اما آیا واقعاً کرونا فقیر و غنی نمیشناسد؟ آیا در این احوال لااقل مرگ را عادلانه توزیع کردهاند؟ برای پاسخ شاید لازم است ابتدا مقدمهای از «انتخاب طبیعی» را بیان کنیم. انتخاب طبیعی به زبانِ ساده فرایندی است که در آن افرادِ سازگارتر و مقاومتر از هرگونه باقی مانده و ژنهای خود را به نسل بعدی منتقل میکنند. فرایندی که در همهی جانداران در همهی ساعات و در همهی افعال در جریان است. به عنوان مثال، یک میمونِ جنگلهای استوایی به شرطی میتواند به سن جفتگیری برسد و ژنهای خود را به نسلِ بعد منتقل کند که بتواند به خوبی برای یافتنِ غذا رقابت کند، در فرار از شکارچیهای گرسنه و درنده چالاک باشد و حتی شبها در خواب از خطر غافل نشود. به این ترتیب نوزادی که از این میمون متولد میشود همهی این ردیفِ ژنی را به ارث خواهد برد و به نسل بعد منتقل خواهد کرد و نتیجهی این رقابت برای بقا در طول هزارهها میشود چکیدهای از ژنهای بهتر که قدرت رقابت و سازگاری بالاتری دارند.
انتخاب طبیعی در مورد انسانها هم همیشه سختگیر بوده. پای صحبتِ هر کهنسالی که بنشینیم بسیاری قصه دارد از کودکان متعددی که سیاهسرفه و تب و سرخک و آل و آبله با خود بردشان و خواهر برادرهایی که از چنگال مرگ گریختند ماندند تا بشوند پدر مادرهای نسلِ ما.
از یک جایی به بعد بشر خیال کرد با پیشرفت در طب و تکنولوژی معادلات انتخاب طبیعی را به هم ریخته. کودکان نارس را به دستگاههای بیمارستان سپردند تا رشدشان کامل شود، نارسایی اندامها را با پلاتین و باتری و دیالیز و رحم اجارهای جبران کردند و واکسن و دارو و مکمل آدمهای زیادی را از امراض نجات دادند. همهی اینها یعنی فرصتی بیشتر برای بسیاری از اعضای جامعهی بشری تا بتوانند از طریق تناسل ژنهای خود را، چه قویتر و چه ضعیفتر، به نسل بعدی منتقل کنند.
حالا اما در مورد کرونا، شاید ما دچارِ سوءتفاهم شدهایم. هرچند هنوز حقایقِ انتخاب طبیعی در مورد این ویروس هم پابرجاست و میدانیم که تعریفِ «گروههای پرخطر» به بیماران زمینهای و سالمندان تعلق میگیرد و این یعنی همان انتخاب طبیعی که میخواهد جوانتر و سالمترها باقی بمانند. اما جدای از تفاوتهای بدنی و سنی، در مورد ثروت چطور؟
واضح است. درست در زمانی که جنیفر لوپز و خانوادهاش در یک خانهی رویایی امریکایی قرنطینهای مجلل را سپری میکردند و تصاویرش را با ما به اشتراک میگذاشتند خیلی از مهاجرانِ ساکن ایالات متحده همچنان ناچار بودند در مکدونالد و کِیاِفسی به مشتریها خدمات بدهند.
چرا راهِ دور برویم؟ همینجا در جوارِ خودمان، وقتی طبقهای از جامعه این امکان را دارند تا در الهیه و نیاوران و شهرک غرب قرنطینه بمانند و هر وقت دلشان گرفت با خصوصیترین وسایل نقلیه به ویلایی در رامسر یا آپارتمانی در کیش نقل مکان کنند و جریمهی منع تردد هم پول توجیبی کودکشان باشد و خدای ناکرده در صورتِ ابتلا بیمارستان را به خانه بیاورند، سربازها و فروشندگان و کارمندان و پرسنل بهداشتی درمانیِ بسیاری ناچارند با مترو و اتوبوس خودشان را به محل خدمت برسانند تا حقوق ادارهکار و بیمهی تامین اجتماعیشان قطع نشود و اگر هم کرونا گرفتند در شلوغیِ بیمارستانها خودشان به دنبال تختی برای بستری شدن باشند و اطرافیانشان در صفِ سرم و دارو.
سوءبرداشت نشود. الآن مسئله نقدِ اختلاف طبقاتی یا نقشِ حفاظتِ فردی در پیشگیری از کرونا و این صحبتها نیست. مسئله این است: متاسفانه مرگ هم عادلانه تقسیم نشده. در مورد کرونا هم انتخاب طبیعی همچنان پرقدرت وجود دارد، فقط با معیارهایی متفاوت و گستردهتر. شاید اگر دو هزار سال پیش با این ویروس مواجه شده بودیم آدمهای جوانتر، با وزنی متناسبتر و سیستم ایمنی قویتر که بیشتر در غارهایشان میماندند و برگی به دهان میبستند انتخاب میشدند. ولی از وقتی به اصطلاح متمدن شدیم، و به خصوص در این نقطه از زمان که ما ایستادهایم علاوه بر همهی اینها به نظر میرسد کرونا ژنهای خاصی را برای بیشتر ماندن و تولیدمثل انتخاب کرده. ژنهایی با قدرتِ اجتماعیِ بیشتر و حسابهای بانکیِ اندوختهتر.




