسیاری از خوشنویسان بر اساس شیوه کلهر کار کردند که به آن شیوه نستعلیق معاصر میگویند که شیوهای متأثر از کلهر است. تا زمان کلهر شیوه میرعماد یکهتازی میکرد اما بعد از دوره کلهر اقبال به شیوه کلهر بیشتر شد.»
شهبازی همچنینبه برجستهترین اساتیدی که به شیوه میرعماد خط مینوشتند میپردازد: «در دوران بعد از میرعماد خوشنویسان اسمورسمدار زیادی داریم. نزدیکترین فردی که به شیوه میرعماد خط مینوشته شخصی بوده به نام عبدالرشید دیلمی که شاگرد مستقیم میرعماد و خواهرزاده او بوده است. ایشان نقل از میرعماد (آثاری که با دقت فراوان شبیه میرعماد نوشته میشده است) را با تبحر انجام میداده، تا جایی که برخی از آثاری که کارشناسان متعلق به میرعماد میدانند در اصل نقلهایی است که با ظرافت تمام عبدالرشید از روی خط میرعماد انجام داده است. در شیوه میرعماد مهمترین شخصیت درواقع همین عبدالرشید دیلمی است.» او میافزاید: «بعد از دوره صفویه تا اواسط قرن سیزدهم دورهای از رکود در خوشنویسی روی میدهد تا اینکه در اواسط قرن سیزدهم خوشنویسی حیات دوبارهای پیدا میکند و در شیراز و تهران خوشنویسان بزرگی بر اساس شیوه میرعماد خوشنویسی میکنند.» این استاد خوشنویسی درباره استادان معاصری که بر شیوه میرعماد خط مینوشتند میگوید: «بااینکه میرعماد و شیوه میرعماد هنوز هم موردتوجهترین شیوه در تاریخ نستعلیق است بااینحال در میان اساتید معاصر به دلایلی کمتر به شیوه میرعماد رو آورده شده است. اگر بخواهم از استادی نام ببرم که کاملا بر شیوه میرعماد خطاطی میکند استاد حبیب رمضان پور خواهد بود.»
شهبازی میرعماد را پرکارترین خوشنویس تاریخ خوشنویسی میداند و درباره آثار باقیمانده از او میگوید: «برای هر خوشنویسی از دو نوع آثار میتوان نام برد. یکی آثار کتابتی و دیگری آثار قطعات خوشنویسی. میرعماد درزمینه کتابت آثار فراوانی با قلم کتابت خط کرده و درزمینه قطعات هم از پرکارترین خوشنویسان تاریخ است. بسیاری از کارهای میرعماد بهصورت تک صفحه باقیمانده است و بسیاری از آنها در قالب جزوات مرقع قرار میگیرد. مهمترین مرقع میرعماد «مرقع سنپترزبورگ» است که در موزه آرمیتاژ روسیه نگهداری میشود و در دوره زندیه جمع آوری شده است.» نکته پایانی گفتههای این استاد خوشنویسی هم به یادگیری شیوه میرعماد برمیگردد: «شیوه میرعماد و صفویه شیوهای دقیق به لحاظ هندسی است؛ هم در مفردات و اجزای کلمات و هم در رابطه بین اجزای آن. این روابط و هندسه بسیار پیچیده و دقیق است و نیاز به مشق نظری بسیار زیادی دارد. من بشخصه هنوز بعد از 20سال کار روی این شیوه بینیاز نمیبینم که آثار میرعماد و سایر خوشنویسان دوره صفوی را با نگاه یادگیری مطالعه کنم.»
شهبازی توصیهای هم برای خوشنویسان علاقهمند به کار در سبک نستعلیق دارد: «توصیهام به دوستانی که میخواهند شیوه نستعلیق را دنبال کنند این است که اگر تازهکار هستند با شیوه معاصر خوشنویسی را شروع کنند، چراکه شیوه معاصر آن پیچیدگیهای شیوه صفوی با آن شدت را ندارد. آنها وقتی با رموز نستعلیق آشنا شدند به شیوه میرعماد رجوع کنند. برای کسانی هم که شیوه معاصر را کارکردهاند و صاحبتجربه هستند و میخواهند تغییر شیوه بدهند توصیهام این است که بر اساس خواست قلبی و علاقه به سراغ شیوه صفوی و میرعماد بروند، چراکه بهتازگی رجوع به شیوه قدما محبوب شده است و بسیاری از افراد تحت تأثیر این جو میخواهند شیوه خود را تغییر دهند و سراغ مکتب صفوی بروند.»