یکی از تضادهای جدی هاشمی و طیف معروف به خط امام که بعدها به اصلاحطلبان معروف شدند، بحث اولویت توسعه اقتصادی و سپس توسعه سیاسی بود که موجب برخوردهایی میان دولت سازندگی و طرفداران جریان خط امامی شد. به سراغ محسن هاشمی رفسنجانی رفتیم. در کارنامه اجرایی او سوابق متعددی به چشم میخورد، از جمله رئیس شورای شهر تهران، مدیر سابق متروی تهران، رئیس دفتر سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس سابق بازرسی ویژه ریاستجمهوری، عضو سابق هیئتمدیره سازمان صنایع دفاع. او معتقد است که درگذشت پدرش به توازن و تعادل در میان جریانهای سیاسی کشور ضربه زده است. محسن هاشمی در گفتوگو با «اصفهان زیبا» از تأثیر مرحوم هاشمی رفسنجانی در حل بحرانهای مختلف کشور میگوید و در توصیف شخصیت پدرش میگوید که او شخصیتی عملگرا و واقعگرا بود که برای حلوفصل مسائل مختلف عقلانیت توأم با خطرپذیری را در پیش میگرفت. مشروح گفتوگو را در اصفهان زیبا میخوانید.
با یاد مرحوم هاشمی شروع کنیم، عدهای معتقدند فقدان ایشان چالشهای سیاسی زیادی در کشور ایجاد کرده است. این اتفاق چه تأثیری بر فضای سیاسی کشور داشت؟
طبیعی است که فقدان شخصیتی در حد آیتالله هاشمی رفسنجانی که یکی از ویژگیهای ایشان ایجاد توازن و تعادل در فضای سیاسی کشور بود، چالش و تلاطم به وجود آورد. متأسفانه این فقدان هم در شرایط زمانی رخ داد که کشور با ابر بحرانها و چالشهای متعدد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی مواجه بود و شاید شرایط زمانی موجب شد این فقدان و نیاز به ایشان بیشتر احساس شود.
اگر امروز مرحوم هاشمی در قید حیات و سیاست بودند چه تحلیلی از شرایط امروز دولت و جامعه داشتند؟
مشی و طبیعت آیتالله هاشمی رفسنجانی در دوران فعالیت ایشان، عدم شخصمحوری و شخصیتگرایی بود و طبیعتا با این پرسش که پس از رحلت ایشان بخواهیم مسائل امروز را با نام و عنوان ایشان تحلیل کنیم موافق نیستم. البته ایشان روش و مسیری مشخص را برای حل مشکلات و مسائل کشور تبیین کردند و در زمانها و حوزههایی که مسئولیت داشتند از این شیوه استفاده کردند و تا حدودی هم نتیجه گرفتند و ما هم اگر بخواهیم مسائل و چالشهای امروز را که یکی از آنها شکاف بین دولت و ملت است، ترمیم کنیم، ناگزیر به استفاده از همین روش هستیم که مهمترین ویژگی آن عقلانیت توأم با خطرپذیری برای مردم و انقلاب است. ایشان با وجودی که معتقد به خرد جمعی، مشورت و احتیاط بودند، زمانی که احساس میکردند مصالح مردم و انقلاب در خطر است، از به خطرانداختن آبرو و جایگاه خود برای ایران واهمهای نداشتند، عملگرایی و واقعگرایی را لازمه انقلابی گری و آرمانگرایی موفق میدانستند و در همه شرایط تابع عقل و منطق بودند، به نظرم امروز مسئولان ما به مقداری جسارت، ازخودگذشتگی و تلاش برای حل بحران معیشت عمومی جامعه نیاز دارند.
اصلاحطلبان در سالهای ۷۶ و ۸۴ با مرحوم هاشمی تضادهایی داشتند که منجر به حضور و پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری شد، چرا سالها بعد مرحوم هاشمی در کنار اصلاحطلبان ایستاد؟
البته صحیح این است که بگوییم اصلاحطلبان سال 1376 با آیتالله هاشمی رفسنجانی زاویهای نداشتند و بسیاری از بزرگان اصلاحات، دوم خرداد را مرهون امانتداری، مدیریت و تصمیمات تاریخی و صحیح آیتالله هاشمی رفسنجانی بهخصوص آخرین خطبه ایشان قبل از انتخابات میدانند که موجب ترمیم اعتماد عمومی به صندوقهای رأی شد. در سال 1384 نیز اتفاقی که رخ داد تشتت در آرایش سیاسی اصلاحطلبان بود که با سه کاندیدای اختصاصی وارد شدند و بخش قابلتوجهی از بدنه اجتماعی جامعه نیز از آیتالله هاشمی رفسنجانی حمایت کردند که این تشتت با وجود اول شدن ایشان در دور نخست انتخابات، موجب شد که انتخابات به مرحله دوم برود و وقایعی نیز رخ داد که آیتالله هاشمی رفسنجانی از پیگیری آن انصراف دادند. بنابراین مشکل در سال 1384، تشتت در مدیریت و رهبری سیاسی اصلاحطلبان بود، در حالی که آیتالله هاشمی رفسنجانی، همواره بر وحدت و همگرایی تأکید داشت و ایشان پیش از انتخابات بارها تأکید کردند اگر یک نامزد مورد اجماع واقع شود ایشان ثبتنام نخواهد کرد، اما متأسفانه اختلافات هم در جریان اصلاحطلبی و هم در جریان اصولگرایی موجب حضور کاندیدای موازی شد.
پایگاه و سرمایه اجتماعی با استناد به انتخابات مجلس اخیر که در دور دوم آن ۷درصد شرکت کردند بهشدت کاهش یافته است، به نظر شما این سرمایه چرا از دست رفت و چگونه بازمیگردد؟
یکی از دلایل اصلی ریزش در بدنه اجتماعی جریان اصلاحات، کمبود عملگرایی و واقعگرایی در عملکرد اصلاحطلبان در دولت و مجلس و مدیریت شهری بود. اصولا باید فعالیت سیاسی احزاب و گروههای اجتماعی در زمان تبلیغات و موضع انتقادی با زمان تصدیگری مسئولیت متفاوت باشد، اما مشاهده کردیم که در دولت، مجلس دهم و مدیریت شهری اصلاحطلبان پس از پیروزی نیز عمدتا به حرفهای تبلیغاتی و انتخاباتی ادامه دادند درحالیکه بدنه اجتماعی و رأیدهندگان انتظار داشتند که بخشی از مسائل آنان حل شود که در دولت دوم دکتر روحانی و همچنین مجلس دهم و مدیریت شهری فعلی کمتر این اتفاق رخ داد و موجب یأس و سرخوردگی بخشی از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و عدم مشارکت آنان در انتخابات مجلس شد که البته خسارت آن تنها متوجه اصلاحطلبان نیست و کاهش مشارکت اثر منفی برکل سیستم مدیریت کشور برجا میگذارد.
آیا محسن هاشمی خود را یک اصلاحطلب میداند؟
با توجه به اینکه تعریف روشنی از حدومرزهای اصلاحطلبی یا اصولگرایی وجود ندارد، ترجیح میدهم که از واژه میانهروی برای توصیف مشی سیاسی و مدیریتی خود استفاده کنم. آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز از واژه اعتدال که میانهروی مترادف آن است، استفاده میکردند که متأسفانه این واژه به خاطر عملکرد ضعیف برخی جریانات و مسئولان ضربه خورد. اگر قرار باشد افراطوتفریط در جریانات سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا تثبیت شود، طبیعی است که کشور ضرر میکند. باید جریان غالب در نخبگان ما، بر میانهروی و پرهیز از تندروی و افراطوتفریط تأکید داشته باشد. البته صداهای دیگر نیز باید شنیده شود و موردتوجه قرار گیرد، اما نمیتوان جامعه را با افراطوتفریط اداره کرد.
مشکل روز کشور ما از نظر توده مردم اقتصاد است، به کدام فرم اقتصادی برای بهبود این شرایط معتقدید؟ با اقتصاد بیمار ایران چه باید کرد؟
با این قضاوت موافقم که اولویت نخست کشور در شرایط فعلی اقتصاد و معیشت مردم است. البته شرایط دشوار فعلی کشور که سختترین تحریمهای تاریخ روابط بینالملل را در سه سال گذشته تجربه کرد، در عین سختی و تلخی، دارای فرصتهای مناسبی برای بهبود هست به شرط آنکه منجر به تصمیمات درست در شیوه اداره اقتصاد شود. در بسیاری از کشورهای جهان سوم دوران ریاضت اقتصادی که طی یک یا دو دهه انجام و منجر به شورشهای گسترده و تغییرات مکرر دولتها میشد، به همین نتایج میرسید و اگر مسئولان اقتصادی کشور از فرصت پیشآمده جهت اصلاحات ساختاری در اقتصاد استفاده کنند و مشکل نقدینگی، سیستم بیمار بانکی و تورم را حل کنند، مطمئنا مشکلات معیشتی مردم ساماندهی شده و کاهش مییابد.
به نظر شما توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی اولویت دارد؟ آیا کشور ما درحالتوسعه محسوب میشود؟ با کدام زیرساخت میتوان به توسعه کشور امید داشت؟
در ادبیات علمی توسعه، نمیتوان از توسعه اقتصادی مستقل از توسعه فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی سخن گفت. توسعه یک مفهوم یکپارچه و دارای ابعاد مختلف است که اگر جامعه همزمان رشد نکند، طبیعتا با موجودی ناقصالخلقه که یک عضو آن بیشتر از سایر اعضا رشد کرده، مواجه خواهیم شد. البته طبیعی است که همه ابعاد توسعه نیازمند زیرساخت است و نمیتوان مثلا مدرسهسازی را بهعنوان توسعه اقتصادی صرف دانست یا ساختن بیمارستان و درمانگاه جدا از توسعه اجتماعی و بهبود سلامت شهروندان نیست یا توسعه فرهنگی بدون زیرساخت اعم از سالنهای سینما، چاپخانهها، روزنامهها و سالنهای هنری معنایی ندارد. به نظرم پس از جنگ بهخصوص در دولتهای سازندگی و اصلاحات، کشور به لحاظ زیرساختی در وضعیت مناسبی قرار داشت و اگر این زیرساخت بهدرستی و نه از راه تصدیگری و خصولتی سازی و بدون بخشی نگری و تنگنظری، مورد بهرهبرداری قرار گیرد، شاهد یک توسعه متوازن و پایدار برای ایران در دهه آینده خواهیم بود.














