کسانی که شاید قبلتر که به مدرسه میرفتید، بیشتر دیده میشدند و الانی که 24 ساعت در کنارشان هستید، دیده نمیشوند. این گزارش بهانهای شد تا مادرها از معضلات و کموبیش از خوبیهایی که آموزش آنلاین مسببش است، حرف بزنند.
آزمایشگاه شعبه خانه
فریده یک دختر 15 ساله دارد. وقتی از او درباره این روزهایی میپرسم که او و دخترش هر دو در خانه درگیر آموزش آنلاین هستند، او به نکات جزئی و مفیدی اشاره میکند. هم از خوبیهای مدرسه در خانه میگوید و هم از استرسهایش. «آموزش درسهای آزمایشگاهی به این شکل، خیلی برای بچهها و ما مادران سخت است. چون اگر مدرسه میرفتند با دبیر مربوطه در محیط آزمایشگاه، آزمایشها را بررسی میکردند، ولی الان باید همین کارها را در خانه انجام بدهند. برای همین ما مادرها مجبوریم مثل متصدی آزمایشگاه باشیم و کمکشان کنیم. بعد از اینکه آن آزمایش را بهصورت شخصی انجام داد، مجبور است چندین ساعت با دوستان همگروهیاش در گروههای مجازیشان حرف بزنند تا باهم به نتیجه دلخواه برسند و بتوانند گزارش خوبی بنویسند. خب این کار خیلی خیلی وقتگیر است. هم برای من و هم برای خودش. در ضمن برای یک سری آزمایشها واقعا وسایل و موادی که بچهها نیاز دارند در خانه پیدا نمیشود. مثلا برای درس زیست، بچهها نیاز به میکروسکوپ دارند و مدرسه به ما گفته است برای اینکه بچهها بهتر بهفمند باید یکسری از این وسایل را بخریم. خب این یک هزینه اضافی است که اگر مدرسه میرفتند این هزینهها را نداشت.» فریده تا اینجا مقدمهای برایمان گفته. چون بعد از اینکه این حرفها را میزند تازه یادش میافتد که چقدر این مدل آموزش باعث عوض شدن سبک زندگی بچهها و حتی والدین شده است. او ادامه میدهد: «چون در این مدل آموزش، بچهها هیچ فعالیتی ندارند و فقط کارشان این است که درس بخوانند و بخورند، اکثرشان اضافهوزن پیدا میکنند. من وقتی میبینم دخترم شبانهروز در حال درس خواندن و انجام تکالیفش است، دلم نمیآید به او بگویم یکی چندتا کار خانه انجام دهد، تا یک فعالیتی داشته باشد. او هم هیچ کاری انجام نمیدهد. برای همین میبینم که دارد چاق میشود.» او به استرس آموزش آنلاین هم اشاره میکند: «اینترنت ما گاهی قطع میشود و زمانهایی که این اتفاق میافتد خیلی به دخترم استرس وارد میشود. در این بین من هم از این بابت که چرا باید اینقدر سر چیزهای بیخود و الکی به دخترم استرس وارد شود، عصبی و ناراحت میشوم. سعی میکنم او را آرام کنم و بگویم چیزی نیست؛ ولی دخترم از اینکه مبادا حرف مهمی از حرفهای دبیرش را، موقع درسدادن از دست داده باشد، استرس میگیرد و آشفته میشود.»
بودن و نبودن در بطن ماجرا
فریده بعد از اینکه از مشکلات آموزش آنلاین میگوید، به خوبیهایش هم اضافه میکند. مثلا میگوید که بین کلاسها برای دخترش میوه پوست میگیرد و برایش میبرد تا او بخورد و از این بابت مطمئن است که چیزهای مقوی میخورد. در صورتیکه اگر مدرسه بود ممکن بود دائم تنقلات بخورد. وقتی از او میپرسم که آمدن مدرسه در خانه رابطه او و دخترش را تغییر داده است یا نه، اینطور جواب میدهد: «من الان بیشتر از قبل با دخترم در ارتباط هستم. چون الان از همه اتفاقهای داخل کلاس و مدرسه خبر دارم و خودش هم خیلی از من بیشتر از قبل درباره درسها و ارتباطاتش نظر میخواهد. در صورتیکه زمانی که حضوری به مدرسه میرفت چیز زیادی تعریف نمیکرد. وقتی از مدرسه به خانه میرسید، خسته بود و دیگر توان حرف زدن نداشت. اما الان دیگر اینجوری نیست.»
اما دقیقا خلاف این نظر را پگاه دارد. پگاه مادر پسری 14 ساله است. او از این شکایت دارد که آموزش آنلاین باعث شده رابطه او و پسرش خیلی خیلی کمتر از قبل شود. چون پگاه برخلاف فریده، میگوید که این مدل آموزش پسرش را منزویتر کرده است. او میگوید: «پسرم خیلی بداخلاق و پرخاشگر شده است. احساس میکنم خیلی از هم دور شدهایم. مثلا مدرسه که میرفت، خیلی آرام بود و خیلی درسهایش را منظم میخواند. کلا زندگیاش قبلا نظم داشت. من قبلا او را بیشتر میدیدم. اما الان از صبح که بیدار میشود تا شب که میخوابد سر سیستم خودش است. الان حتی هیچ نظارتی برایش وجود ندارد. اصلا من نمیدانم دارد چه کار میکند. حتی ناهار و شامش را هم در کنار سیستمش میخورد، نه پیش من و روی میز.»
رباتهای پشت سیستم
پگاه میگوید که قبلتر تنها دغدغه پسرش موفقیت او در کلاس و درسهایش بوده است. اما الان که معلمها چندان وقت سؤال پرسیدن و ارزیابیهای حضوری ندارند، او اعتمادبهنفس قبل را ندارد و برایش خواندن و نخواندن درسهایش مهم نیست. «این چند روز پسرم به من میگوید که دیگر معلمانم از من سؤالی نمیپرسند و بیشتر وقت را درگیر سؤال پرسیدن از بچههایی هستند که درسهایشان ضعیف است. من فکر میکنم این که سوالی از پسرم پرسیده نمیشود و او درگیر جواب و سؤالهای کلاسی نمیشود، باعث شده که فکر کند دیده نمیشود و برای همین انگیزهای برای او نمانده است.» از پگاه میپرسم الان که پسرش با دوستانش ارتباط حضوری ندارد و همیشه در خانه است، الان نیاز به تفریحش را چطور برآورده میکند؟ «پسرم هرهفته کلاس زبان و کلاس شنا میرفت. یعنی قبلا زیاد در اجتماع بود. اما الان همیشه در خانه است. برای همین گوشهگیر شده است. الان هم گاهی به من میگوید که باهم پیادهروی برویم. اما بعد پشیمان میشود و میزند زیرش که نرویم.» پگاه خیلی نگران پسرش است. او میگوید اصلا نمیداند پسرش در اتاقش و پشت سیستم چکار میکند. گاهی این نگرانی سراغش میآید که مبادا به واسطه اینکه باید درسهایش را آنلاین بخواند و انجام دهد، استفادههای نامعقولی از اینترنت کند یا وارد سایتهای غیراخلاقی شود. در حقیقت بهوجود آمدن شرایط و فضای جدید درسی باعث شده، پسر نوجوان پگاه درگیر زندگی خودش که همه آن زندگی خلاصه شده در کامیپوترش شود.
ناظران نگران همیشگی
رومینا هم مثل پگاه نگران این است که به واسطه آموزش آنلاین، دختر 13سالهاش از اینترنت استفاده نادرست نکند. او میگوید: «این مسئله آموزش آنلاین باعث شده است که من دیگر نتوانم دخترم را زیاد تنها بگذارم و حس میکنم باید نظارت بیشتری روی درسها و حتی سرچهایش داشته باشم. مثلا من یک پسر 10 ساله هم دارم که او تا امسال تبلت یا گوشی نداشت. اما برای درسهایش مجبور شدیم برایش یک تبلت تهیه کنیم. اینکه بچهها در این سن کم مجبور به استفاده از فضای مجازی میشوند، اتفاق خوبی نیست و برای من ِ مادر خیلی نگرانکننده است.» رومینا میگوید آموزش آنلاین فقط برای او سخت است. چون علاوهبر نظارت روی درس دخترش، باید معلم دوم او هم باشد و همیشه و در هر درسی همراهیاش کند. اما برخلاف این سختیها، دخترش از این مدل آموزش راضی است. چون سطح اضطراب آنها در کلاسهای مجازی خیلی کمتر از کلاسهای حضوری است.
روح ما، در بدن مادرهایمان
حرفهایی که زهرا میزند، حرفهایی است از زبان تمام مادران دنیا. زهرا مادر یک نوجوان 13 ساله است. او میگوید که دخترش همیشه عاشق مدرسه بوده و الانی که آموزش بهصورت مجازی شده است، دخترش گوشهگیر و افسرده شده است. وقتی که زهرا خلق پایین، افسردگی و سطح اضطراب زیاد دخترش را میبیند، خودش هم دلگیر و آشفته میشود. او میخواهد همان دختر شاداب قبلی را داشته باشد. دختری که انگیزه داشته و حالش خوب بوده. زهرا میگوید: «وقتی سطح اضطراب و گریههای مدام دخترم را میبینم حالم بد و قلبم مچاله میشود. به هرحال من مادر هستم و نمیتوانم غم بچهام را ببینم.»