کرونا فقیر و غنی نمیشناسد؛ این جملهای بود که از ابتدای روزهای همهگیری، خیلیها در محافل و مجالس و صفحاتشان گفتند و نوشتند. انگار در پسِ این جمله یک آهِ عمیقِ آسودگی بود که بالاخره چیزی در دنیا پیدا شده که برخوردی عادلانه دارد. البته که میزند، میکشد، درد دارد، ولی لااقل عادلانه. ویروسِ قاتلی که بساط زندگی و کسب و کار و اندک تفریح ما را جمع کرد و حتی اعضای هر خانواده را از یک آغوشِ سادهی همدیگر محروم کرد و با یک سرفه که تا پیش از این معنایی برایمان نداشت لرزه به جانمان انداخت، شد مظهرِ عدالتی که در شادی و امکانات و رفاه نیافتیمش و حالا در مرگ و رنج خودنمایی کرد.