جریان تازهای که عکس را مانند یک هنر معاصر میبیند و عکاس را از مشاهدهگر صرف به آرتیستی صاحب فردیت تبدیل میکند. گذر از گزاره ثبت واقعیت در عکاسی و رفتن به سمت جهانهای ذهنی و بعضا فلسفی در پروسه عکس کاری است که فاران پیرجمالی، امید حــسینی، شــیــما راســتــین، فــرهنگ عابدینزاده، زهرا مطلبی و پویان نبوینژاد ششعکاس جوان با همراهی زهرا جعفرپور کیوریتور نمایشگاه «پراش» به دنبال رسیدن به آن هستند. برای همراهشدن با حال و هوای نمایشگاه و اطلاع از جهان عکسها با زهرا جعفرپور کیوریتور نمایشگاه و شیما راستین یکی از عکاسان حاضر در نمایشگاه گفتوگو کردیم.
امکانات عکاسی آنالوگ مهمتر از جستوجوی نوستالژیک
زهرا جعفرپور که خود نقاش شناختهشدهای است کیوریتوری و هدایت عکاسان در نمایشگاه پراش را برعهده دارد. او از چرایی رفتن به سمت برگزاری نمایشگاهی با عکاسی آنالوگ میگوید: «در گفتوگو با دوستان عکاسی که اساسا عکاسی آنالوگ میکنند، توجه من به این نوع از عکاسی جلب شد. دوستانی که در دوران تصاویر دیجیتال و امکانات عکاسی دیجیتال همچنان انتخاب اولشان عکاسی آنالوگ است. از طرف دیگر مدتی بود که میدیدم توجهات به سمت عکاسی آنالوگ جلب شده است؛ اما این ابراز علاقهها را بیشتر یک کنجکاوی یا ارضای نوع حس نوستالژیک و پیدا کردن امری قدیمی میدیدیم. این دو دلیل شاید جرقهای شد که به سمت فکر کردن به عکاسی آنالوگ و پرسش از سازوکار این مدل عکاسی برود.» او ادامه میدهد: «مسئلهای دیگری که توجهم به آن جلب شد، این بود که در بسیاری از تکنولوژیها زمانی که ابزار جدیدتر و با قابلیتهای تازهتر عرضه میشود، نمونههای اولیه دیگر تولید نمیشود. مثلا تلویزیونهای لامپی یا کامپیوترهای نسل اول و دوم از رده خارج شده است و تولید نمیشود؛ اما درباره عکاسی با وجود ظهور فرمت دیجیتال و انواع و اقسام دوربینها و تکنولوژیها، شرکتهای بزرگ همچنان نگاتیو و دوربینهای آنالوگ تولید و به بازار عرضه میکنند. حتی برخی صنعتها مانند صنعت فشن را با دوربین آنالوگ عکاسی میکنند. به نظرم یکی از دلایل عمده این مسئله به امکاناتی که عکاسی آنالوگ در اختیار عکاس قرار میدهد برمیگردد.»
سفری از طبیعت به انسان
جعفرپور درباره کانسپت مرکزی نمایشگاه پراش میگوید: «برای انسجامبخشی به نمایشگاه و در کنار هم قرار دادن آثار عکاسان که هرکدام در زمینههای مختلف عکاسی آنالوگ انجام میدادند، تصمیم گرفتم با کمک دوستان عکاس یک خط فکری برای مجموعه انتخاب کنم. ایده این خط فکری در نهایت به این سمت رفت که سفری از طبیعت به انسان را شامل شود؛ یعنی آغاز از طبیعت محض، دیدن اثر انسان در طبیعت، رسیدن به شهر و پرداختن به صنعت و در نهایت رسیدن به خود انسان. هر عکاسی میتوانست روایت خودش را داشته باشد یا اینکه به انتخاب خودش یکی از این بخشها را در عکسهایش پررنگتر کند.»
پراش؛ زیباییشناسی آشفتگی
کیوریتور نمایشگاه پراش از انتخاب عنوان نمایشگاه و ارتباطش با موضوع نمایشگاه میگوید: «پراش عنوانی بود که شیما راستین در ابتدا پیشنهاد داد و من از انتخاب این اسم خوشحال هستم. در لغتنامه دهخدا یک فعلی با عنوان پراشیدن داریم که معنی پریشانی و آشفتگی میدهد. از طرف دیگر پراش شاید بهترین کلمه برای معنی واژه Diffraction باشد. از لحاظ تکنیکی زمانی پراش در عکاسی بهوجود میآید که دیافراگم بسیار کم باز است و زمانی که نور میخواهد از این روزنه کوچک عبور کند، شعاعهای موازی نور از همدیگر دور میشوند و با یکدیگر تداخل پیدا میکنند و این میتواند به تار شدن عکس یا خطاهای دیگر در عکس بینجامد؛ اما عکاسانی که به این موضوع آگاهی دارند، میتوانند از این به اصطلاح خطا برای فضاسازی موردنظرشان استفاده کنند. پراش از دو منظر معنایی و تکنیکی به خوبی میتوانست نسبت میان عکاس با محور موضوعی نمایشگاه را بیان کند و به انتخاب عکاس به ایده مرکزی معنا بخشد.»
رسانه من آنالوگ
جعفرپور در ارتباط با انتخاب شش عکاس جوان برای در کنار هم قرار گرفتن در نمایشگاه پراش میگوید: «عکاسانی که در این نمایشگاه کنار هم قرار گرفتند، یک ایده اصلی را در کارشان دنبال میکنند. ایده همه این عکاسان این است که با دلایل زیباییشناسی و تکنیکی عکاسی آنالوگ را انتخاب کردهاند و معتقدند رسانه آنها عکاسی آنالوگ است و در این نمایشگاه تقریبا در تمام تکنیکهایی که در عکاسی آنالوگ مرسوم است و استفاده میشود آثاری وجود دارد.» او میافزاید: «با عکاسان نمایشگاه بین شش ماه تا یک سال در کنار هم بودیم و گفتوگو میکردیم تا پروسه عکاسی شکل بگیرد. این مسئله که بر مبنای ایده یا کانسپتی پروسه عکاسی انجام شود و در عین حال عکاس فردیت خودش را حفظ کند نکته مهمی است که در این نمایشگاه انجام پذیرفت. ایجاد یکپارچگی در مجموعه آثار که از یک طرف فردیت و جهان شخصی عکاس در آن هویداست و از طرف دیگر در مسیر ایده کلی نمایشگاه حرکت میکند، کار دشواری بود که امیدواریم از عهده آن برآمده باشیم.»
جای عکاسی آنالوگ در اصفهان خالی است
جعفرپور درباره جایگاه عکاسی آنالوگ و اهمیتدادن به این گونه عکاسی در نمایشگاههای عکس اضافه میکند: «در عکاسی اصفهان آنچنان که باید به عکاسی آنالوگ پرداخته نمیشود. بیشتر رویکردها به این نوع از عکاسی یا حال و هوای نوستالژیک دارد یا به طور کلی مردود شمرده میشود. در حالی که بیرون از ایران به این شکل به عکاسی آنالوگ نگاه نمیشود. کاربرد و دستاوردهای عکاسی آنالوگ در بیرون از ایران کاملا مشخص است و همچنان چرخه تولید دوربین و نگاتیو و خلق عکسهایی با این فرمت ادامه دارد. علاوه بر اینکه کمتر نمایشگاه عکسی در اصفهان خاطرم هست که در آن مدیوم عکاسی به مثابه آرت نگاه شود. اینکه عکاسان مجموعه عکسی را به عنوان «art work» ارائه بدهند، امری است که در فضای نمایشگاهی اصفهان اتفاق نمیافتد. البته نباید فراموش کرد که اگر حمایت و اطمینان آقای سنبلستان، مدیر گالری صفریک نبود، شاید این نمایشگاه هم نمیتوانست در اصفهان برگزار شود.»
عکاسی بر مبنای فرضیه گربه شرودینگر
شیما راستین یکی از عکاسان با سابقه در زمینه عکاسی آنالوگ است و در نمایشگاه پراش هم در کنار پنج عکاس دیگر حضور دارد. او از نمایشگاه پراش و ایده حضور در آن میگوید: «من از همان روزهای نخست ایده طبیعت شهر، در کنار خانم جعفرپور بودم و حتی میشود گفت اسم پراش ایده مشترک هر دو نفر ما بود. از همان روزهای اول همیشه این در ذهنم بود که این تقابل میان طبیعت و شهر میتواند بسته به ذهن آرتیست تناظر یا تجاوز تعبیر شود؛ بنابراین در کلمه پراش این برداشتها گنجانده شده بود.» او مجموعه خودش را بر پایه تئوری گربه شرودینگر میداند و میافزاید: «مجموعه خودم بر مبنای ایده گربه شرودینگر بود. بر اساس این تئوری، گربهای درون یک جعبه حاوی مواد منفجره یا به فرض خود شرودینگر، حاوی یک شیشه گاز سیانور، یک چکش، یک حسگر رادیواکتیو و یک منبع رادیواکتیو (ابزاری که منجر به مرگ گربه شود) قرار داده میشود که احتمال منفجر شدن یا نشدن، نشت گاز یا عدم نشت پس از بسته شدن در جعبه 50-50 است… شرودینگر در واقع در پس این آزمایش به نوعی به دنبال نقض قانون نسبیت است. برای من هم عکسها قرار است چنین چیزی را نشان دهند؛ اینکه هر وضعیتی در طبیعت یا شهر چه به صورت تقابل یا تناظر و تجاوز قبل و بعد از حضور عکاس دیگر به حالت قبلی بازنمیگردد و به نوعی وضعیتی دست خورده خواهد شد. برای مثال در فریمی که آدمها در حال بالا رفتن از کوه هستند، این دستخوردگی و تجاوزی که هم عکاس و هم آدمها در آن شریک هستند و به نوعی در تقابل با طبیعت است، نشان داده میشود.»




